eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
76 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ️⃣ قبل از عملیات 🕊🌹 با تمام نیروها به روستای دوله تو رفتند یک دوله تویی جلو آمد و برگه ای را نشان داد که نشان میداد از زندانی های زندان دوله تو بوده ((زمان کوموله ها)) همکاری با سپاه هست و بیایید شما را تا بالای جاسوسان و # حتی پشت قندیل ببرم و راه در رو را میشناسم. ها حرفش را قبول کردند ناگهان ، جعفر خان برگه اش را گرفت و پاره کرد و از اینجا گمشو . اون مرد اصرار کرد که کمک کند که گفت اگر الان از اینجا نری تیربارانت و هم اینجا میکشمت. آن مرد رفت و بعد از عملیات و خمپاره بارانی که دوله تویی ها بر سر بچه ها ریختند شد آن مرد پژاک بود. و جعفرخان باعث شد گول آن نفر را نخورند. وگرنه تلفات شاید بیشتر از این می شد.⏯ ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ️⃣ اين دوباره تکرار شد. آنروزي كه جنازه شهيد را آوردند، وارد سردخانه شدم، چند لحظه بعد خودم رو با شهيد توي سردخانه تنها ديدم، بالاي سرش و به صورتش نگاه كردم و به ياد آنروزي افتادم كه محمدآقا خواست عکس‌العمل من را بعد از شهادت اش ببيند، جمله اي كه آن روز گفتم را تكرار كردم: عزیزم! 🕊🌹مبارك، بالاخره به آرزويت رسيدي! از شهید یک چندساله به نام به یادگار مانده است، محمدطاها را زياد نمي ديد. وقتي هم كه به مرخصي مي آمد زياد در آغوشش نمي‌گرفت. مي ترسيد و تعلق ايجاد شود. محمد منتظر قائم زندگي و بچه اش را دوست داشت اما هدفش را بیشتر دوست داشت و به خاطر هدفش كه خدا و حفظ دين و وطن و ناموسش بود به رسيد.🕊🌹 باري كه به مرخصي آمد قرار بود يك هفته پيش ما بماند روز بيشتر از مرخصي اش نگذشته بود كه ديدم روي مبل نشسته و دارد لباس مي پوشد : كجا مي‌خواي بري؟ :بايد برم. گفتم: تو كه تازه اومدي ؟ : دشمن يك درگيري سختي در منطقه ايجاد كرده دعا كن به خير بگذره. یكي از همرزم هاي محمدآقا بعد از شهادت ايشان مي گفت: كه به منطقه آمد به ايشان گفتيم: براي چي اينقدر زود آمدي؟ مرخصي نداشتي؟ گفت: من توي اين عمليات حضور داشته باشم. وقتي داشت مي رفت لحظه آخر برگشت بهم گفت: توي اين عمليات شهيد بشم اگر برگشتم با هم ميريم تهران زندگيمان را شروع مي‌كنيم. اگر برنگشتم به خدا را فراموش نكن، مواظب باش،‌ محمدطاها را تربيت كن. مرگ حقه، همه ما يك روزي از اين دنيا مي‌رويم.ما توي اين دنيا ، را رو به آسمان دراز كرد و گفت: توي اين عمليات قسمت من را شهادت قرار بده. چند روزي گوشيش خاموش بود يك روز ديدم گوشيم داره زنگ ميخوره بهش گفتم قطع كن من زنگ ميزنم. گفت:نه، اين جايي كه من هستم به سختي آنتن ميده. تيراندازي به خوبي از پشت تلفن مشخص بود. : محمدآقا چيه؟ چه خبره؟ و گفت: ها اينجا درگيري سختي داشتند. بعضي از اونها هم شدند. گفت: اگه شهيد شدم و برنگشتم به خدا باشه. مواظب خودت و محمد طاها باش. منم گفتم: را به خدا مي‌سپارم هرچه خدا همان مي شود. ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۲ خصوصیات اخلاقی💌 آقا میگن اهل مراقبت بود : ✅باصدای نمی خندید ✅نماز اول وقت و آن را می خواند ✅هر روز زیارت میخواند ✅نگاه خود را میکرد و همیشه سر به زیر بود دربرابر نامحرم(مبارزه با نفس)✌️ ✅هر روز می خواند ✅ زندگی اش را دقیق حساب می‌کرد ✅دربرابر و مادر ، پاهای خود را دراز نمی کرد(احسان به والدین) ✅به همه محبت میکرد از غیر خدا چیزی نمی خواست ✅انفاق میکرد اهل صدقه بود ✅ساده می پوشید و کم می خورد ✅به نماز شب اهتمام داشت اهل بودو برای انجام مستحبات تلاش می‌کرد✨✨ و.... همیشه و در همه تلاش میکرد اول وقت بخواند نیم ساعت قبل از اذان کارهای خودش را با اذان میکرد که مبادا از خواندن جا بماند. نماز اول وقت همیشه در چهره اش بود. بارها اذان بگوش می شنوید مکان برای اقامه نماز مسجد یا فضای اقامه نماز در پارک های تهران که میدید میکرد و به سمت اقامه نماز حرکت میکرد. (عطوفت) یه روز یکی از های کلاس یه حرکتی کرد که ناراحت شد وقتی سوال کرد کی این کار رو کرد، گردن گرفت و معلم گوشش رو گرفت و از کلاس کرد دوستاش بهش گفتن چرا گردن گرفتی؟ گفت اون پدر نداشت و نمی خواستم شود 😭 ⏮ادامه دارد،،، ✍️قابل توجه: بااین سبک زندگی که برگرفته از زندگی امیر المومنین علی (ع) است ،ایا پاداشی غیر از شهادت دارد؟🕊🌹 ♻️ همه بخشهای زندگینامه با همکاری وهمت ، محترم ،وولایی ،کانال رسمی شهید عزیز تنظیم گردیده است، التماس دعا
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۶ 🔶🌸2️⃣ آسید میگفت: تاامن زنده ام نمیزارم حرم محاصره بشه نمیزارم دوباره کربلا تکرار بشه دیدم تصمیمش جدیه اوایل گِریَم میگرفت؛ ولی بعد گفتم بادلیل بگم بهش نیاز دارم یه روز دیگه شروع کرد گفتن که مردم آنجا همه در ظلم قرار گرفتن و ها اسیر دست حرامی شدن باید برم؛ میخندید گفتم مگه مرد درقبال خانوادش مسئول نیست پس ما چی گفت چرا درقبال خانواده مسئول هست اما قبلش در مقابل خدا مسئوله این طور نیست؟ گفتم چرا ولی گرفت گفت: باش و شما رو میسپارم به گفت: اونجا نیست بچه ها درمقابل پدرو مادر؛ پدرو مادر درمقابل بچه همه دارن قتل عام میشن اینجا ولی چه من باشم چه نباشم شما درامنیت بسر میبرید .. دیدم میگه بهر حال تااون روزای آخر هم میکردم وصیت مینوشت برام میگفت که اگه اتفاقی افتاد چی کار کنم امادیگه انگار دلم شد نمیدونم چرا ولی دیگه میگفتم نرو ... ⏮ادامه دارد
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۷ 🔶🌸3️⃣ ساکشو بست شامشو خورد بامن کرد بچه ها رو یکی یکی رفتم قرآن بیارم دیدم سریع رفت تا ته حیاط سمت در ورودی گفتم صبر کن صبر کن میری این همه راه صبر کن از زیر رد شو ایستاد برگشت دیدم اشک توی چشماش حلقه زده و رو ب صورتش ریخته گفتم چی شده میکنی گفت: چیزی نیست و اززیر قرآن رد شدو رفت بعد که اومدم خونه فکر کردم که چرااشکش اومد فهمیدم که حافظی با ها و کندن ازاونا براش سخت بوده که بعدش به سرعت رفت سمت در که این محبت یه لحظه و ... کم کم مردم فهمیدن که همسرم وبرادرش باهم راهی شدن به میگفتن چرا جلوی یکی از پسراتو نگرفتی چرا دوتا شونو باهم فرستادی سوریه ایشونم میگفت: اونا راهشونو انتخاب کرده بودن نمیشد داشت .. به من میگفتن تو با سه تا بچه چرا گذاشتی بره گفتم همسرم رفت تا به ندای هل من ناصر ینصرونی (علیه السلام) که بعد 1400 و اَندی سال دوباره بلند شده لبیک بگه رفت چون ندای شنید و گفت: امام علی(علیه السلام) فرمودند: مسلمان نیست هر که ندای مظلوم رو بشنوه وذره ای ازجایش تکون نخوره ؛ گفتم رفت تا نشون بده مرد عمله همه ی شماها سالی چند بار یا حداقل یه بارشب یا روز میگید که امام حسین اگه ما اون روز اونجا بودیم نمیزاشتیم این اتفاقهابیفته نمیزاشتیم حضرت (علیهاالسلام) بکشه حالا دارن به حرم نزدیک میشن همسرم رفت تا به حرفی که زد عمل کنه ومرد عمل کردن باشه نه فقط حرفه تو بزنه. ⏮ادامه دارد