eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
363 دنبال‌کننده
18هزار عکس
11.2هزار ویدیو
42 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔵#سیره_شهدا 🏵شهید مدافع‌حرم عباس آبیاری 🔷حُجب و حیای شه
🍂عباس روی زانو می نشیند بلند فریاد می زند یازینب شلیک می کند پنج، شش داعشی را می زند نشانش می کنند برای هیئتی های جامانده از قافله مدافعان حرم صدای هلهله داعشی ها می آید تیر و ترکش از آسمان می بارد محاصره تنگ تر شده است. 🍂 عباس آسمیه آنطرف روی تپه ای افتاده محمدآژند نفس های آخر را می زند محمد اینانلو، رضا عباسی و مجید قربانخانی، خونی، روی زمین افتاده اند. 🍂 تیری در خشاب ها نیست سه چهار نفری توی سنگرهای مان کز کرده ایم مرد می خواهد در آن معرکه سر بلند کند عباس روی زانو می نشیند بلند فریاد می زند سلام الله علیها شلیک می کند پنج، شش داعشی را می زند نشانش می کنند تک تیراندازشان پهلوی عباس را می زند . 🍂آه عباس بلند می شود یازهرا سلام الله علیها عباس به زحمت چند تیر دیگر هم می زند پایش را هم می زنند محمد فریاد می زند عباس عباس سنگر بگیر برو توی سنگر نمی شود عباس را عقب آورد نشد ما آمدیم عباس آبیاری، آسمانی شد 🍂همه جا هیئتی ها بار انقلاب اسلامی را به دوش کشیده اند در سوریه هم مدافعان حرم دهه هفتادی               🕊🕊🕊🕊🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🍃🌹قبرها را حفر می کند و میریزد. جوانانی که دورش حلقه زدند، با اشکهای او اشک میریزند. در این جوان چه میگذرد که اینطور اشک ریزان قبرهایی را می کند که قرار است پنج در آن به امانت سپرده بشوند؟؟ 🍃🌹اینجا فرهنگسرای ، است. روضه میخواند ویکی یکی شهدا را داخل قبر میگذارد... این جوان غوغایی به پاکرده است که نگو و نپرس! چند سال بعد هر موکتهایی بر دوشش میگذارد و کنار این شهدا پهن میکند. 🍃🌹بلندگوها را در محوطه میگذارد. نجوای خواندنش که همه جا پر میشود، گریه را امان نمیدهد، دیگر میدانند حال وهوای صبح های جمعه ی دیدنی است... یک روز میکند و میپرسد؛ "داستان این صبح های جمعه و بی قراری های تو چیست مادر؟!" 🍃🌹چشم در چشم مادر میدوزد و میگوید؛ میخواهم این پنج شهید گمنام را از غربت روزگار دربیاورم تا اگر روزی شدم،در شهر خودم غریب نباشم فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ♦️یادی کنیم ازشهید مدافع حرم که با زبان به شهادت🌷 رسید. 🔺شهید سید نبودن ولی از طرف به حضرت زهرا(سلام الله علیها)🌸 میرسن و مادر شریفشون از علویه هستند 🔻و شهید هم به امضای📝 حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده و در لحظات آخر هم هنگام شهادت🕊 ذکر شریف بر زبان شهید که هم بودن جاری بوده...💔 فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃غروبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🥀🕊هرگز نمیـرد ... آنڪہ حسینی‌ست قلب او در مڪتبِ حسین بقا فرق می‌ڪند 🌷پنج،شش ساعت قبل ازشهادتش ایشان را دیدم گفتم ابومحسن تو شبانه‎روز در حال خدمت و جهاد هستی باید مزدت شهادت باشد اگر شهادت نصیبت نشود یعنی اینکه ناخالصی در شما وجود دارد. 🥀پس ازاین حرفم شهید خیلی آرام رو به من کرد وگفت:«برای شهادت به اینجا نیامدم برای خدمت و جهاد آمدم اینجا باید طوری جهاد کرد که خداوند و حضرت‌زینب(س)از ما راضی باشند.» 🕊وقتی چند ساعت بعد خبر شهادت ابومحسن از بی‎سیم اعلام شد از حرفم پشیمان شدم و گفتم خدایا با این کارت می‎خواستی به من ثابت کنی که این بنده‎ات ناخالصی ندارد ... ✍ راوی : همرزم شهید 🌹 🕊 📿شادی ارواح مطهر شهدا صلوات📿 ❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❁ فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلے‌مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّدوَعَجِّل‌فَرَجَهُم🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ شعر خوانی زیبای شهید حاج عباس عبداللهی در مورد مـادر سلام خدا🖐 بر دستهـ👐ـایے ڪه خاڪ🐾 را خانـ🏡ـۀ خـ😇ـدا ڪردند. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ولادت شهید عباس عبداللهی ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ کربلایی : بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ‏ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع) محتاجم چون زهیر محتاج یک نگاه کی پاکم می کنی یا ثارالله(ع) می گیری عاقبت دستانم را می بوسم عاقبت دستانت را (( امیری حسین (ع) و نعم الامیر : حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است . )) این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ی زیبا بود برای من ، پس حسین(ع)جان با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز 🌺نام جهادی⬅️ زهیر 🍀تولد ⬅️ ۱۰ تیر ۱۳۶۸ 🌸شهادت ⬅️۲۱دی۱۳۹۴ 🌺محل شهادت↘️↘️ ....🕊🌺 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊🍂 💐💐💐🍂🕊 ✍ موقع رفتنش به او گفتم: «من هیچ وقت نگفتم نرو و هرگز در کارت برای رفتن به سوریه مانع تراشی نکردم. فقط بگو من که همه ی دل خوشیم و همه وجودم تو هستی، بگو چه کار کنم؟» آن قدر با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ارتباط عمیقی داشت و به آن ها دلداده بود، که گفت: «شما رو به حضرت زینب(س) میسپارم 📗برشی از کتاب "مسافرغربت" محمـد آژند ..🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ ┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🍂عباس روی زانو می نشیند بلند فریاد می زند یازینب شلیک می کند پنج، شش داعشی را می زند نشانش می کنند برای هیئتی های جامانده از قافله مدافعان حرم صدای هلهله داعشی ها می آید تیر و ترکش از آسمان می بارد محاصره تنگ تر شده است. 🍂 عباس آسمیه آنطرف روی تپه ای افتاده محمدآژند نفس های آخر را می زند محمد اینانلو، رضا عباسی و مجید قربانخانی، خونی، روی زمین افتاده اند. 🍂 تیری در خشاب ها نیست سه چهار نفری توی سنگرهای مان کز کرده ایم مرد می خواهد در آن معرکه سر بلند کند عباس روی زانو می نشیند بلند فریاد می زند سلام الله علیها شلیک می کند پنج، شش داعشی را می زند نشانش می کنند تک تیراندازشان پهلوی عباس را می زند . 🍂آه عباس بلند می شود یازهرا سلام الله علیها عباس به زحمت چند تیر دیگر هم می زند پایش را هم می زنند محمد فریاد می زند عباس عباس سنگر بگیر برو توی سنگر نمی شود عباس را عقب آورد نشد ما آمدیم عباس آبیاری، آسمانی شد 🍂همه جا هیئتی ها بار انقلاب اسلامی را به دوش کشیده اند در سوریه هم مدافعان حرم دهه هفتادی ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌷 💐شهید به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در تعزیه ها نقش شمر لعنت الله علیه را اجرا می کرد، اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند، گوشه ای می نشست و اشک می ریخت. 📜در اش نیز نوشت: 🏴می روم تا آن دنیا شرمنده حضرت عباس(ع) نباشم. 🌹شهید امیرعلی محمدیان متولد سال ۷۱ در تهران بود و دی ماه سال ۹۴ پس از ماه ها تلاش و پیگیری به صورت داوطلبانه برای کمک به جبهه های دفاع از حریم اسلام و حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد. 🥀 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ شیعہ اڪنون . . . غرق در تاب و تب است نامِ زینب رهگشای مڪتب است آن نوایی ڪـہ روی هــر لب است ڪلنا عباســــــــــڪ یا زینب است 🕊سالروزشهادت🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💐باغ زیتون بالای خانطومان تاریک بود و چشم چشم را نمیدید و خط دوم دشمن به ما نزدیک شده بود که کاملا صدای آنها شعارها و تهدیدهاشون به گوش میرسید و شدت تیر مستقیم به حدی زیاد بود که علاوه بر تیرهای رسام توپ ۲۳ تیرهای سلاحهای سبک و نیمه سنگین زوزه کشان از کنارمان رد میشدند شهیدسعید انصاری با توجه به این مسئله که در آن موقعیت ممکن بود هر لحظه مورد اصابت گلوله قرار گیریم وچون درآن تاریکی امکان ارتباط بصری نبود وجز من و ایشان و درفاصله ی کمی از شهید علی آقاعبداللهی و دیگران در آن نقطه و زمان به شهیدسعید انصاری نزدیکتر بودم و مجبور بودیم با هم صحبت کنیم از صحت سلامت و زنده بودن و موقعیت هم دیگر مطلع شویم به همین دلیل بود به من گفت:که اگر صدایی از من نشنیدی نگران نشید و بدونید که دارم نماز📿میخوانم و مراقب اطراف باشید  بعد که نمازم روتمام کردم شما را خبر میکنم. ✍راوی: همرزم شهید 🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
‍ ‍ ‍ 💠کرامت شهدا 🔰 از زبان مادر شهید ❣✨بعد از شهادت غلامرضا خیلی بی تابی میکردم🥀 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم. ❣✨غلامرضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم🚶‍♂ ❣✨همون شب به آمد. باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من. با همون خنـ😍ــده ی همیشگی ش بهم گفت: -امروز شما ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام ایشون رو نمی دانستم) +آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم😔 باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید. -حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم 💝 +تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت: این شال همان شالی بود که در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده هدیه🎁 داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم. ❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک و آن هم به واسطـه ی یک برآورده کرد.  و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است. 🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•