اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شور فاطمیه و کربلا ( لطمه زنی ) سبک به سمت گودال از....
با پَر خونینت
پر زدی از خونهَ م
ببین پریشونم
فاطمه اِی جونم
چشماتو بستی و ...
بی تاب و حیرونم
مضطر و گریونم
فاطمه ای جونم
عروس نه ساله
شبا زدی ناله
پر از گل لاله
بسترتِه زهرا
رو صورتت جایِ ...
سیلی سنگینه
کسی که غمگینه
دخترته زهرا
بازویِ یاریِ ...
علی شده زخمی
تو کوچه یِ غمها
به تو نشد رحمی
پهلویِ خونیِ...
تنت شده روضه
با دیدن چادر
حسن چه می لرزه
قرار ما گودال
غروب عاشورا
وقتی می مونه تن
زیر سُـمِ اَسباٰ
قرار ما گودال
وقتی که با خنجر
بی حیا می کوبه
ضربه ها پشتِ سر
قرار ما گودال
پیش تن عریان
صَـلُّوا علیکَ یا....
ذبیحُ نِ العطشان
قرار ما گودال
غروب غارتها
به زینبت میشه
خیلی جسارتها
به سمت گودال از ...
خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من
#فاطمیه #لطمه_زنی #شور
#مدینه #شهادت
اجرای سبک
#کربلایی_سعید_صادقی
◾#زمزمه
#زمینه
#شور نوحه
◾روضهشهادتحضرتزهرا(س)
دستی به دیوار دستی به زانو
باید بگیرم من از علی رو
فضه کمک کن زهرا نیفتد
بشکسته چونکه بال پرستو
وای....وای....وای....وای(۲)
فضه کمک کن حالم خراب است
حیدر ز بهرم در اضطراب است
جان تو و جان زینبینم
این عمر کوتاه چون شمع آب است
وای...وای....وای....وای(۲)
گرد غریبی بر رخ نشستهست
بازو کبود و پهلو شکستهست
شرمنده از روی حیدرم من
چوندستحیدر از کینه بستهست
وای....وای....وای....وای(۲)
در بین آتش دیدم من آزار
شد کشته محسن زهرا عزادار
جلباب جای این معجرم بود
فضه تو من را تنها مگذار
وای....وای....وای....وای(۲)
#مرتضی_محمودپور
@sabkemoharram
#واحد
#زمینه_سنگین فاطمیه
#شام_غریبان
😭😭😭
امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر
اما تو را خیلی اذیت کرد مادر
همسایههایت را دعا کردی و این شهر
هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند
دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر
بابا تو را میشست دیدم رفت از حال
وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد
ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر
هم اشک هم بابا عرق میریخت اما
حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
از چادری که سهمِ من شد از تو ، پیداست
آتش فقط از تو عیادت کرد مادر
با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو
از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
آنروز دیدم هفت جایت را شکستند
دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر
دست از قلافِ خویش قُنفذ برنمیداشت
هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
از بس برایم روضه خواندی از حُسینم
چشمم به این خونگریه عادت کرد مادر
میآید آنروزی که میگویم : کجایی
پیراهنش را شمر غارت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی
پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر
بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار
عباس را غرقِ خجالت کرد مادر
عمداً سنان با چند نامردِ یهودی
ما را معطل چند ساعت کرد مادر
⏪ یازهــــرا
شاعر: حسن لطفی
@sabkemoharram
شب و روز شهادت حضرت زهرا (س)
خداحافظ ای مهربانم ، مرو ای یار قد کمانم
تماشا کن اشک روانم ، یازهرا
ببین زهرا در اضطرابم ، بدون تو خانه خرابم
مده با داغ خود عذابم ، یازهرا
الوداع ، بگو رو به قبله چرا خوابیدی
همه زندگیِ مرا پاشیدی ، ز من دل بریدی؟
خدا نگهدار ، ای همسر علی
ببین چه خاکی ، شد بر سر علی
نظر نما بر ، چشم تر علی
فاطمه جانم ، زهرا مرو مرو
زنم دست غم روی دستم ، ز روی تو شرمنده هستم
ببین دیگر از پا نشستم ، عزیزم
فدای آه بی صدایت چرا می لرزد دست و پایت
مپوشان از من ناله هایت ، عزیزم
یا زهرا ، نگفتی چه شد بین دیوار و در
فقط پیکرت می شود لاغرتر ، زدی بسکه پرپر
دلم گرفته ، حرفی نمی زنی
بدان که آخر ، تو قاتل منی
امان ز دست ، مسمار آهنی
فاطمه جانم زهرا مرو مرو
نگاهت دارد بوی هجران ، زبان دور لب ها نچرخان
رخت را با چادر مپوشان ، عزیزم
دهد فضه تا که تکانت ز هم وا گردد استخوانت
نشیند خون روی لبانت ، عزیزم
واویلا ، چرا رنگ و رویت چنین برگشته
مگو که دگر روز آخر گشته ، تنت خوب نگشته
رسیده وقت ، هجران ما دو تا
نما مدارا ، با حال بچه ها
نزن به پیشم ، اینگونه دست و پا
فاطمه جانم زهرا مرو مرو
#قاسم_نعمتی
#فاطمیه
@sabkemoharram
#حضرت_ام_البنین__س__نوحه
یا صاحب الزّمان،دائم غمگینی
امشب عزادار امّ البنینی
با آه سینه
رفتی مدینه
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
یا
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
مادر ابالفضل،گشته شهیده
از بس بین بقیع،ناله کشیده
بین روضه ها
افتاده از پا
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
روی خاک بقیع،اشکش روان شد
آخر بین روضه ها نیمه جان شد
در زیر آفتاب
مانده چون ارباب
یاصاحب الزّمان آجرک الله...
شد از آهش دل هر رهگذر خون
گریان شد از سوزش،مروان ملعون
مانند زینب
گشته جان بر لب
یاصاحب الزّمان آجرک الله...
باغ یاسش پرپر شد در کربلا
هستی اش شد فدای خون خدا
گشته او تنها
با کوه غمها
یاصاحب الزّمان آجرک الله...
دستان عباسش از تن جدا شد
تیر سه شعبه در چشمش رها شد
پاره شد مشکش
جاری شد اشکش
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
به یاد لبهای اصغر حزین شد
با ضربه ی عمود نقش زمین شد
افتاد با غربت
بر روی صورت
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
صدای ناله ای در گوشش پیچید
زنی قامت کمان،در مقتلش دید
بین علقمه
آمد فاطمه
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
آمد سویش حسین با قامت خم
تیر از چشمش کشید با قلبی پرغم
دیگر شد تنها
بی یار و سقّا
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
وقتی دست جدای او را بوسید
دشمن به ناله ی جانسوزش خندید
در بین دشمن
شد غرق محن
یاصاحب الزّمان آجرک الله....
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
حضرت ام البنین (س)
نوحه