هدایت شده از خادم
#رمز_موفقیت_در_چیست؟
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی #رودخانه بیاید
وقتی هردو حاضر شدند. سقراط از مرد #جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود . وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید #سقراط با زیر #آب بردن سر مرد جوان ، او را شگفت زده کرد
مرد #تلاش می کرد تا خود را رها کند . سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود
سقراط از او پرسید ، در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟ پسر جواب داد #هوا
سقراط به او گفت این #راز_موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی ، بدستش خواهی آورد ، رمز دیگری وجود ندارد
🍀سبک زندگی اسلامی 🍀
هدایت شده از خادم
⚫داستان بخیلان⚫
آورده اند که بخیلی به #میهمانی دوستش که او نیز از بخیلان بود رفت . صاحب خانه پسرش را صدا زد و گفت فرزندم امروز ما میهمان عزیزی داریم ، بلند شو برو ، نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر
پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی به خانه بازگشت. پدر از او سوال کرد پس #گوشت چه شد؟ پسر گفت به نزد قصاب رفتم و به او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده
قصاب گفت گوشتی به تو خواهم داد که مانند #کره باشد. با خودم گفتم اگر اینطور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم ، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده
او گفت کره ای به تو خواهم داد که مثل #شیره انگور باشد ، با خود گفتم پس اگر اینطور است پس چرا به جای کره شیره ی #انگور نخرم پس به قصد خرید وارد دکان شدم ، و گفتم مقداری از بهترین شیره ی انگورت به ما بده
او گفت شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد ، گفتم پس اگر اینطور است چرا به خانه نروم ، زیرا که ما در #خانه به قدر کافی #آب داریم. این گونه بود که دست خالی برگشتم
پدر گفت چه پسر زرنگ و باهوشی هستی ؛ اما یک چیز را از دست دادی ، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت #مستهلک شد . پسر گفت نه پدر ، کفش های مهمان را پوشیده بودم
🍀سبک زندگی اسلامی 🍀
هدایت شده از خادم
✳حکایت پدر و پسر✳
روزی پدری همراه پسرش به حمام عمومی رفت چون به حمام رسیدند ، پدر از پسـر خود طلــب آب نمود
پسر با بی حوصلگی رفــت و از گوشــه ای کاسه سفالین ترک خورده ای که مخصوص آب ریختن روی تـن و بـدن مــردم و نه برای نوشیــدن #آب بود پیدا کرد و آبی نه چندان خنک یافت و برای پدر برد
پـدر به مجرد دیــدن کاســه و آب ، اندکی مکـث کرد ، #لبخند زد و رو به پسر گفــت با دیدن این کاسه یاد خاطره ای افتادم
چندین سال پیـش وقتی خــود من نوجوانی کم سن و سال بودم ، همراه #پدر به حمام عمومـی آمدم ، مثل امــروز که من از تو آب خواستــم آن روز هم پدرم از من آب خواست
برای اینکه برای او آب بیــاورم گشتــم و #لیوان بلوری و تمیزی یافتم و آبی گوارا و خنــک در آن ریختم و با احتـرام به حضـور پدر بردم
امروز ، من که چنــان فرزندی برای پــدر بــودم ، پسری چـون تو نصیبــم شده که با بی حوصلگی در چنین کاسه کثیــف و ترک خــورده برایــم آب آورده ، حالا در #آینــده چـه اولادی قــرار اسـت نصیب تو شود ، خدا می داند و بس
🍀🌺سبک زندگی اسلامی🌺🍀
هدایت شده از خادم
☄یکی از القاب امام زمان «ماء مَعین» است، تشبیه امام به #آب، حرفهای ظریف و عمیقی داره...
❄️قُل أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِـ #ماء_معین[ملک/۳۰]
بگو: بیندیشید، اگر آب در زمین فرو رود، آن گاه چه کسی برای شما آبِ روان (ظاهر و قابل دسترس) می آورد؟
🌱امام رضا علیه السلام فرمودند: مقصود از «مائکم» ائمه می باشند که آنها ابوابُ الله هستند. «فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِين» یعنی: چه کسی #علم_امام را برای شما خواهد آورد؟!
▫️حاج محمدعلی فشندی میگه: دیدم سید بزرگواری وارد مسجد جمکران شد. با خودم گفتم در این هوای گرم حتما تشنه است. ظرف آبی به او تعارف کردم. گرفتند، نوشیدند و ظرف را برگرداندند. در این حال گفتم: شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید... ایشان فرمودند: «شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند؛ اگر بخواهند، دعا می کنند و فرج ما می رسد.» این سخن را فرمود، تا نگاه کردم دیگر کسی را ندیدم.
[آن قدری که کشاورز "چشم انتظار باران" است، دیگران نیستند! اوست که بذر پاشیده و زمین را آماده کرده...]
📚 بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۰۰
📚 تفسیر صافی، ج۵، ص۲۰۵
📚 شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۱۵۵
💖سبک زندگی اسلامی💖
هدایت شده از خادم
*رئیس جمهور جدید سلام*
*خواستم بگویم خیالت راحت باشد:*
1⃣ #خزانه کشور دیگر خالی نیست،
2⃣ #انبارها و سیلوها و ذخایر استراتژیک کشور را برایت پر کردم
3⃣ اکثر #بدهی ۶۰۰ هزار میلیارد تومانی دولت قبل را تسویه کردم
4⃣ اب شیرین کن و لوله های انتقال آب به سیستان و بلوچستان و استان های مرکزی ایران را برایت ساختم
5⃣ مشکل #آب اهواز و شهرکرد را بر طرف کردم
6⃣ #تورم ۶۰ درصدی را به ۴۰ درصد رساندم
7⃣ #نرخ_رشد_نقدینگی کشور را به طرز محسوسی برایت کاهش دادم،
8⃣ طرح های ورزشی و درمانی که بیش از ۲۰ سال معطل بود را برایت به بهره برداری رساندم
9⃣ روزانه ۷۰۰ نفر از مردمت، برای ضعف مدیریت سلامت و دیپلماسی، نمی میرند،
🔟 پروژه توسعه فیبر نوری برای افزایش سرعت اینترنت در کشور را به راه انداختم
1⃣1⃣ ذخایر ژنتیکی دام کشور را که در معرض فروش و نابودی بود، حفظ کردم
2⃣1⃣صدها کلیومتر راه آهن معطل مانده را به بهره برداری رساندم
3⃣1⃣ فرآیند ساخت دومیلیون و ششصد هزار واحد مسکونی برای مردم را آغاز کردم
4⃣1⃣ کارخانه های بزرگ و استراتژیک کشور مانند آذرآب و هپکو و ماشین سازی تبریز و صدها کارخانه کوچک و بزرگ دیگر را احیا کردم،
5⃣1⃣ روابط با عربستان و کشورهای اطراف خلیج فارس را برایت سامان دادم
6⃣1⃣ برای توسعه تجارت، عضو سازمان های بریکس و شانگهای شدم
7⃣1⃣ مسأله رتبه بندی معلمان را تا حد زیادی برایت حل کردم
8⃣1⃣ سامانه دریافت الکترونیکی مجوزها را برایت راه اندازی کردم و امضاهای طلایی و رانت را از بین بردم،
9⃣1⃣ یارانه مردم را از ۴۵ هزار تومان به ۴۵۰ تومان تغییر دادم،
0⃣2⃣ مسأله قطعی برق صنایع را تقریبا به طور کامل رفع کردم،
1⃣2⃣ ماهواره های ساخته شده به دست جوانان نخبه که سالها خاک میخورد را به فضا فرستادم
📌 و...
همه این کارها و هزاران کار دیگر را کردم، در حالیکه دولتی را تحویل گرفتم که تمام شاخص های فلاکت و ضعف مدیریت در آن به حد اعلا رسیده بود. این را میتوانی در اولین جلسه من با هیأت دولت قبل ببینی.
حالا تو هستی و درد ملت.
حواست باشد، من انتظار مردم ایران از یک رئیس جمهور را خیلی بالا بردم.
من به جای نشستن در دفترم، توی کپرهای تاریک و چادرهای عشایر نشستم.
به جای واکس، کفشهایم را با گِلِ سیلاب سیستان و بلوچستان آراستم.
به جای گرفتن جشن تولد در هواپیما، با کودکان یتیم همسُفره شدم.
من رکورددار سفر با هلیکوپتر برای رفع مشکلات مردم به نقاط مختلف کشور، در بین مسئولین ایران هستم.
من حواسم به صبح های جمعه بود و به جای ریشخند کردن مردمم، جمعه هایم را به جای خانواده، در کنار مردم دردمند کشورم بودم.
من در راه اعتلای ایران عزیز، جانم را فدا کردم. تو چه خواهی کرد؟
*✍ #ابراهیم_رئیسی*