eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
76 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ️⃣ اين دوباره تکرار شد. آنروزي كه جنازه شهيد را آوردند، وارد سردخانه شدم، چند لحظه بعد خودم رو با شهيد توي سردخانه تنها ديدم، بالاي سرش و به صورتش نگاه كردم و به ياد آنروزي افتادم كه محمدآقا خواست عکس‌العمل من را بعد از شهادت اش ببيند، جمله اي كه آن روز گفتم را تكرار كردم: عزیزم! 🕊🌹مبارك، بالاخره به آرزويت رسيدي! از شهید یک چندساله به نام به یادگار مانده است، محمدطاها را زياد نمي ديد. وقتي هم كه به مرخصي مي آمد زياد در آغوشش نمي‌گرفت. مي ترسيد و تعلق ايجاد شود. محمد منتظر قائم زندگي و بچه اش را دوست داشت اما هدفش را بیشتر دوست داشت و به خاطر هدفش كه خدا و حفظ دين و وطن و ناموسش بود به رسيد.🕊🌹 باري كه به مرخصي آمد قرار بود يك هفته پيش ما بماند روز بيشتر از مرخصي اش نگذشته بود كه ديدم روي مبل نشسته و دارد لباس مي پوشد : كجا مي‌خواي بري؟ :بايد برم. گفتم: تو كه تازه اومدي ؟ : دشمن يك درگيري سختي در منطقه ايجاد كرده دعا كن به خير بگذره. یكي از همرزم هاي محمدآقا بعد از شهادت ايشان مي گفت: كه به منطقه آمد به ايشان گفتيم: براي چي اينقدر زود آمدي؟ مرخصي نداشتي؟ گفت: من توي اين عمليات حضور داشته باشم. وقتي داشت مي رفت لحظه آخر برگشت بهم گفت: توي اين عمليات شهيد بشم اگر برگشتم با هم ميريم تهران زندگيمان را شروع مي‌كنيم. اگر برنگشتم به خدا را فراموش نكن، مواظب باش،‌ محمدطاها را تربيت كن. مرگ حقه، همه ما يك روزي از اين دنيا مي‌رويم.ما توي اين دنيا ، را رو به آسمان دراز كرد و گفت: توي اين عمليات قسمت من را شهادت قرار بده. چند روزي گوشيش خاموش بود يك روز ديدم گوشيم داره زنگ ميخوره بهش گفتم قطع كن من زنگ ميزنم. گفت:نه، اين جايي كه من هستم به سختي آنتن ميده. تيراندازي به خوبي از پشت تلفن مشخص بود. : محمدآقا چيه؟ چه خبره؟ و گفت: ها اينجا درگيري سختي داشتند. بعضي از اونها هم شدند. گفت: اگه شهيد شدم و برنگشتم به خدا باشه. مواظب خودت و محمد طاها باش. منم گفتم: را به خدا مي‌سپارم هرچه خدا همان مي شود. ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۵ ادامه وصیت نامه شهید 🌹⏬ به مهربانم: شما واقعا برای من همسری کردید، اما من همسری شایسته برای شما باشم، را پذیرا باش. از خداوند می خواهم که به شما صبر عطا فرماید. مهربانم!همیشه پشت سر قدم بردارید، چون سخنان رهبر تردید حق است، پس بعد از من، همه هم و غم شما باشد. به بگوئید همواره در خط رهبری باشد و هیچگاه پشت را خالی نکند. 😭 همسر مهربانم! دارم دخترم در شمال معلم شود و به بچه ها درس قرآن بدهد. از شما خواهش می کنم در این باره نکنید. در مراسم من گریه نکن، چون دوست دارم با ، دشمنان را به گریه اندازی. چند با : 😭 1- دخترم! باید با دیگران داشته باشی، یعنی از نظر ادب، شخصیّت، متانت، معنویت و از نظر علمی به درجات برسی. 2- را از مادرت بیاموز. 3- از همه مهم تر اینکه به مادرت بگذار، مادرت در تمام سختی ها با تو بوده است؛ با گریه ات گریه و با خنده ات خنده می کرد. مادرت باش، من هم برای شما می کنم.😭 به دوستان و آشنایان: همه ما روزی به دنیا آمده ایم و روزی هم از این دنیا می رویم. به حال آن کس که آمد و پا ک می رود. در این دنیای فانی اگرشما فردی باشید حتما خوب از این دنیا می روید،⏯ اما من با این کوله بار،،، ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۶ ادامه وصیت نامه ⏬ مانده ام با این کوله بار گناه نمی دانم از دنیا رفت.😭😭 امیدوارم انشاءالله با شما، سبک بال به عالم دیگر رفته و از عذاب قبر نجات یابم.😭 ! ‼️ فریب دنیا را نخورید، این امر،مانع اخروی می شود. پس در همه حال سعیتان به دست آوردن خیر باشد. کلامتان کلام باشد و از زبان او ، چون کلام و زبان رهبر، کلام و زبان زمان(عج) است، پس همیشه حامی و رهبر باشید؛ زیرا دل رهبر به شما است وهمواره برای او دعا کنید. به پدر و مادرتان بگذارید و دستشان را ، چون با دعای آنان زندگی شما خواهد شد. به روحانیّت بگذارید، زیرا آنان اسلامند. دشمنان از مردم و روحانیت خوشحال می شوند، پس دشمنان را با از روحانیّت، ناراحت کنید. اگر می خواهید از آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر فقیه باشید. خانواده را فراموش و برای آنان دلگرمی باشید.😭 با در تمامی صحنه ها و راهپیمایی ها و شرکت در مراسمات دینی و مذهبی، خود را از نظام اعلان نـموده و موجب یأس و دشمنان شوید. در پایان از همه شما دعا دارم، محتاج دعای شما هستم. از و آشنایان بطلبید. رفیقان می روند به نوبت خوشا روزی که نوبت بر من آید... روح خدا عرض ارادت می کنم🌱 ولایت باز بیعت می کنم🌱 سید علی گر خواهد از من جان و سر 🌱 پایش می نهم غسل می کنم🕊🌹 خداحافظ 😭😭 🌹 پایان⏺ ✍️سید جان تورابه مادر پهلوشکسته ات قسم می دم یک نظری هم به ما کنید 😭
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۵ 🍃برگه به خدمت روح‌الله وقتی رسید که در بیمارستان به دلیل عمل جراحی بستری بود. بعد از بهبودی، وسایلش را جمع کرد و به اسم اینکه محل خدمتش است، راهی آنجا شد. بعد از عزیمت روح‌الله، ماموران دولتی چندین‌بار به در خانه ما آمدند و گفتند: چرا پسرتان برای گذراندن دوره سربازی حاضر نمی‌شود؟! سردرگم مانده بودیم، روح‌الله که رفته، پس چرا این‌ها به در خانه ما می‌آیند و می‌گویند سرباز فراری است؛ تا اینکه بعدها فهمیدیم به ‌جای ارتش که یگان اعزامی پسرم بوده، به ملحق شده است. ✨✨✨🍃💦🌹 🍃مدت‌ها گذشت تا اینکه روزی روح‌الله تماس گرفت و از من خواست تا به گروه صابرین بپیوندد که به گفته پسرم اسیری و داشت و خدمت کردن در آنجا آسان نبود. من رضایت خودم را در گرو رضایت خدا و خود روح‌الله دانستم و سعی کردم حالا که چنین تصمیمی گرفته، به پسرم روحیه بدهم. با گوشه چادر شبش، گوشه چشمش را به آرامی پاک کرده، ادامه می‌دهد: از پشت گوشی را می‌شنیدم که به دوستانش می‌گفت: دیدید مادر من می‌دهد! 🍃مادر ادامه می دهد: پدرش سر نماز بود، روح الله منتظر ماند تا پدرش را هم بگیرد که گرفت. هشت ماه در آموزش‌های سخت دید. برادر روح‌الله با ایما و اشاره و گاهی کلامی مادرش را راهنمایی می‌کند. 🍃چند ماهی از وی خبر نداشتیم تا اینکه خودش تماس گرفت و گفت: جای هستم که نمی توانم بگویم، ولی همین حد بدانید که حالم است. بعد از ماه‌ها که روح‌الله به خانه برگشت متوجه شدیم چند روزی در بیمارستان یزد به دلیل زخمی شدن، بستری بوده است. 🌹روح الله ⏮ادامه دارد،،،