فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
🔻استاد رفیعی
🔻خندهای که انسان را جهنمی میکند
═══✼🍃🔳🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کی گفته هر وقت حال داشتی باید بری کربلا؟
➕ سؤالی که بعد از ظهور نوهات از تو خواهد پرسید!
👈 کیفیت بهتر + متن
🚩 ۲۶روز مانده تا اربعین حسینی
#پیاده_روی #اربعین #تصویری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ Walking to karbala🏴🚶🏻♂
انیمیشن زیبای پیادهروی اربعین💚
چه خوشگل و جذابه😇
#اربعین
🌴🌸💎🌸🌴
💎#احادیث_عمل_برای_آخرت💎
🌸الإمام علي عليه السلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أن يَعِظَهُ ـ :لا تَكُن مِمَّن يَرجُو الآخِرَةَ بِغَيرِ العَمَلِ ، ويُرَجِّي التَّوبَةَ بِطولِ الأَمَلِ . ۸
🔸«امام على عليه السلامـ خطاب به مردى كه از ايشان موعظتى خواست ـ :از آن كسانى مباش كه بدون عمل ، به آخرت چشم اميد بسته اند و بر اثر آرزوى دراز ، توبه را به تأخير مى افكنند.»
📗نهج البلاغة : الحكمة ۱۵۰
🌸الإمام عليّ عليه السلام :إنَّكَ مَخلوقٌ لِلآخِرَةِ فَاعمَل لَها.
«امام على عليه السلام :تو براى آخرت ، آفريده شده اى . پس براى آن ، كار كن.»
📗غرر الحكم : ج ۳ ص ۵۷ ح ۳۸۱۰
🌸الإمام علي عليه السلام :جاهِد نَفسَكَ وَاعمَل لِلآخِرَةِ جَهدَكَ .
«امام على عليه السلام :با نفْس خود ، مبارزه كن و با تمام توانت ، براى آخرت كار كن.»
📗غرر الحكم : ج ۲ ص ۲۱۲ ح ۲۴۰۶
🌸عيسى عليه السلام :تَعمَلونَ لِلدُّنيا وأنتُم تُرزَقونَ فيها بِغَيرِ عَمَلٍ ، ولا تَعمَلونَ لِلآخِرَةِ وأنتُم لا تُرزَقونَ فيها إلّا بِالعَمَلِ! ۹
«عيسى عليه السلام :براى دنيا كار مى كنيد ، حال آن كه در دنيا بدون كار ، روزىِ شما داده مى شود ، و براى آخرت كه در آن جز با عمل ، روزى داده نمى شويد ، كار نمى كنيد.»
📚كافي : ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۱۳
🌴🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگاه از خدای سبحان
درخـواسـتـی داری،
بر پیامبر اكرم(صلیالله)
درود بــفــرســت
🍃اللّهُمَّصـَلِّعـَلي مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد و عجل فرجهم🌸
#داستان
مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه میکرد و به او میگفتند: گناه نکن! میگفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمیسوزاند؛ من باورم نمیشود او از مادر مهربانتر است، چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است!
روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار، پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش میکرد.
گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟
گفت: والله کسی او را بکشد، نه شکایت میکنم،.نه بر مردنش گریه خواهم کرد.
گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است، حاضر به مرگ فرزندش باشد.
گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمیشود.
گفتند: پس بدان مخلوق هم اگر در معصیت خالق (خدا) بسیار گستاخ شود، خداوندِ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه میآید و بر سوزاندن او هم راضی میشود.
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
صالحین تنها مسیر
قسمت بیستم «مقتدا» نمازم که تمام شد، دیدم یک کاغذ تاشده روی جانمازم است. پشت سرم را نگاه کردم، آ
قسمت بیست و یکم
«مقتدا»
آخرین امتحان که تمام شد،از دانشگاه بیرون زدم.
خیلے وقت بود منتظر چنین فرصتے بودم.سوار اتوبوس شدم؛ به طرف گلستان شهدا.
یادش بخیر!۵سال پیش من و زهرا سوار همین اتوبوس ها به گلستان شهدا میرفتیم و آن روز بود که طیبه متولد شد.
درفککر گذشته بودم که یاد آقاسید افتادم.
اتوبوسجلوے در گلستان ایستاد.با پل هوایے از خیابان رد شدم.وقتے رسیدم به در گلستان شهدا هول عجیبے در دلم افتاد.
یادروز اولے افتادم که آمدم اینجا… همان بدو ورود شروع کردم به گریه کردن.
همان احساس روز اول را داشتم؛ کسے مرا صدا میزد.
زیارتنامه شهدا را خواندم و یکراست رفتم سراغ دوست شهیدم – شهید تورجے زاده-.چون وسط هفته بودیم گلستان خیلے شلوغ نبود اما مثل همیشه آقا محمدرضا مشترے داشت!
براے اینکه بتوانے کنار شهید تورجے زاده یڪ خلوت حسابے بکنے باید صبح خیلے زود وسط هفته بیایے.
ده دقیقه اے کنار مزار نشستم و بعد بلند شدم به بقیه شهدا سربزنم.رسیدم به قطعه مدافعان حرم.دلشوره رهایم نمیکرد.
براے شهید خیزاب فاتحه اے خواندم و مثل همیشه ام نشستم کنار مزار یکے از شهداے فاطمیون.قلبم تند مے زد.درحال و هواے خودم بودم که متوجه شدم مردے وارد قطعه شد.
کمے خودم را جمع کردم.نشست روبروے شهید کنار من.پنج دقیقه اے که گذشت،خواستم بروم.درحالیکه در کیفم دنبال دستمال مے گشتم تا اشڪ هایم را پاڪ کنم،او هم بلند شد.
یڪ لحظه قلبم ایستاد؛ سید روبرویم ایستاده بود!سخت بود بدون لباس روحانیت بشناسمش.اما او مرا زودتر شناخت.
چند ثانیه هردو مبهوت به هم نگاه میکردیم.
سےدبا تعجب گفت:خ… خانم… صبوری…!
قسمت بیست و دوم
«مقتدا»
کمے بر خودش مسلط شد،سرش را پایین انداخت و گفت:سلام!
مقنعهام را کمے جلوتر کشیدم و گفتم:علیکم السلام!
وراه افتادم که بروم.قدمهایم را تند کردم.
سےددستپاچه شد و دنبالم دوید :خانم صبورے!یه لحظه…صبر کنید!
امامن ناخواسته ادامه میدادم.
اصلانمیدانستم کجا میروم.سید پشت سرم میامد و التماس میکرد به حرفش گوش بدهم.
برگشتم و ایستادم.اوهم ایستاد.گفتم :آقاے محترم!من قبلا هم گفتم حرفامو.
وبه راهم ادامه دادم.بازهم پشت سرم آمد و صدایم زد :خانم صبورے یه لحظه وایسین!بذارین حرفمو بزنم بعد…
دوباره برگشتم :خواهش میکنم بس کنین!اینجا این کارتون صورت خوشے نداره!
بهخودم که آمدم دیدم ایستادم جلوے مزار شهداے گمنام.
بے اختیار لب سکو نشستم.سید ایستاد،نفس نفس میزد.
اشکم درآمد.گفت :الان پنج ساله میام سر همین شهید تورجے زاده که گره کارم بازشه!پنج ساله بعد جواب منفے شما فکر ازدواج رو از سرم بیرون کردم.
آخهخودتون بگید من چه دسترسے به خانوادتون داشتم؟میخواستم ازتون اجازه بخوام که بیام رسما خدمت پدر ولی…
نشست و ادامه داد:شایدم اصلا نباید حرفے میزدم!اینم قسمت ما بود!یعنے واقعا دوطرفه نیست؟
بلندشدم و گریه کنان گفتم :اگه نبود بدون لباس روحانیت نمے شناختمتون!
وراه افتادم به سمت در،سید همانجا نشسته بود،دیگر دنبالم نیامد.
داخلاتوبوس نشستم و نامه سید را از لاے قرآن جیبے ام در آوردم.پنج سال بود که نخوانده بودمش.وقتے رسیدم خانه دیدم نامه خیس خیس است…
#جانم_بسوختی_و_به_دل_دوست_دارمت…
قسمت بیست و سوم
«مقتدا»
پریدم بالاے اتوبوس خواهران و لیست حضور و غیاب را چڪ کردم.آقاے صارمے صدایم زد:خانم صبورے!یه لحظه بیاین!
بازهرا رفتیم پایین.
آقاے صارمے کنار ماشین تدارکات ایستاده بود.
گفت:ما با ماشین تدارکات میایم،ولے شما مسئول برادرا رو بشناسید که اگه کارے داشتید بهش بگید.
بعدصدا زد:آقاے حقیقی… آقاے نساج… بیاین…
وقتے گفت حقیقے سرجایم خشکم زد.سید و یڪ جوان دیگر جلو آمدند:بله؟
هردواز دیدن هم شوکه شده بودیم.
نمیدانم چرا لباس روحانیت نپوشیده بود.به روے خودم نیاوردم.
آقایصارمے گفت :خانم صبورے و خانم شمس مسئول خواهرا هستن.خواهرا شمام مسئول برادرا رو بشناسید که مشکل پیش نیاد.
بعداز سید پرسید:تغذیه برادرا رو توزیع کردید؟
–بله فقط اتوبوس خواهرا مونده.
گفتم:ما خودمون توزیع میکنیم.
اماآقاے صارمے گفت :جعبه ها سنگینه،آقاے حقیقے و نساج میان کمک.
سےدهم از خدا خواسته گفت :چشم!
برادرهاجعبه ها را برداشتند و آمدند طرف اتوبوس.
سےدجعبه را گرفته بود و من و زهرا یکے یکے تغذیه را به بچه ها میدادیم.کار توزیع تغذیه که تمام شد،سید پایین رفت.
همانجا پایین پله ها ایستاد و به زمین خیره شد:اگه کارے داشتید به بنده بگید،با راننده هم هرکارے داشتید بگید من بهش میگم!
باصداے گرفته اے گفتم ” چشم” و در اتوبوس را بستم و راه افتادیم.
تمامراه به این فکر میکردم که چرا من و سید باید در یڪ اردو باشیم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام
دوشنبه تون معطر
به ذکر عطر خوش صلوات
بر حضرت محمد (ص)
و خاندان پاک و مطهرش
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
در پناه لطف خدای مهربان و
عنایت اهل بیت علیهم السلام
زندگی خوب و خوشی داشته باشید
ان شاء الله تعالی
🌹 دوشنبه تون پر خیر و برکت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این #هشت_ثانیه رو ببینید که چطور یک نیروی امنیتی خودش فدا میکنه تا تروریست رو سالم دستگیر کنه. راستی اگر بمب به خودش بسته بود که شهادتش این نیرو هم قطعی بود ولی باز این کار رو کرد.
یا همین دو هفته پیش که ۴۳ بمب را کشف کردند و قرار بود محرم خونینی رو در کشور رقم بزنند و دهها اقدام تروریستی دیگه که کشف شد و صداش در نیومد.
اینها را نمیبینیم ولی اگر در یه کشور پنهاوری مثل ایران، یه تروریست یه اسلحه تهیه کنه و بیاد مردم رو به رگبار ببنده، همه چیز رو فراموش میکنیم.
دقیقا الان وقتشه که بگیم امنیت اتفاقی نیست و چه مجاهدتهایی انجام میشه تا این امنیت برقرار بشه.
#هشت_ثانیه شجاعت
هشت ثانیه فداکاری
هشت ثانیه تربیت حسینی
هشت ثانیه همه چیز را فداکردن
و ... این هشت ثانیه را فراموش نکنید و نکنیم.
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
@BDON_SANSOR