eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
76 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ شهید در تاریخ 1361/1/1 در روستای سیدمیران به دنیا آمد . بستر رشد اجتماعی این شهید🕊🌹 بزرگوار طبقه کشاورز و زحمتکشی بود که با نون حلال شیرمردانی چون قاسم غریب را جامعه داد. او فرزند دوم خانواده ای بود که سه برادر و یک خواهر را در خود جای داده بود. محمدرضا غریب قاسم غریب در حالی که زمین زراعی زیادی نداشت با سختی و فراوان فرزندان خود را کرد . شهید مدافع حرم قاسم غریب دوران ابتدایی را در دبیرستان شهید صادق تازیکه سیدمیران گذراند و دوراه را نیز در همان روستا به مدرسه آزادگان رفت. او برای تحصیل در مقطع عزم کرد و دردبیرستان شهید گرگان مشغول تحصیل شد. قاسم غریب در سال 1379 بعد از اخذ مدرک در کنکور دانشکده دانشگاه امام (ع) شرکت کرد و قبول شد و رسما به رسمی سپاه انقلاب اسلامی در آمد.🇮🇷 او 5 سال بعد در سال 1384 در با خانم اعظم السادات حسینی خادم افتخاری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پسر6 و 8 ساله بنام های و بود. او بعد از به شهر مقدس قم رفت و تا پارسال در این شهر می کرد . طی این سالها او در رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی جنگید تا اینکه یک خود را از دست داد😔 و همچنین 4 نیز در بدن وی جاخوش کرد. بعد از شدن از ناحیه چشم ، به توصیه پزشک که باید برای چشم دیگر مناطق مرطوب را برای ادامه کارت انتخاب کنی ، وی به زادگاهش آمد و مدتی در سپاه استان و بعد از آن نیز به گردان های تیپ مردم پایه سپاه پیوست.✌️ اما این موجود پرخروش و شجاع را یارای دوری از نبرد و رزم نبود و با درک از شرایط روز و عربده کشی تکفیری های مزدور اسراییل ، آهنگ کرد و داوطلبانه برای از حرم حضرت (س) به این کشور رهسپار شد. ⏯ ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۲ بعد از انتقال همسر و فرزندان و زندگی خود به شهر ، به سوریه رفت و به مبارزه با تکفیری ها پرداخت و این مرحله ای بود که او برای دفاع از حضرت (س) به سوریه می رفت و آخرین باری بود که وطن را می دید و در 24 سال 94 در ارتفاعات سوریه برای همیشه از میان ما پر کشید.🕊🌹 به اکثر همرزمان ، دوستان ، هم محلی ها و خانواده اش او را جز با "شربت " نمی شد سیر کرد و آنقدر در ولایت و دوستدار اطهار سلام الله علیها بود که ذره ای از تلاش برای مسلمین بر نمی داشت. او بود که آخر مداحی هایش جمله "" 🕊🌹را زمزمه می کرد و آخرش هم به این نایل شد.🕊🌹 خلبان هلی کوپتر نیز بود و تصویری که مشاهده می کنید در سال 87 در جمع ویژه پاسداران در معیت معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی ای و سرلشکر عزیز فرمانده کل سپاه پاسداران ، سید رحیم صفوی مشاور فرماندهی کل قوا گرفته شده است که این هلی کوپتر شهید قاسم غریب بود. قاسم غریب در این تصویر با بالا بردن به نشانه احترام ارادت قلبی خود را به مقام ولایت اعلام می کند. ⏯ ادامه دارد،،◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۴ در آنسوی ✌️ آوازه این ایرانی آن سوی مرزها در حلب و دیرالزور برای سرکردگان داعش آشنا بود . سرویس های جاسوسی داعش نام یک سپاهی ایرانی را به سرکردگان این گروهک تکفیری دادند که خط مقدم نبرد با داعش و 3 هزار نیروی سوری و داوطلبین مبارزه با تکفیری ها را بر دارد . داعش فهمیده بود تا در خط مقدم می جنگد و فرماندهی می کند، با سپاه وی سخت و طاقت فرساست برای برای سر وی جایزه تعیین کردند . تدمر شهری که در نزدیکی حلب قرار دارد این ناآرام بود ، هنوز شهر تاریخی تدمر یا پالمیرا تکفیری های داعش نیفتاده بود ، چون قاسم غریب سرسختانه از این شهر می کردند اما دو ماه بعد از قاسم غریب🕊🌹 پالمیرا بدست داعش افتاد و این شهر و باستانی توسط داعش تا حدود زیادی شد . شب قاسم غریب 🕊🌹را با و شب های دفاع مقدس مقایسه کرده اند ، شور و حالی نشدنی در قاسم ایجاد شده بود ، گلوله تا پاسی از شب قطع نمی شد ، شب بود و هر لحظه اش حساس ، تکفیری ها برای کردن رزمندگان جبهه شایعه کردند فرمانده شان یعنی غریب کشته شده اما قاسم به خط سر می کشید و فریاد یا و یا سر می داد و با این کار نیروها را بالا می برد. . نیمه های شب بود که فرمانده شد و دیگر نیامد،😭 اوضاع هم آرام می رسید ، دم که زده شد قاسم غریب در کنار صخره ای شد😭 فرمانده به عرش پر کشیده بود🕊🌹 و این بود که او را برای دفاع از معنوی برای حمایت از حضرت از روستایی در 5 کیلومتری گرگان فرسنگ ها دورتر به کشانده بود🌹 ⏪ادامه دارد
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۶ قاسم غریب سومین سپاهى 🕊🌹شده از استان گلستان و از اهالى روستای بود. پیش از این تولی از تیپ ۶٠زرهی گنبدکاووس وسید حاجی حاتملو از پاسداران تیپ ۴۵جوادالائمه گرگان ، در شهر حلب شهید شدند.🕊🕊🕊🌹 غریب به عنوان" داوطلب حرم حضرت " برای دومین مرحله عازم به سوریه شده بود. اینگونه بود که شهادت موجب خوشحالی داعش و حامیان رسانه ای اش چون العربیه شد جایزه ای که برای سر قاسم غریب تعیین شده بود باعث شد تا بعد از شهادت وی نیز دست از سر او بر ندارند .😔 یکی از شهید می گوید : شب تدفین شهید و روزهای بعد از آن حضور افرادی مشکوک در اطراف منزل و شهدای محل شهید بودیم که بلافاصله موضوع را به مراجع امنیتی دادیم . احتمالات نشان می دهد آن هنوز به دنبال سر این فرمانده بودند که شاید برای آنها هزاران دلار می ارزید . 🌴 صادقی فرمانده سپاه استان گلستان می کرد : برای رساندن خبر شهادت قاسم غریب می خواستند نزد مادر وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این بدهند ،😔 با توجه به بیماری احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر 🕊 فرزندش بهم بریزد .😭 خلاصه بچه های سپاه به منزل شهید رفتند و در خانه . قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت می دانم که شهید شده است .🕊🌹 ⏪ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۷ شهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت می دانم که شده است 🕊🌹او این موضوع را از سالها پیش می دانست که شاگرد مکتب و بالاخره یک روزی در همین مکتب به شهادت می رسد برای همین به بچه های سپاه که اشک می ریختند،😭 می داد . ادامه داد : ↪️ ما آنجا مکتب و صبوری اینطور ایرانی شدیم که راه عاشورا را ادامه می دهند و با انگیزه ای به محل خدمت خود برگشتیم . 🔅دعای قاسم برای زاهد پور🕊🌹 زاهدپور یکی از پاسداران بازنشسته استان بعد از قاسم غریب هر پنجشنبه به 🌹🕊🕊 سید میران و منزل قاسم غریب می رفت . آنجا به قاسم غریب می گفت دعا کنید من به سوریه بروم و بشوم .🕊 مادر شهید زیر بار چنین نمی رفت زاهدپور هر پنجشنبه می رفت و باز هم بر دعای مادر قاسم می کرد تا اینکه مادر گفت آرزو می کنم که آنچه که دوست داری به آن و اینگونه بود که اسماعیل زاهدپور این کردکویی به سوریه رفت و در آذرماه سال گذشته در از حرم حضرت (س) به آرزوی دیرینه اش و باوفایش چون قاسم غریب پیوست .🕊🌹 ⏪ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱ سیدروح‌اله عمادی، از شهدای حرم نخستین روز از شهریور ماه سال 1359 در روستای زیراب در یک خانواده مذهبی و چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستا و سپس برای ادامه تحصیل در فنی به شهر زیراب رفت و در رشته ساخت وتولید فارغ التحصیل شد. به دلیل شدید به انقلاب و نظام و دلدادگی به انقلاب و راستین محمدی به دانشگاه (ع) رفت و به خدمت مقدس نائل گشت. وی با عمیق به دین اسلام و شریعت ناب محمدی کم کم به رشد زایدالوصفی رسید که عشق به 🕊🌹 از آرزوهای دیرین او بوده است. زیبای او همیشه و در همه حال از صفا و صمیمیت درونی وی داشت و سعی در امور بین دوستان و خویشاوندان ذاتی او بوده است. زندگی مشترک شهید با مهربان و فداکار همراه با خانه خدا آغاز شد. او که همه جا با قوی چه در راه عمل و توکل به خدا کارش را ادامه می داد با اخذ فوق لیسانس و یادگیری علوم و فنون به درجه خلبانی برسد. ایشان در حراست و پاسداری از مرزهای شرقی و غربی کشور و با پژاک تلاش های داشت. این دلیرمرد سوادکوهی در اعزامش به سوریه، برای از حرم حضرت کبری (س) و حضرت (س) در روز اول آبان ماه سال 1394 مصادف با حسینی سال 1437 هجری قمری و طی « » در درگیری با «مزدورانِ سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» در شهر خلعت پوشید🕊🌹 به گزارش،،،،،،ادامه دارد.،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۵ * شهید در خصوص خصوصیات بزگوار فرمودند: ایشان فردی با بود و مدتی را در به جنگ با تکفیری ها پرداخت و نزدیک ترین افراد نیز از این امر اطلاعی نداشتند و به من و پدر ومادرش واعضای خانواده گفته بود که به کسی نگوییم که در سوریه هستند. ایشان همیشه می گفت: “ماهرچه داریم از اهل بیت (ع) بویژه حسین (ع) و زینب (س) است و اگر جان خود را در راه این بزرگواران فدا کنیم باز کاری نکرده ایم. #*همسر شهید مصائبی فرمودند: “من همسرم را تبریک می گویم چون که واقعا لیاقتش را داشت و به ارزویش رسید”. وی در ادامه می افزاید: “من دختر کوچک دارم و همیشه همسرم می گفت که تعداد کم است و ما باید نسل شیعه را افزایش دهیم و برای امام زمان (عج) یاور تربیت کنیم”. شهید مصائبی ادامه داد: “همسرم را تقدیم اسلام و انقلاب کردم و سعی می کنم فرزندانم را همانند (س) که خواسته پدرشان بود بزرگ کنم”. شاد و یادش گرامی باد🌷 ⏮پایان.
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹🕊 ۷ 🔺از اینکه همسرتان بعد از 30سال مزد مجاهدتش را گرفت، چه احساسی دارید؟ من از سردار به آرامش رسیدم. می‌دانم چه بود و در دلش چه می‌گذشت. می‌دانم چه دردهایی می‌کشید. خیلی درد داشت از کسانی که از ولایت تبعیت ندارند. این درد‌ها در دلش ماند. از حضرت (س)‌ خواستم هر چه در دل است بدهد. من امروز پسرهایم را در این راه می‌دهم. امام حسن از علی‌اصغر، از علی‌اکبر، از قاسم از همه داشته‌هایش گذشت. همه چی را داد. باید اسلام زنده بماند. من از حضرت خواستم که پسر‌ها ادامه‌دهنده راه پدر شوند و من شرمنده نشو م. اما در اینجا می‌خواهم از طریق روزنامه «جوان» به کسانی که گاهاً طعنه و کنایه‌هایشان از حضور نیرو‌های ما در و دل خیلی‌ها را می‌سوزاند بگویم که: هر جا اسلام در خطر باشد ما همانجا هستیم. فرقی نمی‌کند جهاد که فقط در ایران نیست. اسلام ناموس همه ما است. اینها هدف‌شان نابودی مسلمانان است. اینها برای تضعیف و تسلط بر ایران به سوریه و عراق آمدند. داعشی‌های تکفیری امروز همان ابوسفیان‌ها و شمر‌ها و ضدانقلاب‌ها و کسانی هستند که از سال‌ها برای اسلام برنامه دارند. ریشه همه آنها یکی است. ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹🕊 ۸ ❤️فرزند شهی🕊د نمی‌توانم 33 سال زحمتم را هدر بدهم 🍃ناصر حسونی‌زاده فرزند حاج فرشاد حسونی‌زاده از افتخاری چون پدرش برایمان می‌گوید: یکی از پاتوق‌های همیشگی پدر بود و ... 🍃خودم شوق و ذوق شنیدن خاطرات و حرف‌هایش از دوران را داشتم و همواره با ایشان به مناطق عملیاتی می‌رفتم. پدر برایم رفیق بود، خیلی صمیمی بودیم. الان اگر بخواهم از رفیق برایتان بگویم این است که هرگز خسته نمی‌شد. همواره ما را امیدوار می‌کرد و می‌خواست که در همه شرایط به خدا توکل کنیم. پدر خیلی در رفتار و اخلاقش گذشت داشت. به خواهر و برادرم می‌گفتم که بابا یک لحظه از فکر من خارج نمی‌شود چون او را در منطقه با نام ابوناصر صدا می‌زنند. 🍃وقتی به اهواز می‌آمد، لیستی از دیدارها و ملاقات‌هایش با خانواده و بستگان آماده می‌کرد تا کسی را فراموش نکند و صله رحم را به جا آورد. پدرم 33 سال را از خدا در ذکر قنوت‌هایش عاجزانه طلبید. وقتی بچه‌ها می‌گفتند بابا می‌شود نروی سوریه، گفت نمی‌توانم 33 سال زحمتم را هدر بدهم. پدرم رفت تا اسلام را نجات دهد. جهاد پدر برای حضرت رقیه (س) ‌و (س)‌ بود. او حرمین شریفین را ناموس خودش می‌دانست. رفت تا دشمنان قسم خورده به خاک ما تعدی نکنند. آری اینگونه در پدر را به سمت خودش کشید. ⏮پایان
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۲ 🔶شهید وقت آزاد خود را به می پرداختند و تا کارشناسی ارشد علوم سیاسی تحصیل کردند و باقی وقت آزاد خود را با می گذراندند. برادر شهید در ادامه گفت: ایشان فرزند به نام که ششم ابتدایی پیش دبستانی، یک سال و سه ماه دارند که به آموزش تعلیماتی دینی و تربیتی برای فرزندان خود اهمیت خاصی می دادند. از شهید می توان به بصیرت خاص سیاسی اشاره کردند که اکثر کسانی که سوال و شبهه ایی داشتند از می پرسیدند و شهید هم سعی می کردند وقت کافی را برای شفاف سازی شبهات صرف کنند. برادر شهید مدافع حرم شهید در ارتباط با نحوه اعزام شهید به سوریه گفت: یک گروه قرار بود از لشکر محمد رسول الله اعزام بشود وقتی شهید متوجه شدند بسیار کردند تا بتوانند اعزام بشوند و در نهایت در گروه دوم ثبت نام کردند. اما با توجه به اینکه یک نفر از گروه اول انصراف داد ایشان توانستند با گروه اول به سوریه اعزام بشوند. ⏮ادامه دارد
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۵ 🔶🌸1️⃣ 16مهر 1394 اولین اعزام ایشون به سوریه بود که 15 آذر 94 از این ماموریت برگشتند با دو ترکش در راستشون که سعی کردن این موضوع از بقیه پنهان بماند چرا که دوباره قصد دفتن داشت فقط آمده بود که قدری بچه ها وخانواده از دیدنش آرام شوند و دوباره برودکارهای نیمه تمامش را کرد و در 13 دی دوباره عازم شد اواخر رمضان سال 94 بود که به من گفت: میخام برم سوریه عید فطر که شد تصمیمش قطعی شد میگفت: نمیتونم بشینم واز تلویزیون ببینم حرم حضرت (سلام الله علیها) محاصره بشه ومن اینجا توی آرامش باشم اخبارهای مربوط به رو گوش میکرد و از این ناراحت بود که توی خونه نشسته توجای امن ولی اونجا اطراف حرم هست. ⏮ادامه دارد
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۷ 🔶🌸3️⃣ ساکشو بست شامشو خورد بامن کرد بچه ها رو یکی یکی رفتم قرآن بیارم دیدم سریع رفت تا ته حیاط سمت در ورودی گفتم صبر کن صبر کن میری این همه راه صبر کن از زیر رد شو ایستاد برگشت دیدم اشک توی چشماش حلقه زده و رو ب صورتش ریخته گفتم چی شده میکنی گفت: چیزی نیست و اززیر قرآن رد شدو رفت بعد که اومدم خونه فکر کردم که چرااشکش اومد فهمیدم که حافظی با ها و کندن ازاونا براش سخت بوده که بعدش به سرعت رفت سمت در که این محبت یه لحظه و ... کم کم مردم فهمیدن که همسرم وبرادرش باهم راهی شدن به میگفتن چرا جلوی یکی از پسراتو نگرفتی چرا دوتا شونو باهم فرستادی سوریه ایشونم میگفت: اونا راهشونو انتخاب کرده بودن نمیشد داشت .. به من میگفتن تو با سه تا بچه چرا گذاشتی بره گفتم همسرم رفت تا به ندای هل من ناصر ینصرونی (علیه السلام) که بعد 1400 و اَندی سال دوباره بلند شده لبیک بگه رفت چون ندای شنید و گفت: امام علی(علیه السلام) فرمودند: مسلمان نیست هر که ندای مظلوم رو بشنوه وذره ای ازجایش تکون نخوره ؛ گفتم رفت تا نشون بده مرد عمله همه ی شماها سالی چند بار یا حداقل یه بارشب یا روز میگید که امام حسین اگه ما اون روز اونجا بودیم نمیزاشتیم این اتفاقهابیفته نمیزاشتیم حضرت (علیهاالسلام) بکشه حالا دارن به حرم نزدیک میشن همسرم رفت تا به حرفی که زد عمل کنه ومرد عمل کردن باشه نه فقط حرفه تو بزنه. ⏮ادامه دارد