eitaa logo
سبک زندگی اسلامی
153 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
25 فایل
آفتاب در مصاف
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  خادم
⚫داستان بخیلان⚫ آورده اند که بخیلی به دوستش که او نیز از بخیلان بود رفت . صاحب خانه پسرش را صدا زد و گفت فرزندم امروز ما میهمان عزیزی داریم ، بلند شو برو ، نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی به خانه بازگشت. پدر از او سوال کرد پس چه شد؟ پسر گفت به نزد قصاب رفتم و به او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده قصاب گفت گوشتی به تو خواهم داد که مانند باشد. با خودم گفتم اگر اینطور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم ، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده او گفت کره ای به تو خواهم داد که مثل انگور باشد ، با خود گفتم پس اگر اینطور است پس چرا به جای کره شیره ی نخرم پس به قصد خرید وارد دکان شدم ، و گفتم مقداری از بهترین شیره ی انگورت به ما بده او گفت شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد ، گفتم پس اگر اینطور است چرا به خانه نروم ، زیرا که ما در به قدر کافی داریم. این گونه بود که دست خالی برگشتم پدر گفت چه پسر زرنگ و باهوشی هستی ؛ اما یک چیز را از دست دادی ، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت شد . پسر گفت نه پدر ، کفش های مهمان را پوشیده بودم 🍀سبک زندگی اسلامی 🍀