┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_امیر_سیاوشی🌹
شهید مدافع حرم (نیروی ویژه-ندسا)
#زندگینامه
☄️بخش پایانی☄️
حلالم كنيد
يكي از دوستان شهيد امير سياوشي نحوه #خداحافظي امير با دوستانش را اينگونه روايت ميكند: قبل از اربعين با كارواني از بچههاي چيذر به كربلا رفته بوديم كه در مسير، امير از بچهها #حلاليت طلبيد. بچهها كمي سر به سرش گذاشتند و گفتند «امير نكند كه بدون پا برگردي». امير پاسخ داد: «برگشتي ندارد. ميروم و با يك خال در پيشاني برميگردم.» آخرين پيغامي بود كه از امير به ما رسيد. آن لحظه تصور نميكرديم كه كمي بعد خبر شهادتش را خواهيم شنيدوبدین گونه امیر سیاوشی عاشقانه فدایی حضرت #زینب(س)شدوبه غافله شهدا پیوست🌹
روحش شاد وراهش پررهروباد✨🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مسلم_احمدی_پناه
شهدای صابرین از مظلوم ترین شهدای سالهای اخیر هستند که در گمنامی کار می کنند و در گمنامی هم شهید می شوند.
در سلسله مطالبی که با عنوان زندگینامه از شهدای گزانقدرصابرین منتشر می شود، سعی داریم تا برخی از این شهدا را که در سال گذشته در مقابله با گروهک تروریستی پژاک وشهدای مدافع حرم به شهادت رسیدند، معرفی کنیم.
این بار نوبت به شهید #مسلم-احمدی-پناه رسید.🌹
شهیدی که از او چیز زیادی نمی دانیم جز چند عکس و چند خط نوشته که نزدیکانش درباره او گفته اند و فیلم کوتاهی از او که در مقابل دوربین صحبت کرده است.
این شهید بزرگوار اهل روستای #فرادنبه از استان چهار محال و بختیاری بود که در شهریور سال ۹۰ در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.🕊🌹
از او یک #دختر به نام زهرا به جا مانده است.
ادای حق این شه دا برای ما ممکن نیست اما همین چند مطلب کوتاه را تقدیم مخاطبین عزیز می کنیم تا شاید در فرصتی دیگر، مطالبی مفصلتر از این شهید بزرگوار و دیگر #شهدای صابرین به دستمان برسد:
☄️روایتی از خود شهید☄️
انگیزه بنده از ورود به سپاه، رضای خدا و بعد هم دفاع از مرز و بوم کشور در برابر دشمنان داخلی و خارجی است و انشاءالله اگر شد و خدا بخواهد، #شهید بشیم.
از همه هکارانم می خواهم که کارشان برای رضای خدا باشد. خیلی از ما حرف از رضای خدا می زنیم ولی پای عمل که می رسیم، می لنگیم.
و خودسازی!
#خودسازی خیلی برای بچه های سپاه و همکاران ما مهمه.
مطلب آخر در قالب دعا از خدا عاقبت به خیری و #شهادت در راهش می خواهم.🌹
منبع:س-مشرق
ادامه دارد...
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مسلم_احمدی_پناه🌹
خصوصیات اخلاقی شهید
آقا مسلم رو خیلی دوست داشتم چون خیلی #محجوب و #مظلوم بود.
با من هم که صحبت می کرد سرشو زیر میانداخت؛ یعنی سرش رو بالا نمی کرد و ... (#گریه سردار)
خدا می دونه نور ایمان در چشمش و صورتش هویدا بود
واقعا ایمان رو میشد تو صورتش دید
نگرانی من اینه که چون خدا اینا رو دوست داره زود هم می برشون...
(راوی: #سردار میریان فرمانده سابق یگان صابرین)✨
#آقا سید مهدی یه هفته قبل شهادتش به مسلم گفته بود خیلی داری نور بالا میزنیا.
مسلم هم به شوخی گفته من ایندفعه رفتم شهید میشم.
سید مهدی میگفت بهش گفتم نامردی اگه من رو شفاعت نکنی.
مسلم یه خنده ای میکنه و میگه تو دعا کن.
سید مهدی از مسلم قول #شفاعت میگیره .
تو تشییع جنازه مسلم تو فرادنبه (استان چهار محال و بختیاری) که 14000 نفر جمعیت داره ، 10000 نفر اومده بودن.
مسلم کابینتا را خالی میکرد و نخود و لوبیا و.. رو با ترازو میکشید و خمسشون رو حساب میکرد و میداد.
(راوی: برادر خانم شهید)
#نماز اول وقتش هیچ گاه ترك نشد. در #امر به معروف و نهی از منكر همیشه ثابت قدم بود. امكان نداشت كه ببیند گناهی رخ می دهد و او تذكر ندهد. البته این كار را بسیار با آرامش و با رعایت همه جوانب انجام می داد.
#مسلم با این اخلاق نیكو و عمل به تكلیف باید فرجامی چون شهادت می داشت. همیشه می گفت آرزوی شهادت دارم و بالاخره به آرزوی دیرینه اش دست یافت.
ما خوشحالیم از اینكه او مزد اعمالش را گرفت، اما تنها ناراحتی ما، جای خالی او و بی تابی فرزند یك و نیم ساله اوست كه بسیار دلتنگ پدرش است.
(راوی: پدر شهید)🌹
روحش شاد راهش پر رهرو✨🍃
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_غفاری🌹
زندگینامه
☄️بخش اول☄️
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، ارتفاعات جاسوسان در سردشت دیگر برای #صابرین جای شناخته شده ای است.
جایی که تعداد زیادی از رزمندگان مظلوم این یگان، در درگیری با اشرار گروهک تروریستی پژاک برای دفاع از خاک شکور به #شهادت رسیدند.🌹
در این میان اما شهید محمد غفاری حکایتی دیگر دارد.
✨✨
او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد.
#مظلوم، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج کرده بود.
هر سال در ایام محرم به مناسبت #شهادت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین در منزل پدریاش مراسم #عزاداری برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:
یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید #علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم و به شما سر می زنم.
درحالیکه #لبخند قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و #نورانیت چهره اش را دو چندان می کرد. #دلتنگی شدیدی مرا احاطه کرد و #دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم ، گفت: شما هم می آیی اما هنوز #وقتش نرسیده است!
ادامه دارد...🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_غفاری🌹
زندگینامه
☄️بخش دوم☄️
#برادرش می گوید:
محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در عجنب و جوش بود.
برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به #نصیحت کردن من که #مواظب پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم.
عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.
✨✨✨
من رفتم. شروع کرد به #نماز شب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان #پاک شوم.
خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با #عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم.
خوب که دقت کردم یک جای #خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست. گفت آنجا، جای عکس #خودم است.🍃
#ادامه-دارد.....
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_غفاری🌹
زندگینامه
☄️بخش سوم☄️
شهید به روایت پدر:
محمد غیراز #دانشگاه امام حسين(ع)، دو سه جای دیگر هم قبول شد. رد رشته #دندان پزشکی و تغذیه هم قبول شد ولی اینها رو به من نگفت.
علاقه زیادی به نظام داشت و از بچگی هر چی اسباب بازی میخواست بخره اسلحه می خرید. از اینجا به عنوان دانشجوی همدان رفت تهران ولی نیروی همدان بود.
محمد در گروهش #نفراول چتر بازی شد و توی راپل هم نفر اول بود و #آموزش -خلبانی هم دیده بود. طوری شده بود که دست راست فرماندهشان بحساب میآمد و ایشان روی محمد خیلی حساب باز کرده بود.
✨✨✨☄️
یک بار گفتم محمد شما رو می فرستن این #ماموریت های سنگین، جانتان هم در خطره، چقدر #حق ماموریت میگیرید؟ می گفت: #روزي 14 تا 15 تومان میدهند...
حالا اگه ما به یک کارمند ساده بگیم برو ملایر 15 هزار تومن بگیر و ناهار را هم خودمان می دهیم و هیچ خطری هم تهدیدت نمیکند، نمیرود.
همیشه می گفت من در بین دوستانم اضافه ام. اینها در یک سطح بالایی از #تقوا هستند. ولی من بهش میگفتم یه کاری بکن که اگر اتفاقی برات افتاد، پیش خدا روسفید باشی.✨
#ادامه دارد....
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_غفاری🌹
زندگینامه
☄️بخش چهارم☄️
10 روز مانده به #مراسم عروسی اش، تو یکی از عملیات های سیستان و بلوچستان تیر خورد زیر #چشمش و گلوله گیر کرده بود. ما هم از اینجا پا شدیم رفتیم تهران برای هماهنگی های #عروسی و برو بیاهای آن که حالا چی بخریم، چی نخریم. دیدم محمد زیر چشماش یک چسب بزرگ زده و صورتش باد کرده، خدایا چرا اینطوری شده؟ من را کشید کنار وگفت: #بابا من تیر خوردم، تیرهم گیر کرده توی صورتم ولی به مامان نگو. گفت باید بگردیم دکتر پیدا کنیم . حالا کارت عروسی هم پخش کرده بودیم. من کار داشتم، امیر(برادرش) و مادرش را مامور کردیم بگردند یک دکتری پیدا کنند.
یکی می گفت باید صورتش را جراحی کنیم یکی دیگه می گفت فک بالایش را باید بشکافیم این را در بیاوریم تا اینکه خوشبختانه یک دکتری پیدا شد که از #جانبازهای زمان جنگ بود ایشان گفت که من با لیزرعملش می کنم و #فشنگ را خارج کردند.
این موضوع روی عصب بینایی اش هم تاثیر گذاشت و محمد، عینکی شد. همه جا می گفتین صورتش گیر کرده به شاخه درخت.
✨✨✨
پدر و مادر شهید محمد غفاری🌹
#دفعه آخر که رفت، گفت من دارم میروم و این دفعه با دفعات دیگر #فرق می کند اگر من بروم و نیایم چه میشود؟ خانومش گفته بود نه محمد تو برمیگردی #انشاءالله، تو همه کارهات همینطوریه. محمد هم گفته بود به هر حال تو #آماده باش شاید دیگر این دفعه #برنگردم.😭
#ادامه دارد ....
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_غفاری🌹
وصیتنامه
☄️بخش پایانی☄️
✨
با عرض سلام و درود بر #امام عزیز حضرت آیت الله خامنهای(حفظه الله) و بر شما عزیزان و شهداء و #خانواده شهداء
الذین آمنوا یقاتلون فی سبیلالله والذین كفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلو اولیاء الشیطان، ان كید الشیطان كان ضعیفا (نساء:76)
آنها كه اهل #ایمان هستند در راه خدا و كافران در راه طاغوت جهاد میكنند. پس شما با یاران شیطان پیكار كنید و از آنها نهراسید زیرا مكر شیطان همانند قدرتش سست و ضعیف است. #سوره نساء آیه 76
وصیتم پیامی است به امت و ملتی كه نایب بقیه الله(عج) آنان را ملت معجزه آسای #قرآن مینامند. بر خلقی است كه مشتاقانه و جانانه از جان و مال خویش در راه خدای میگذرند. بر عزیزانی است كه عزیزپرور هستند و فرزندان گرامی خویش را به جهت آزادی و استقلال و اقتدار كشور اسلامی و #انقلاب فدا مینمایند و هر آنچه در توان دارند.
و به همه شما كه اكنون به #وصیتم گوش فرا میدهید.
سخنم چنین خلاصه میشود كه راه ما چیزی جز پیروی از #ولایت فقیه به حق نیست.
چشم و گوش بفرمان ولایت فقیه باشید و پشتیبانی از آن كنید و #گفتههای مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله #خامنهای عزیز را با جان و دل گوش كنید و به آن عمل كنید كه اگر در این راه قرار بگیرید به حمد خدا سعادتمند و رو سفید خواهید بود و از تمامی ملت و مسئولین عزیز و بزرگوار میخواهم كه در هر پست و مقامی كه هستند حداكثر تلاش و سعی خود را برای #پیشرفت این انقلاب و میهن عزیز انجام دهند و هرگز در كشور #امام زمانی اجازه خطا و كج روی به منافقین و احزاب و گروههای بی ولایت را ندهند تا چراغ سبزی برای دشمنان داخلی و خارجی ما شود.
☄️☄️☄️✨✨
محمد غفاری در تاریخ سیزدهم شهریور 1390 در ارتفاعات جاسوسان منطقه سردشت و در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک شهید وپیکرمطهرش در گلستان شهدای همدان ارام گرفت🕊🌹
یاد ونامش گرامی باد✨
#یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_صمد_امید_پور🌹
#زندگینامه
☄️بخش اول☄️
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، #شهید صمد #امیدپور اول آذر ماه #1364 در خانوادهای #مذهبی دیده به جهان گشود و دوران ابتدایی خود را در روستای #نقلهبر و مقطع راهنمایی را در مدرسه شبانهروزی معدن سنگرود گذراند و تحصیلاتش را تا پایان سوم متوسطه در شهر رشت ادامه داد. در دوران دانشآموزی به عضویت #بسیج دانشآموزی در آمد و تحصیلات خود در مقطع پیش دانشگاهی را در شهر #جیرنده به اتمام رساند.
همزمان به #عضویت بسیج شهر منجیل درآمد و پس از مدتی عضو فعال بسیج شد.
ادامه دارد...🌹