┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_شفیع_پور 🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۳
🔸سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید فرشاد (مهدی) شفیع پور
این 🕊شهید والا مقام ضمن اینکه از نظر اطلاعاتی توان بسیاری داشتند #معلم خوبی نیز در موضوعات اطلاعاتی بودند در همین رابطه خاطره ای رو بیان می کنیم از آموزش اطلاعاتی این شهید:
🔸در دوره یکم #صابرین بزرگترین ستون کشی تاریخ نیروهای مسلح ایران (قبل یا بعد انقلاب) توسط صابرین به ارتفاعات توچال انجام شد.
در این ستون کشی شهید #شفیع پور و جناب سرهنگ (و.ج) که مسئولیت بخشی از مربیگری و آموزش نیروهای دوره یکم صابرین رو به عهده داشتند سعی می کند درس اطلاعاتی و فراموش نشدنی خاصی رو به بچه های صابرین بدهند.
🔸به همین جهت این دو عزیز ضمن پوشیدن لباس مبدل زنانه ، اقدام به جلب نظر نیروها می کنند و با اینکار بدنبال فریب نیروها و بهم خوردن #تمرکز شان در انجام ماموریتهای محموله شان می شوند .
🔸 این جریان دقایقی طول کشید که ناگهان این دو عزیز از زیر مانتو های خودشون #سلاح کلاشینکف را بیرون آوردند و همه بچه ها را با تیر مشقی دقایقی به رگبار می بندند !
🔸و همه بچه ها ناگهان زمین گیر میشوند و سپس این شهید به نزدیکی بچه ها می آیند و میگویند : ضد انقلاب در غرب همین گونه عمل میکند ...
و این #درسی شد برای هزار مطلب دیگر...
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_شفیع_پور 🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۴
🔸نقل از #همراهان سردار شهید فرشاد شفیع پور:
به خاطره علاقه عجیبی که به سردار شهید شوشتری داشت هرجا که به کمکش نیاز بود سریع حاضر می شد.حالا اون با شهید شوشتری عازم مناطق به شدت نا امن سیستان و بلوچستان شده بود.
🔸مدتی که گذشت فرشاد قرار بود بره مرخصی ولی به خاطر یه #حس خوشایند که دلشوره خویی تو وجود مبارکش انداخته بود تصمیم گرفت تامرخصیش رو عقب بندازه .
🔸اون شب فرشاد حال #عجیبی داشت .همش می گفت فردا روز مهمیه . آخه قرار بود با بالا اومدن خورشید همراه شهید شوشتری برای بازدید به نمایشگاه فعالیتهای مردمی برند .تامین امنیت مراسم هم با خود محلی ها بود.
🔸صبح که برای نماز بیدار شدیم فرشاد اومد پیش من و گفت دیشب #خواب عجیبی دیدم .گفتم چه خوابی گفت خواب دیدم سردار #شوشتری از آسمون داره برام دست تکون میده گفتم انشاالله خیره به شوخی گفتم نکنه #میترسی ...ئکه بی معطلی گفت من اگه از این چیزا می ترسیدم تهران می موندم
🔸راست میگفت ترس پیش فرشاد واقعا واژه کوچکی بود . آخه زمان #جنگ اون جزو نیروهای برون مرزی سپاه بود که دائم درحال ماموریت بود .
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_شفیع_پور 🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۵
🔸از بحث دور نشیم . موضوع #خواب فرشادو برای شهید شوشتری گفتم . #خندید گفت انشاءالله خیره . به اتفاق شهیدان شوشتری و شفیع پور راهی بازدید شدیم وارد محوطه که شدیم فرشاد با دقت همه چیز رو زیر نظر داشت .
🔸هنوز مدتی نگذشته بود که شهید #شفیع پور متوجه حرکات مشکوک یکی از حاضرین شد . انگار که اونم متوجه شده بود فرشاد متوجهش شده . اون شروع به دویدن کرد بی شک فقط فرشاد متوجه شد #زمانی که شهید دست به سلاحش برد عامل انتحاری متوجه شد که از این نزدیکتر نمی تونه بره و بعد لعنتی خودش رو #منفجر کرد . 💥
بی شک اگه درایت و تیز هوشی فرشاد نبود و عامل انتحاری میتونست نزدیک تر بیاد وضعیت خیلی #بدتر می شد و تعداد شهدا بالاتر میرفت . درود به روان پاکش. کاش میشد من رو هم با خودش میبرد.😭
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_شفیع_پور 🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۶
🔸آخرین جمله 🕊شهید شفیع پور به یکی از همرزمان در هنگام حرکت به منطقه پیشین محل شهادت: اگر شهادت می خواهید باید هجرت کنید، شهادت فقط این نیست که یک جا بنشینید فقط دعا کنید که شهید شوید اما هیچ گونه تحرکی نداشته باشید. شهید شفیع پور فرم بازنشستگی پر کرد و در مراحل بازنشست شدن بود که سردار شوشتری او را خواست و گفت تو باید با شهادت از سپاه بروی و ایشان را همراه خود رهسپار منطقه بلوچستان کرد.
🔸همرزم 🕊شهید در خاطره ای می گوید: در سال 87 در یک ماموریت در کاشان در یکی از ارتفاعات که سرمای عجیبی در منطقه حکمفرما بود، پیر مرد فقیری را دید از آنجایی که آدم دلسوز و مهربانی بود این مرد را سوار کرد و به روستای محل سکونتش آورد و به منزلش رساند و او را نجات داد.
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_شفیع_پور 🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت_پایانی
🔸🕊شهید #فرشاد شفیع پور در هفتم تیرماه 1346 در خانواده ای مذهبی در استان لرستان چشم به جهان گشود. سرهنگ پاسدار فرشاد شفیع پور در سال 1364 به جمع سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. شهید شفیع پور در عملیات های برون مرزی در غرب کشور حضوری فعال و چشمگیر داشت. ایشان در چند ماموریت #مجروح شدند ولی دست از دفاع برنداشتند. لیاقت های ایشان در سپاه باعث گردید مسئولیت های مختلفی به این شهید واگذار شود و در عملیات هایی در شمال غرب و جنوب شرق شاهد رشادت ها و فداکاری های
🕊شهید فرشاد شفیع پور بودیم و بدین ترتیب مورد توجه خاص شهید شوشتری قرار گرفت و با ایشان به بلوچستان اعزام شد و در تمامی برنامه ها و مامورت ها همراه 🕊شهید #شوشتری بود و در تارخ بیست و ششم مهر هشتاد و هشت به همراه شهدای وحدت به درجه رفیع #شهادت نائل آمدند.🕊🕊🌹
روحمان با یادش شاد
پایان◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱
🔸🍃دردهمین روز از خرداد ماه ۱۳۴۴ در #سوسنگرد در خانواده مذهبی حسونی زاده فرزندی به دنیا آمد. پدرش عبدالکاظم و مادرش خدیجه بانو نامش را فرشاد نهادند. عبدالکاظم کارمند آموزش وپرورش مردی زحمتکش و با خداو مقید به نماز اول وقت بودو ارادت خاصی به سیدالشهدا داشت. وی ۷ دختر و ۶ پسر داشت.
🔸🍃بعدازتولد فرشاد خانواده حسونی زاده از #سوسنگرد به #اهواز مهاجرت کردندو ابتدا در خیابان نادری و سپس در محله کمپلو اهواز ساکن شدند. فرشاد تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه مدرس گذراند.
🔸🍃دیپلم خودا در رشته تجربی و فوق دیپلمش را در رشته بهیاری و پس از آن لیسانس نظامی خود را در سپاه در شهر اصفهان کسب کرد.
🔸🍃#فرشاد از همان دوران کودکی به مسایل دینی علاقه نشان می دادو به وقایع و اتفاقات جامعه بی تفاوت نبود. ایشان هم مثل خیلی از هم سن وسالانش از ظلم و ستم رژیم پهلوی وبی بند وباری حاکم بر جامعه به ستوه آمده بود.
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۲
⚜️🍃ایشان تحت تاثیر قیام روشنگرانه #امام خمینی کبیر حاکمیت ناصالح زمان خویش بپا خواست و تا پیروزی انقلاب اسلامی از با نشست در حالی که ۱۲ سال بیشتر نداشت به همراه دوستان و مبارزان انقلابیش خود با شرکت در راهپیمایی ها و بخش شبانه اعلامیه های امام راحل و حتی درگیری مستقیم با نظامیان رژیم منحوس پهلوی نقش به سزایی داشتند.
⚜️🍃پیروزی انقلاب اسلامی باعث نشد تا تلاش و مجاهدت #فرشاد فروکش کند بلکه با عضویت در گروه فعالین مسجد امام موسی بن جعفر (ع) به ادامه فعالیت های اجتماعی و مذهبی خود اقدام نمود. درحالی که پیروزی انقلاب اسلامی می رفت تا جوانه های امید رشد و متعالی را در گرو وجود جوانان و نوجوانان دینی این مرز و بوم شکوفا نماید. برگ دیگری از تاریخ حوادث تلخ و شیرین دیگری را رقم زد و مسیر زندگی فرشاد را تغییر داد.
⚜️🍃از همان روزهای ابتدایی تهاجم وحشیانه رژیم بعث به مرزهای ایران اسلامی #فرشاد ۱۶ ساله از طرف مسجد امام موسی بن جعفر عازم جبهه های حق علیه باطل شد. و زمانی که فقط ۱۹ سال داشت به صورت رسمی وارد سپاه شد.
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۳
🍃🌹در دوران #دفاع مقدس به عنوان مربی آموزش مقابله با شیمیایی فعالیت می کرد. و در عملیات مختلفی از جمله خیبرو کربلای ۴ و۵ وفاو و… شجاعانه شرکت نمودکه نهایتا در عملیات #فاو دچار عارضه شیمیایی شد تا جایی که حس بویایی خود را از دست دادو سالها با درد و رنج این زخم کهنه و تیغ خشم ونفرت صدام جاهل دست و پنجه نرم کرد. اما هرگز اجازه نداد کسی متوجه این مسله شود.
🍃🌹درسال ۱۳۴۶ ازدواج نمود که #ناصر و #زهرا و #روح الله یادگاران آن بزرگ مرد و خستگی ناپذیر بودند فرشاد در هنگام تولد هر سه فرزندش در جبهه های حق علیه بلاطل حضور داشت.
🍃🌹بعد از پایان جنگ تحمیلی #فرشاد همچنان به فعالیت های علمی و فرهنگی خود ادامه داد و تلاش و مجاهدت و نبوف ویژه ایشان باعث شد که از اطراف فرماندهانش برای خدمت بیشتر عازم شودو اما آخرین برگ زرین زندگی پر از مجاهدت فرشاد زمانی آغاز شد که عوامل کوردل شیطان و #آل سعود برای فتح کشور #سوریه و نابودی حرم #حضرت_زینب (س) و در واقع بریدن شاهرگ حیاطی مقاومت جبهه نبدی دیگر آفریدند.
🍃🌹روح بلندو بی تاب #فرشاد این بار هم آرام ننشست و ندای هل من ناصر امام خویش را لبیک گفت و لباس رزم پوشید و عازم سوریه شد فرشاد که نمی توانست به سالهای مجاهدت خود در دفاع مقدس اکتفا کند و در رفاه و آسایش در کنار خانواده زندگی دنیایی خود را ادامه دهد به پست و مقام دنیا پشت کردو سختی جهاد را بار دیگر به جان خرید و مجاهد فی #سبیل الله شد. و بعد از رشادت ها و فداکاری های بسیار سرانجام در ۲۰ مهر ۱۳۹۴ بعد از ۳ سالل جهاد بی وقفه در منطقه #قنطریه در کشور سوریه بر اثر اصابت خمپاره به مقام رفیع 🕊شهادت نایل آمد.
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۴
همسر شهید🌹
⚜️موقعی که با شهید حسونیزاده آشنا شدید، ایشان در جبهههای دفاع مقدس حضور یافته بود؟
⚜️بله، سال 1362که فرشاد به خواستگاری من آمد، اوج جنگ بود. من آن موقع 13 سال داشتم. البته ما سال 1364 با هم ازدواج کردیم. ایشان همان زمان از بچههای جبهه و جنگ بود. وقتی با هم صحبت کردیم، شرط اولش برای ازدواج این بود که من غیر از اینکه در خدمت خانواده هستم، تعلق اصلیام برای مردم است نه فقط مردم کشور خودم، بلکه کل مردم جهان.
⚜️ایشان آن زمان 16 سال داشتند و من 14، 15 سال. میگفت نمیخواهم در آینده از نبودنهایم شکایت کنی و ناراحت شوی و من پذیرفتم و گفتم که میتوانم. این صحبتها از یک نوجوان 16 ساله در آن شرایط و اوضاع جنگ چندان بعید نبود. آنها برای اهتزاز پرچم اسلام در آن سوی مرزها مجاهدت میکردند. شور انقلاب در وجود تک تک جوانان و نوجوانان موج میزد. من میدانستم که با یک رزمنده جهادی ازدواج میکنم که هر لحظه احتمال شهادتش وجود دارد.
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۵
🔅دغدغه #شهید_حسونیزاده چه بود؟
🔅ایشان به عنوان یک همسر در خانه چه رفتاری داشتند؟
🔅#فرشاد مبارزی خستگیناپذیر بود و هیچ وقت خسته نمیشد. من تا امروز کلمه خسته شدهام را از زبانش نشنیدم. ارتباط خیلی خوبی با جوانان داشت و همواره من را به ارتباط با دختران جوان سفارش میکرد. میگفت با رفتار و کردارتان جوانان را به خود جذب کنید و آنها را به حجاب و نماز تشویق کنید. ایشان بسیار باایمان و بااخلاق بود. قبل از #شهادت چند روزی را در کنار ایشان بودم. غذا میپخت، شام و ناهار را مهیا میکرد و من را مثل همیشه شرمنده خود میکرد. میگفتم: مهم این است که در کنار هم هستیم. برای چه زحمت ناهار و شام را میکشی؟
🔅اما #حاجفرشاد میگفت: من باید برای مجاهدم غذا درست کنم. میگفتم حاجی مجاهد تویی نه من! میگفت شما هستید که سالها ما را یاری میکنید.
🔅سردار #حسونیزاده دلتنگ یاران و همرزمان شهید دوران دفاع مقدسش میشد؟
🔅نمیدانم چه سر و رازی در دلتنگی بچههای رزمنده دوران دفاع مقدس بود که از قافله #شهدا و دوستانشان جاماندهاند و نمیتوانند آرامش داشته باشند. آنها تنها منتظر اذن بودند، که بروند و به داد مظلومان مسلمان برسند. بارها گریه و زاری و التماسهای حاجی را به #خدا میشنیدم و معنای این همه دلتنگی را نمیدانستم اما هر بار که راهی منطقه میشد و به خاک #سوریه قدم میگذاشت، شادتر از دفعات قبل بازمیگشت. حاجی #شیمیایی بود و گاهاً دردها امانش را میبرید اما میگفت فرصتی برای درمان و دکتر و... ندارم. این دردها برای من #شیرین است. شما نگران نباشید.
⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده 🌹🕊
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۶
🔶کی متوجه شدید که همسفر زندگیتان میخواهد مدافع حرم شد؟
🔹#فرشاد دو سال و شش ماه در سوریه بود. وقتی متوجه شدم که میخواهد به #سوریه برود، گفتم شنیدهام آمادهای و میخواهی بروی، گفت: مخالفی؟ گفتم: نه اگر کاری برای خدا باشد من هم هستم و حاجی خدا را شکر کرد.
🔸بچهها نسبت به تصمیم پدرشان و جهاد ایشان در آن سوی مرزها، عکسالعملی نشان ندادند؟
🔹دختر و پسر کوچکترم برای رفتن #پدرشان بیتابی میکردند و میگفتند پدر اگر تکلیفی داشته تا امروز همه را انجام داده است ولی من به آنها گفتم اگر تکلیف بر گردن کسی باشد، همیشگی است. زمان و انتها ندارد و همچنان ادامه دارد و پایانناپذیر است. شما اگر از #مرگ_پدر میترسید من به شما بگویم میتواند در یک تصادف یا هر اتفاق دیگر پدر از بین شما برود. اگر قرار بر #شهادت هم باشد شهید میشود. بگذارید جهادش را بکند، ما کاری به شهادت نداریم. اگر #شهید شد، #شهادت مزد جهاد #خالصانه پدرتان بوده است.
⏮ادامه دارد،،،