#روضه_عاشقی🥀
#علی_بن_مظاهر
#پارت_اول
-اگر بین ما کسی هست که با خانواده هست،
ببرد خانواده اش را پیش قبیله ی بنی اسد.
شب عاشورا بود و امام این جملات را
در جمع یاران با وفایش می گفت.
علی بن مظاهر، هر چه فکر کرد
متوجه نشد چرا امام این را فرمودند.
همسرش همراهش بود؛ یعنی ببرد کجا؟
چرا ببرد؟ یعنی زینب و رباب هم میروند؟
-یابن رسول الله من خانواده اورده ام. اما...
حسین(ع)، محبتی دارد عالم گیر!
آمده تا فدا کند خود را
برای نجات مظلومین،
بلند ماندن عَلَم اسلام،
بیدار کردن خفته ها :
- زن و فرزند من، فردا،وقتی که
ما کشته بشویم اسیر می شوند...
میترسم که زن و فرزند شما هم
اسیر شوند!
علی بن مظاهر تا به همسرش گفت؛
همسر جوانش تا شنید، حالش دگرگون شد.
از شدت غم فریاد زد، برخاست،
چرخی دور خودش زد، بی اختیار
شد بود، پیشانی کوبید به عمود خیمه:
-پسر مظاهر به خدا تو انصاف را رعایت نمیکنی ...!
ادامه دارد ...
#محرم_مهدوی🖤
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💟@saatsefreasheghi
#روضه_عاشقی 🥀
#علی_بن_مظاهر
#پارت_دوم
علی بن مظاهر تا به همسرش گفت؛
همسر جوانش تا شنید، حالش دگرگون شد.
از شدت غم فریاد زد، برخاست،
چرخی دور خودش زد، بی اختیار
شده بود، پیشانی کوبید به عمود خیمه:
-پسر مظاهر به خدا تو انصاف را رعایت نمیکنی!
برای تو راحت است که همسر و فرزندان امام
اسیر باشند و زن و بچه ی تو در آسایش؟!
انصاف است که زینب بی روسری شود و من
در خانه با راحتی زندگی کنم؟
انصاف است که گوشواره در گوش چون منی
باشد و اهل بیت پیامبر گوشواره از گوششان
کشیده شود؟!
آیا تو راضی میشوی که خودت روز قیامت
در محضر رسول خدا رو سفید باشی و من
در مقابل حضرت زهرا رو سیاه باشم؟!
به خدا قسم، همانطور که شما، مردان اهل بیت را
یاری میکنید، ما زنها هم بانوان امام را یاری میکنیم.
علی بن مظاهر مقابل روضه خوانی
همسرش مثل باران اشک می ریخت
روضه ای برپا شده بود در خیمه شان
روضه ی اسارت زینب ...!
علی از چادر بیرون زد و پناه برد به امام
حسین طاقت گریه نداشت :
-چه شده؟!
علی روضه های همسرش را خواند
اشک های حسین برای زینب بی انتها بود.
خیال حسین راحت بود از یارانش
اما دل نگران زینب بود ...حالا اما،
زن ها هم ایستاده بودند پای زینب!
با اشک هایش برای او دعا کرد:
_جزیتم منا خیرا ...
📚موسوعه الامام الحسین
ج۳ ص ۲۴
#محرم_مهدوی 🖤
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💟@saatsefreasheghi