┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_رضا_الوانی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱۰
❓گویا شما در مزار شهید زیارت #عاشورا خوانده بودید؟❓
✨✨✨✨✨🍃🌹
همسربزرگوار شهید:
⏮،،،بله، من زمان خاکسپاری #محمدرضا از دوستان ایشان اجازه خواستم تا در قبر شهید زیارت #عاشورا بخوانم. آنها فضای مناسب را فراهم کردند. من و یکی از #خواهرهای ایشان وارد قبر شهید شدیم🌹
#احساس آرامش عجیبی به همراه بوی عطری در قبر پیچیده بود. کاملاً مشخص بود که تا لحظاتی دیگر اینجا آرامگاه یکی از #بهترین بندگان خدا خواهد شد.
رضا با رفتار، گفتار و کردارش خبر و #نویدشهادتش را بارها و بارها در زندگی به من داده بود.
#شکوه مراسم محمدرضا الوانی هیچ گاه از یاد نمیرود. به من گفته بودند شهیدم در همدان خیلی غریب است. برای همین دوستانش برای اینکه حق ایشان ادا شود مراسمی را هم در تهران برایش #برگزار کرده بودند. اما وقتی پیکر به همدان رسید و مراسم تشییع برگزار شد من مات و مبهوت #عظمت شهدا شدم. #غربتی ندیدم هر چه دیدم حضور بود. آنهایی در مراسم شرکت کرده بودند که اصلاً شهیدم را از نزدیک نمیشناختند. افرادی در تشییع همسرم حضور داشتند که شاید ظاهرشان کمی با ما فرق میکرد و با خود میگفتی اینها که اصلاً اعتقاداتشان با ما همخوانی ندارد. بعد از مراسم بسیاری آمدند و #گفتند: شهید #حاجتهایشان را برآورده کرده است. همه حضار میگفتند ایشان پسر ما هم است. #گویی کل ایران داغدار شهادت رضای من شده بود. #مردمی که ما را با حضور و همراهیشان مورد لطف قرار دادند و ما شرمنده آنها شدیم. رضا دوست داشت در #جوار بارگاه حضرت معصومه (س) آرام بگیرد اما به خاطر مادرش به قطعه #شهدای همدان (باغ بهشت) و همان مکانی که پیشتر آن را به من نشان داده بود، منتقل و به خاک #سپرده شد.
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_رضا_الوانی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱۲
🌺«ما رأیت الا جمیلا»🌹
❓خانم فتحی اجازه میدهید پسرتان محمدقاسم هم مدافع حرم شود و اسلحه پدر را به دست بگیرد؟❓
✨✨✨✨✨🍃🌹
⏮،،،برای #محمدقاسم که برنامههای زیادی دارم. ابتدا عملی کردن #سفارشات پدرش مد نظر من است. رضا در وصیتنامهشان خطاب به محمدقاسم نوشته است: محمدقاسم جان خودت را از #مجالس تلاوت قرآن و اهل بیت (ع) دور نکن که خطبه #پیامبر (ص) به ثقلین بود.
سفارش #دیگر همسر شهیدم #دستگیری از مستمندان و نیازمندان است. او از محمدقاسم خواسته بود که: با مادرت #مهربان باش و به مادرت وفا کن. سعی کن در #مکتب شهدا و شهادت تلمذ کنی. راه #پدر را ادامه بده. من هم دوست دارم تا اسلحه جهاد شهیدم را به دستان پسرش #بسپارم و امیدوارم امام زمان (عج) #ظهور نمایند. چرا که اهل بیت (ع) ناموسپرست هستند و اجازه نخواهند داد #عمه سادات اینگونه به دست کفتارها بیفتد و حقیقتاً انتقام خونهای ریخته شده را از کفار #خواهند گرفت.
انشاءالله.🍃
✨✨✨✨✨✨🍂🌱
💫و کلام آخر
در آخر میخواهم #خاطرهای شیرین برایتان تعریف کنم. یک شب به منزل یکی از همرزمان همسرم #قاسم_قریب دعوت شدیم. خانواده ما و خانواده #سجادطاهریان. آن شب تولد من هم بود. آقا رضا به سجاد و قاسم گفتند من میخواهم بروم بیرون و کیک تولد بخرم. هر سه با هم رفتند کمی بعد بازگشتند در دستان هر سهشان دستهگلی زیبا بود. یک شاخه گل نرگس و دو شاخه گل مریم.
آقا سجاد دست گل را به #همسرشان تقدیم کردند.
آقا قاسم هم #همینطور.
رضای من هم آن دست گل را به من #هدیه کرد. 💐
وقتی خبر شهادت سجاد و قاسم را شنیدم یاد آن شب و آن دسته گلها افتادم. #گلهایی که برایمان پیغامی از سوی شهادت داشت. ما در روز قیامت #منتظر همسران شهیدمان با همان دسته گلها هستیم.
انشاءالله.
✍️در برابر بزرگی وعظمت این خانوادها، به ویژه #همسران بزرگوار
شهدا سخن گفتن بسی دشوار که حتی امکانپذیر نیست،
فقط باید سر تعظیم فرود اورد،
وعاجزانه التماس دعا داشت.
التماس دعا🌹
بدین ترتیب #زندگینامه پر از عشق این سرباز دلیر اسلام که تنها بخش بسیارکوچکی ازان بیان گردید،به طور موقت به پایان می رسانیم
✨حاج رضای عزیز دعا کنید روحمان با یاد شما همیشه شاد باشد😭
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_رضا_الوانی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱۱
❓همانطور که میدانید برخی از افراد ناآگاه با کنایه و طعنههایشان به چرایی حضور رزمندگان مدافع حرم ایراد میگیرند. نظر شما به عنوان یکی از این خانوادهها چیست؟❓
همسربزرگوارشهید:
⏮،،جواب ابلهان #خاموشی است، اما اگر باز هم بخواهم پاسخی در خور به آنها بدهم باید #بگویم که شما دنیا پرست هستید که همه مسائل را با معیار مادیات و پول میسنجید. شماها که از پول بدتان نمیآید، چرا #نمیروید؟❓❓❓❓
آیا حاضرید در قبال دریافت میلیاردها پول، فرزندتان #طعم یتیمی را بچشد؟❓❓❓
آیا حاضرید در مقابل #گرفتن امکانات و پول عضوی از اعضای بدنتان را بدهید و یا قطع نخاع شوید؟❓❓❓❓
باید به آنها گفت: آیا #حاضرید در قبال مادیات به اسارت داعش و حرامیها بیفتید که به هیچ اصول انسانی و ایمانی پایبند نیستند و #مروت ندارند.
اینها #همان سبک مغزانی هستندکه در روز #عاشورا صحبتهای اباعبدالله الحسین (ع) هم تأثیری بر آنها نداشت و در تعلقات #دنیوی و مادی اسیر شدند.👌👌
در #حادثه کربلا هم عدهای از دین خارج شده و به کاروان حسین بن علی(ع) و حضرت زینب(س) طعنهها و کنایهها زدند. همانطور که حضرت #زینب(س) با قرائت آیهای از آیات خدا پاسخشان را داد من هم اینگونه پاسخ #میدهم:
✨✨✨✨✨🍃🌹
«ما رأیت الا جمیلا».
✨✨✨✨✨🍃🌹
اما امیدوارم #هدایت شوند و روزی فرا برسد که بفهمند مدافعان حرم و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی برای چه و برای که رفتند.🌹
✍️درود وسلام خدا برهمسنگران شهدا،که جز زیبایی در این راه نمی بینند🌹
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش اول🔹
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس #شهید سید محمد حسین میر دوستی از جمله #رزمندگان و مجاهدانی بود که برای دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم(س) از دیار خود به #سوریه هجرت کرد و در نبرد با تروریستهای تکفیری در عملیات #محرم، روز #تاسوعا در سن 24 سالگی به #شهادت رسید. سید قاسم میر دوستی که شش سال از برادرش بزرگتر است همچنین علاوه بر #همکار بودن باجناق سید محمد حسین نیز بوده به سراغش رفتیم تا #خاطراتی را از این شهید عزیز روایت کند:
*چرا سید محمد حسین در قطعه 50 به خاک سپرده شد؟
ما اگر چه اصالتا اهل #شاهرود هستیم، اما چون سالها پیش به تهران مهاجرت کرده و ساکن شدیم به همین دلیل #پیکر محمد حسین را در قطعه 50 گلزار #شهدای بهشت زهرا دفن کردیم. البته اغلب شهدای مدافع حرم در قطعه 53 و 26 به خاک سپرده شدند اما چون #دوستان برادرم شهیدان #حسین پور و #زلفی در این قطعه به خاک سپرده شدند #محمد حسین را نیز در #کنار آنها دفن کردیم.🌟
#ادامه دارد.....
#یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش دوم🔹
#برادر:وقتي با هم صحبت ميكرديم انگار خودش ميدانست #شهيد ميشود، صحبتهايش بوي #ديدار دوباره نميداد.»
برادر شهيد ميردوستي از ماجراي لباسهاي #مشكي كه در محل كار براي عزاداري سالار شهيدان به آنها داده بودند، ميگويد: «آن روز به من لباسي با نام ابا #عبدالله(ع) رسيد و به محمدحسين #لباسي با نام يا #اباالفضل(ع)، كه اتفاقاً آن روز در اتوبوس و به هنگام شهادت به #تن داشت. انگار از همان لحظه خدا محمدحسين را #انتخاب كرده بودتا روز #تاسوعا شهيد شود.»
شهداي #گمنام واسطه ديدار دوبارهمان شدند
«سيد قاسم ميردوستي» از خبر شهيد شدن برادر تا تشييع پيكرش ميگويد: «چند روز طول كشيد تا پيكر برادرم بيايد، با پسر عمهام رفتيم به پایگاه بسيج شهيد محلاتي و #عكس محمدحسين را چسبانديم در محل شهداي گمنام و دست به دعا بردم آنها را #واسطه كردم تا پيكر برادرم را به ما #بازگردانند، فرداي آن روز پيكر را تحويل گرفتيم و با همراهي مردم خوب منطقه و دوستان به خاك سپرديم.»
خاطره دوران كودكي
برادر شهيد خاطرهاي از سالهاي دور ميگويد. از دوران كودكي محمدحسين كه در ايام محرم به دنبال وي به هيئت عزاداري ميآمد: «يك روز خاطرم هست در هيئت محله سابقمان در محله نبرد كه از بچگي پاي ثابت آن بوديم، #نوحهخواني و مداحي سالار شهيدان انجام ميشد كه قاعدتاً اين روضهخواني از ريتمي خاص پيروي ميكند. محمدحسين در گوشهای داشت خارج از ريتم سينه ميزد. يادم هست با او حتي جر و بحث كردم و اشتباهش را تذكر دادم و گفتم ريتم را رعايت نميكند، اما حالا كه فكر ميكنم ميبينم او كه خارج از ريتم و نظم به #عشق امام حسين(ع) عزاداري كرد #حسيني شد و به شهادت رسيد و من ماندم. سيد قاسم ميردوستي سخنش را اينطور به پايان ميرساند كه درست است برادرم رفته و در #جوار سيدالشهدا(ع) رو سپيد است. اما راهش ادامه دارد.
#ادامه دارد
🌹یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش سوم🔹
#آرزويي نداشت به جز #شهادت🕊
ديگر هيچ آرزويي ندارم به جز شهادت. اين #جمله پاياني شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي» #يك شب پيش از شهادت است، به نقل از يكي #همرزمانش كه هنگام شهادت دركنارش بوده است. او كه همچون ديگر همرزمانش تمايلي ندارد تا نامش برده شود ميگويد: «سيد محمدحسين انگار #ميدانست كه قرار است پيش از #عاشورا شهيد شود، او واقعاً شجاعانه و با رشادت ايستادگي كرد و روز شهادت هم از ديگر رزمندهها #پيشي گرفت و براي مقابله با يورش دشمن پيشتاز بود.»
#يكي ديگر از همرزمان شهيد ميردوستي ميگويد: «سيد محمدحسين علاوه بر شجاعتش خوشفكر بود و موقعيت خطر را خوب شناسايي ميكرد، تا زماني كه با ما بود راهنماييمان ميكرد كه در حمله دشمن چطور حركت و به چه شكلي عمل كنيد، از دشمن #نميترسيد و در نهايت شهادت نصيب او شد و ما به عقب برگشتيم.»
#نوبت خود را به ديگران ميداد
خودش تنها يكي دوبار با خانواده تماس گرفت و فرصت ارتباط و صحبت با خانوادهها را به ديگر همرزمانش ميداد. اين #گفتههاي يكي ديگر از دوستان سيد محمدحسين است. او #ميگويد: «شهيد ميردوستي بسيار مهربان بود و با اينكه #وابستگي زيادي به خانوادهاش داشت اما كمتر با خانوادهاش تماس ميگرفت و با ديدن دلتنگي #بقيه، اجازه ميداد تا آنها با خانوادهشان تماس بگيرند و در واقع از نوبت خودش #ميگذشت تا خيال ديگر دوستان همرزمش با شنيدن صداي اعضاي خانوادهشان آسوده شود.
#عاشق_حسينم و #پيرو_ولايت
همكار و همرزمي هم كه در دوره #آموزشي با سيد محمدحسين همراه بوده از #فداكاري و از خودگذشتگي شهيد ميردوستي ميگويد، اينكه به آرامش و راحتي بقيه اهميت ميداد طوري كه شبها بعد از تمرين بهدليل محدود بودن فضاي استراحت براي راحتي و آسايش ديگر بچهها بيرون ميرفت و ميخوابيد و خوشحالم كه او را همراهي ميكردم. محمدحسين #ميگفت: «دشمن جرئت رودررو شدن با جوانان ايراني را ندارد و ما با #ايمان و ولايتپذيريمان و عشق به اهلبيت(ع) از حرمين دفاع خواهيم كرد.»
#ادامه_دارد..
#یادگاه_شهدای_صابرین✨
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش چهارم🔹
«#اشتياق به رفتنش حتي فرصتي براي ديدار و. #خداحافظي نگذاشت. آن روز قرار رفتن نداشت، به محل كارش رفت و قرار بود براي ناهار به منزل بيايد كه اين اتفاق نيفتاد و در تماس تلفني به من گفت كه ساعت13 و30 دقيقه عازم است و بعد از آن نيز تنها دو سه بار صدايش را شنيدم كه جوياي حال #محمدياسا بود و تماس آخر كه خبر #شهادتش بود.»
#همسر شهید ميردوستي از لحظه ديدار دوباره همسرش پس از شنيدن خبر شهيد شدنش در روز #تاسوعا ميگويد: «پيش از اينكه پيكر همسرم را بياورند #آرامش_نداشتم و بيقرار بودم تا اينكه #رويش را باز كردند و #صورتش را ديدم.» او ادامه ميدهد: «#سيمايش را هيچوقت به آن #زيبايي نديده بودم، حس و حال عجيبي داشتم و همان شب از خودش خواستم تا #صبور باشم و همين شد و آشفتگي وجودم پس از ديدن چهرهاش به #آرامش_تبديل شد.»
#آرزوهاي زيادي براي فرزندمان داشت
«#محمدياسا يكسال و يكماه دارد و اين روزها راه رفتن را ميآموزد؛ طبيعي است دوست داشتم اين لحظات #پدرش دركنارم بود. او علاقه و آرزوهاي زيادي براي فرزندمان داشت و ميخواست #الگوي خوبي برايش باشد. الگويي كه من با تعريف از رفتار، #متانت، وفاداري، روحيه ايثار و جوانمردي #پدرش برايش ترسيم خواهم كرد.»
«راضيه سادات موسوي» ادامه ميدهد: «ميدانم كه او مرا در #تربيت فرزندم تنها نميگذارد چراكه يك شب خواب سيد محمدحسين را ديدم كه به من گفت من هستم پس غصه نخور از آن روز او را كنار خود و فرزندم #احساس ميكنم. در واقع وقتي به قلبم مراجعه ميكنم احساس ميكنم او #زنده است و همين توانم را براي ادامه زندگي مضاعف ميكند.»
#عاشق اهلبيت(ع) بود و پيرو ولايت
«#سيد مرتضي ميردوستي» #پدر شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي» است. اوكه خود سالها همراه با #برادر_شهيدش در دوران #دفاعمقدس در خط مقدم جبهه حاضر بوده و در عمليات رمضان #جانباز شده است، حالا با درد سينهاش كه از آن دوران به يادگار مانده و با #غم_دوري_فرزند روزگار را سپري ميكند، او در ادامه صحبتهاي همسرش ميگويد: «محمدحسين #عاشق_امام_حسين(ع) و #ولايت بود و وقتي لزوم حفاظت از #حرمين مطرح شد به من گفت که پدر، زمان امام حسين(ع) ياران زيادي نبودند تا از اهلبيتشان(ع) حمايت و دفاع كنند اما امروز ما هستيم و ميخواهيم به دشمن بگوييم #نميگذاريم چشم به حرم #اهل_بيت(ع) داشته باشند و پس از آنكه موافقت من را گرفت عازم شد و در همين راه و #آرزوي ديرينهاش كه #شهادت در راه ولايت بود هم به شهادت رسيد.»
آقا سيد مرتضي كه #معتقد است پسرش در راه شهادت از او #پيشي_گرفته است، ادامه ميدهد: «به نوعي همت بلند جوانان چون محمد حسينم كه براي دفاع از انقلاب و حفظ دين در اين عصر با توجه به تبليغات فرهنگي غرب و ترفندهاي دشمنان اسلام كه براي به انحراف كشاندن جوانان ما به كار ميبرند و به شهادت ميرسند بسيار با ارزش است و #كارشان سختتر از زماني است كه ما عليه دشمن جنگيديم.»
#ادامه_دارد،،،
✨یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش پنجم🔹
براي عاقبت به خيري فرزندانم از جدم ياري خواستم
#شبهايي ميشد كه از #درد سينه سرفههاي مكرر ميكردم و وقتي چشم باز ميكردم سيد #محمدحسين را با #ليواني آب بالاي سرم ميديدم كه #نگران من است.😭 آقا #مرتضی_ميردوستي با يادآوري خصوصيات اخلاقي فرزندش چون دلسوز و غمخوار خانواده بودن او، به بارزترين #خصوصيات فرزند شهيدش یعنی اينكه عاشق اهلبيت(ع) و پيرو خط ولايت بود اشاره ميكند.
#جانباز خوشنام محله شيوا كه هميشه بهعنوان پدر و الگوي نمونه در هدايت تربيتي فرزندانش نقش داشته اعتقاد دارد: «#هدايت اصلي تربيت فرزندان بهخصوص پسرانم كه هر 2 در مسير دفاع از كشور و مردم و #ارزشهاي انقلاب قدم برداشتهاند را در گرو عشق و توسل به ائمه(ع) براي عاقبت به خيريشان ميدانم و معتقدم آنها #تربيت شده جدشان هستند.»
#پدر شهيد ميردوستي ميافزايد: «اين به آن معني نيست كه تنها به #معنويت در زندگي و تربيت فرزندانم #اهميت دادم بلكه براي رفاه و آسايش آنها تا حد توان تلاشم را كردهام، آنها مانند خيلي از كودكان و جوانان از امكانات برخوردار بودند اما #خوشبختانه فرزندانم با استعانت از ائمهاطهار(ع) در مسير درست قدم گذاشتند.»
✨یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔻بخش ششم🔻
#مادرشهید
پسرم را #هديه كردم به #حضرت_زينب(س)
حزن چشمانش خود روايتگر #عاشقانههاي يك مادر فرزند از دست داده است. فرزندي كه رفتنش نشاني از #رشادت در آن نمايان است و همين هم باعث شده با همه #دلتنگي_مادرانهاش به راحتي كنارم بنشيند و با خرسندي از #افتخاري كه فرزندش به او هديه كرده، صحبت كند.
«#سيدمحمدحسين» هميشه ميگفت دوست دارم #شهيد شوم. اين #عطش و حسرت شهادت، با شنيدن خاطرات و ديدن تصاوير #دايي و #عموي_شهيدش كه در دوران دفاعمقدس به آسمان پرگشودند و گرفتن خبر از دوستان و #همرزمان شهيدش كه براي دفاع و حفظ امنيت اين آب و خاك به مأموريت ميرفتند، در نگاه و كلامش مشهود بود.»
#مادر شهيد ميردوستي ميگويد: «حالا با همه #دلتنگيام از غم دوري فرزند #خرسندم، چراكه پسرم به #آرزويش رسيد.»🕊😭
حاج خانم ميردوستي از حس و حال مادرانهاش در زمان شهادت سيد محمدحسين ميگويد: «روزي كه شهيد شد با اينكه پسر بزرگم جريان را فهميده بود و به من و بقيه چيزي نميگفت اما پر از #دلشوره شدم و از #بيقراريام احساس كردم اتفاقي افتاده تا اينكه بعد از دو روز #فهميدم محمد حسينم شهيد شده است.
درواقع پسرم در راه دفاع از ارزشهاي اسلام و انقلاب و هدفي كه داشت به شهادت رسيد. #باعث_افتخار_من_شد، من او را كه تنها24 سال داشت و در جوار #حضرت_زينب(س) به شهادت رسيد با #افتخار به ايشان #هديه_كردم.»
#دعا ميكنم جوانان #پيرو راه شهدا باشند
مادر، مهربانانه چاي تعارف ميكند و از همراهي مسئولان تا جوانترها و كاسبان محله كه براي تشييع فرزند شهيدش آمده بودند #تشكر ميكند و ميگويد: «مردم ما هميشه نشان دادهاند كه قدر دان شهدا هستند و #شهيدمتعلق به همه ملت است.» #حاج_خانم ميردوستي در پايان صحبتهايش براي جوانان كشور #دعا_ميكند و از آنها ميخواهد كه در مسير راه اهلبيت(ع) و پيرو راه شهدا باشند. او ميگويد: «براي زنده نگهداشتن ياد و نام شهدا و ادامه دادن مسير آنها لازم نيست همه شهيد شوند چراكه شهيد را خدا انتخاب ميكند، جوانان ميتوانند با #انتخاب_مسير_درست ديني و اعتقادي و مقابله با #تهاجم_فرهنگي و فتنه دشمنان در داخل كشور، پشتيبان جواناني باشند كه از مرزهايمان دفاع ميكنند و بيرون از كشور با انحراف و توطئه دشمنان اسلام براي محافظت از مردم و آرمانهاي انقلاب اسلامی ميجنگند.»
#ادامه_دارد~~~~
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔻بخش هفتم🔻
#آرامشي كه شهيد به من هديه كرد
فرزند يك سالهاش را در آغوش گرفته و چشم بر گلهاي قالي دارد، آرام كنار مادر همسرشهيدش نشسته است. از او ميپرسم از روزهاي نخست آشنايي با همسرش تعريف كند، #ميگويد: «#سيدمحمدحسين پسر عمويم بود و در پاييز سال90 به عقد هم درآمديم و تا امسال #عاشقانه در كنار هم #زندگي_كرديم و پسرم «#سيدمحمدياسا» هم ثمره اين #عشق است. او خانوادهدوست بود و وفادار و براي هركاري در زندگي برنامهريزي داشت، با اينكه خیلی زود مرا تنها گذاشت، #افتخارميكنم كه #همسرشهيد مدافع حرم هستم.»
«راضيه سادات ميردوستي» از #دلتنگيهايش در اين روز و شبهايي كه بدون همسر سپري ميكند، نيز ميگويد: «با پایان یافتن هر روز بياختيار ياد محمدحسين ميافتم و #خاطرات خوبي كه با هم داشتيم از جلو چشمانم ميگذرد. او #همسری خوب برای من و #پدری_نمونه براي #فرزندش بود و در مدتي كه زندگي كرديم از هيچ تلاشي براي اينكه ما در رفاه و آرامش باشيم دريغ نكرد.»
#بغضش را با سؤالم كه پرسيدم در جريان تصميم و #رفتنش به سوريه بوديد، فرو ميخورد و ميگويد: «بله من در جريان رفتنش بودم، او تصميمش را گرفته بود كه قدم در اين راه بگذارد و در جواب من كه به دليل #احساسات زنانهام گاهي از او ميخواستم كنار من و فرزندم بماند #ميگفت اگر من در اين راه بروم و شهيد شوم #تنهامحمدياسابيپدر ميشود و اين درحالي است كه اگر من و امثال من نرويم و دشمنان اسلام و انقلاب وارد مرزها شوند ممكن است #محمدياساهاي_زيادي غم از دست دادن پدر را #تجربه_كنند.»
#شهادت محمد حسین مایه #افتخار است
شهید میر دوستی یک #پسرسیزده_ماهه به نام «#سیدمحمدیاسا» از خود به #یادگار گذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به #معراج_الشهدا رفتیم پدر گفت: #پسرم در راه #ولایت و #امام_حسین(ع) به شهادت رسید و این باعث #سرافرازی و مایه افتخار من است.
ادامه دارد،،،،
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
☄️بخش پایانی☄️
#شهیدمیردوستی یک پسر سیزده ماهه به نام «#سیدمحمدیاسا» از خود به #یادگارگذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به #معراج_الشهدا رفتیم پدرم گفت: پسرم در راه ولایت و امام حسین(ع) به #شهادت رسید و این باعث سرافرازی و مایه افتخار من است.
*عبارت اشتباه بر سنگ قبر یک شهید مدافع حرم
چند روز پس از #خاکسپاری سازمان بهشت زهرا(س) یک سنگ بر روی مزار اخوی ما گذاشت که عبارت «#شادروان» بر آن درج شده بود. وقتی پیگیر شدم، گفتند: این سنگ قبرها را برای #شناسایی_بهتر مزار شهید درست میکنند و به طور اتفاقی عبارت شادروان بر آن درج شده و #مسئولین مربوطه هم کلی #عذرخواهی کردند.
*اولین و آخرین خداحافظی✋️
به دلیل اینکه با برادرم همکار بودم اکثرا #ماموریتهای متعددی با هم میرفتیم و #اصلاپیش نیامده بود که با او #خداحافظی کنم یعنی یک جورهایی #دوست_نداشتم خداحافظی کنم، اما این #اولین_وآخرین_خداحافظی با برادرم بود و اصلا نمیدانم که چطور شد، به او گفتم: #مواظب_خودت_باش و او هم در #جواب گفت: #شما هم #مراقب_زن_و_بچه_من باش.
*#من طاقت ندارم #برادرم را تنبیه کنند و #تماشاچی_باشم
در دوره آموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم. #قشنگترین خاطرهای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد. #مربی_آموزش من را #تنبیه کرد و یک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم. #لحظاتی بعد دیدم یک #پاسدار دیگر هم با من #غلت_میخورد. وقتی ایستادم متوجه شدم #سیدمحمدحسین است، بلند شد #پرسیدم: مگه تو را هم #تنبیه_کردند؟ گفت: «نه! #من_طاقت_ندارم_برادرم را تنبیه کنند و #تماشاچی باشم».😭😭😭😭
*#ماازشهادت و کشته شدن در #راه_خدا هیچ باکی نداریم
#وقتی برادر باشی گاهی ممکن است #دعوا هم بکنی دیگر! ما هم گاهی دعوا می کردیم #اما یک ساعت بعد #آشتی_بودیم. انگار نه انگار که همین چند لحظه پیش اوقات همدیگر را تلخ کردیم.
این را هم باید #تاکید کنم که ما از #شهادت و کشته شدن در راه خدا هیچ باکی نداریم و انشاءالله با قدرت این #مسیرراادامه_میدهیم و ان شاءالله که در این مسیر ما هم به #شهادت برسیم.🕊
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹