❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
#شرح_و_تفسیر_دعای_عصر_غیبت #قسمت 7⃣3⃣ 2⃣ - مصداق دوم خدمت به امام زمان (عج)، خدمت به خادمان امام زم
#شرح_و_تفسیر_دعای_عصر_غیبت
#قسمت 8⃣3⃣
⬅️ ادامه بحث خدمت به امام زمان (عج)👇
❌ طرف سخنران مهدویت هست، دارای ماشین آخرین سیستم و ... این واقعا چه زندگی مهدوی شد!؟ بارها به او گفتیم این زندگی مهدوی نیست! ولی طرف برای ما مثال امام صادق (ع) را می زند، که امام صادق لباس زیبا👕 می پوشید. به او گفتم بله، به امام صادق هم گفتند چرا لباس زیبا می پوشی⁉️ لباس زیری که پوشیده بود را نشان داد که لباس خشنی بود. گفت لباس روی ما این است ولی در زیر آن، لباس خشن می پوشیم که تزکیه نفس داشته باشیم! جنابعالی حاضر هستی در زیر لباست، لباس خشن بپوشی؟
✅ امام صادق (ع) وقتی در مدینه قحطی آمد، دستور داد انبار گندمش را بفروشند و پولش را برای مردم بدهند. آیا آن فردی که چنین ادعایی می کند، حاضر است چنین کاری بکند!؟⚠️
🌹 امام حسن مجتبی (ع) که خیلی سرمایه دار بود، دو بار سرمایه ی خودش را کلا به مردم بخشید. آیا آن فرد حاضر است چنین کاری بکند!؟
❌ از اهل بیت چیزهایی را که به نفع خودش است می گیرد و آن چیزی که به ضررش است نمی گیرد! این خادمانه زیستن را نمی گوییم، فقیرانه، ولی جوری که ما خودمان سعی کنیم الگو باشیم.
⛔️ الان چیز غلطی که در جامعه باب شده است این است که، در هر مهمانی طرف باید 🥘سه یا چهار نوع غذا درست کند! یعنی خواهر خانه ی خواهر یا برادر می رود که نزدیک همدیگر هم هستند، باید این قانون حفظ بشود!🍲 اینها هست که بحث زندگی اشرافی می شود و کم کم آن ساده زیستی از انسان خارج می شود! کسی که می خواهد امام زمانی باشد، باید اینها را انجام بدهد.👉
👌 کسی که امام زمانی زندگی می کند، باید سعی کند همه چیزش را فدای امام زمانش بکند! از این طرف ادعا می کنیم شیعه ی امیرالمومنین (ع) هستیم از آن طرف به عمل کردن که می رسیم..
✅ داستان آن شبی که حضرت علی در جای پیغمبر (ص) خوابیدند، پیغمبر در آن شب به حضرت علی می گویند آیا راضی هستی که وقتی به دنبال من بیایند، من بروم و تو را به جای من بکشند. حضرت علی (ع) می فرمایند بله، راضی هستم که جانم و روحم را فدای💕 شما بکنم. زندگی من چه ارزشی دارد، وقتی شما نباشید!
😔 متأسفانه حتی بعضی ها آرزوی شهادت در راه رکاب امام زمان (عج) را نمی کنند. از آرزو کردنش هم می ترسند‼️ ما روایت داریم، کسی آرزوی شهادت داشته باشد ولی به مرگ طبیعی بمیرد، خدا او را به عنوان شهید حساب می کند. ولی طرف حتی حاضر نیست آرزوی شهادت در رکاب امام زمان بکند، ″به قول شهید آوینی اگر شهید نشویم، میمیریم″ یا شهادت است یا مردن. پس چه بهتر که شهید بشویم.
💽 برگرفته از فایل شماره (۳)
📖 شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
🎤 استاد احسان عبادی
#ادامه_دارد...
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾💚﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها♥️🤲
#امامزمان💚
#مهدویت☘
┄═❁🍃🪴🍃❁═┄
«سبک شهدا»♥️•𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
انسان شناسی 75.mp3
12.43M
#انسان_شناسی ۷۵
#آیتالله_مصباح
#استاد_شجاعی
یک تمرین عملی❗️
☜ وقتی که
دل هرز میپرد،
و معشوق حقیقی (الله) را به معشوقهای کوچک و ناچیز میفروشد،
و در میان تاریکیها دفن میشود؛
باور و تکرار مکرر یک ذکر، حواس دل را جمع میکند!
این ذکر قدرتمند چیست؟
1_2286423486.mp3
9.08M
مَندُعآيفَرجمیخوآنَمبیـآآقـا؎ِمَن!
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@sabkeshohadaa🍂
سلااام
میلاد اقا صاحب الزمان(عج) مبارک باشه♥️🤌😍
امشب حول حوشه ساعت ۲۰:۳۰ یه تعداد شارژ همراه اول و ایرانسل میخوام بذارم کانال ...😊
تو کانال باشید و استفاده کنید🧡
رفیقاتونم بیارید🥰🤍
نماز سکوی پرواز 31.mp3
4.76M
#نماز 31
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣ قبرما؛چیزی نیست جز همین نفس ما!
يه کم فکرکن؛
وقتی نماز میخونی؛
احساس میکنی قلبت نورانی شدو آرام گرفت؟
👈اگه اينجوريه؛قبرتو هم روشن میکنه!
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺 🇮🇷زندگینامه #شهید مصطفی صدرزاده🌷
🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲
اسم تو مصطفاست🥺
🇮🇷زندگینامه #شهید مصطفی صدرزاده🌷
《قسمت سی و یکم》
باد...🕊
🇮🇷 می وزید و نم باران باعث شده بود روی شیشه ماشین #هزار_ذره_الماس_بدرخشد. هوا بوی عطر باران و عشق را با هم داشت. سر راه رفتیم منزل عمه خانم که همسفر کربلایمان بود. ویلایی دستش بود که سوئیتی از آن را به ما داد که رو به دريا بود. صدای موج آن قدر گوش نواز بود که به چارچوب پنجره تکیه دادم و اشک هایم جاری شد.
مرغ های دریایی می خواندند و عکس دریا در شیشه پنجره پیدا بود.🥺🌊
غروب شده بود و چراغ های ساحل روشن ومن فکر می کردم خواب می بینم:"وای آقا مصطفی چقدر قشنگه!" #من_کشته_مرده_این_روحیه_توام! مسخره می کنی؟ به هیچ وجه! واقعا من الآن فقط غروب را می بینم و ساحل و خودم و خودت رو! رفتیم و در ساحل قدم زدیم. مهتاب شده بود و چین و شکن موج های نقرهای و صدف هایی که برق می زدند. دیدی چه ماه عسلی آوردمت؟🥰🌺
🇮🇷 دستت درد نکنه آقا مصطفی! راه می رفتیم #وانگار_در_بهشت_قدم_می_زدیم. کمی بعد گفتی: "بیا بریم شام بخوریم. "گرسنه نیستم. خب بریم سوپ بخوریم. سردم بود و تو می دانستی وسوسه یک کاسه سوپ گرم راضی ام می کند که بیایم. رفتیم رستوران ساحلی، برای هر دویمان سوپ گرفتی. تند تند می خوردم. نشسته بودی و نگاهم می کردی و می خندیدی.😁💚
چرا می خندی؟
#نمیدونی_قیافت_چه_بامزه_شده! نوک دماغت شده مثل لبو تنوری و لپاتم گل انداخته! وقتی برای خواب برگشتیم ویلا، نشستی لب تخت دو نفره: "اینم سفر ماه عسل. دیگه چی می خوای سمیه خانم؟ "واقعا در آن لحظه هیچ چیز دیگر دلم نمی خواست، جز بودنت را. صبح بعد از خوردن صبحانه راه افتادیم. تند می رفتی و من با لذت به آسمانی آبی که رگه هایی طلایی داشت، نگاه می کردم.🥀❤️
🇮🇷 ساعتی بعد در کنار جاده به مغازه های #صنایع_دستی_رسیدیم که وسایلی را می فروختند که با حصیر و چوب و پلاستیک های سبز، سرخ، قهوهای و نارنجی درست شده بود. پیاده شدیم و چند کار چوبی و حصیری خریدیم. بعد رفتیم مثل قو و نفس به نفس دریا دیدیم. شب ماندیم. باز دریا بود و مهتاب و صدای امواج. روشن کردن آتش در ساحل بازی با ماسه های نرم.🌸🌷🌊
فردا صبح موقع برگشتن به تهران، ضبط ماشین خراب شده بود، گفتی:"بیا #مناجات_امیرالمومنین رو با هم بخونیم. "با وجود هوای سرد شیشه را پایین کشیده بودی و با هم شروع به خوندن کردیم. صدایمان در باد می پیچید و در گوش جنگل فرو می رفت. درختا رو می بینی سمیه، اونا که برگاشون ریخته، انگار با دستاشون نشون می دن لا! با هم اسماء الاهی را دوره کردیم:🤲🌷
🇮🇷 " #یا_رحمان_یا رحیم_یا_غفور_یا_ودود..."هر اسم را سه بار تا هفت بار می گفتیم. خسته که می شدم می گفتی:"بلند تر، سمیه بلند تر!"به تهران که رسیدیم انگار در دریایی از شیر و شکر و عسل شنا کرده بودم، شیرین. 💚✨💚
همان...
#ادامه_دارد....
┄═❁🍃🪴🍃❁═┄
«سبک شهدا»♥️•𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
راستی از همه ی کسانی که تو چالش هفته ی پیش شرکت کردن
ممنونم 🙂
و البته
یادتون کردم👌🏻