بزرگترین گناه .mp3
1.72M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 بزرگترین گناه!
★ مهمترین اتفاقی که باید در خانه شما بیفتد.
#استاد_شجاعی
منبع: مجموعه تربیت فرزند
🍃🌸 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
محبت در محیط خانه لازم است اما کافی نیست!
خانه باید👈 محل "کسب آگاهی" باشد!
🍃🌸 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
May 11
🕊🌹🕊
یادٺ خوشے حال همہ منتظران
پــروازِ پر و بالِ همہ منتظران
آمـاده شـدن بخاطرِ آمدنٺـــ
شد افضل اعمالِ همہ منتظران
سلام آرام جانم مهدے صاحب
زمانم ❤️
تعجیل در ظهور سہ #صلوات✨
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو
#آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌸🍃 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎دستاورد واقعی و حقیقی انسان
🌱 @Nojavan_Khamenei
🌸🍃 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
دفترچه آبی
قسمت اول
او دفترچه یادداشتی با جلد آبی داشت که اکثر دوستانش آن را به خاطر دارند.
صفحات داخل آن را به جدولهای محاسبه نفس و گناهان روزانه تبدیل کرده بود.
هر روز کارهای خود را بررسی می کرد و از نفس خویش حساب می کشید. به محض اینکه بحثی پیش می آمد، سریع داخل جدول ها علامت می زد و شب که می شد با بررسی آنها سعی میکرد جبران کند و در روزهای بعد میزان حسناتش را بالا ببرد.
بانگاه به این دفتر، بعضی ازاعمال اورا ازنظرمی گذرانیم:
سکوت در برابر باطل! شب 1/10/58 در تاکسی سوار شدم، ترانه گذاشته بود. اخطار نکردم که راننده ضبط را خاموش کند.
از همان اول صبح، کارم با برنامه و نظم پیش نرفت...
برای صرف صبحانه خیلی وقت تلف کردیم...
شهید حسین قجه ای
#شهیدانه
🌸🍃 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
مولاجانم
🌱کفر ما را تو بیا عشق، به ایمان برسان
تشنه ام دست مرا بر تنِ باران برسان...
🌱فرق گیسوی تو و شام سیه در سحر است
سحری بر شب یلدای زمستان برسان...
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
____🍃🌸🍃____
🌸🍃 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
┄═❁🇮🇷﷽🇮🇷❁═┄
*🟥#علامه امینی*
*و داستان شفایافتن #زن سنی ...!*
یک جوان سنی(اهل سنت) آمد پیش علامه امینی و گفت:
مادرم دارد می میرد!
علامه گفت:
من که طبیب نیستم!
جوان گفت:
پس چه شد آن همه کرامات اهل بیت شما ...؟؟؟
علامه امینی با شنیدن این حرف،
تکه کاغذی برداشت و چیزی داخل آن نوشت و آن را بست.
سپس آن را به جوان داد و گفت این را بگیر و ببر روی پیشانی مادرت بگزار...
ان شالله که خوب می شوند...
اما به هیچ وجه داخل آن را نگاه نکن.
جوان کاغذ را گرفت و رفت...
چند ساعت بعد دیدند جمعیت زیادی دارند می آیند...
علامه پرسید چه خبر شده است؟
شاگردان گفتند: آن جوان به همراه مادر و طایفه اش دارند می آیند
گویا مادرش شفا یافته است...
سپس آن زن داستان را چنین تعریف کرد:
زن گفت:
من درحال مرگ بودم و فرشتگان آماده ی انتقال من به آن دنیا بودند...
ناگهان مرد نورانی بزرگواری ( با وقار و شکوه غیرقابل وصفی) تشریف آوردند و به ملائک دستور دادند که من را رها کنند...
و فرمودند: به آبروی علامه امینی ، او را شفا دادیم...
سپس اطرافیان اصرار کردند و از علامه پرسیدند که:
در آن کاغذ چه نوشته بودید؟
علامه گفت: چیز خاصی ننوشتم . باز کنید نگاه کنید..
کاغذ را باز کردند و دیدند علامه فقط این 3 جمله را نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
از عبدالحسین امینی
به مولایش امیرالمومنین(ع)
اگر امینی آبرویی پیش شما دارد، این مادر را شفا دهید
والسلام...
🟩🟢مبلغ غدیر باشیم🟢
🌸🍃 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane