eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
359 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
42 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.                 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ...🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #خاطرات_شهید اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین
🔹باید از کار او سر در می آوردم، آن شب تا نماز تمام شد، سریع بلند شدم ولی از او خبری نبود زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود، قضیه را باید می فهمیدم، کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بودکه غیبش زد. 🔸شب دیگر از راه رسید، نماز و عبادت. مصمم بودم بدانم علی کجا می رود . طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از مسجد می رود. 🔹در تاریکی کوچه ای رها می شود و من هم تا به خود می آیم، بر دوش او یک گونی می بینم از کجا آورده بود نفهمیدم  کوچه ها را در تاریکی یکی  پس از دیگری طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود.  🔸درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت . 🔹من به دنبالش راه افتادم، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم رودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد . گفتم جایی رفته بودی : نه ... مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ 🔸با نگاهش مرا به سکوت وا داشت. من جایی نبودم ، همین اطراف بودم ،فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبها تکرار میکرد . می خواست همچنان مخفی بماند. 📎فرمانده محور عملیاتی لشگر ۴۱ ثارالله 🌷 ولادت : ۱۳۴۵/۸/۱۸ کرمان شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ عملیات کربلای ۴ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🥀اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت. راوی: همسر شهید "شهید علی شفیعی" ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ شهید تیپ امروزی ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
enc_16813103633377459694979.mp3
6.6M
بارونِ بارونِ . . . دلم جزیره مجنونــــــه :/ 🌊 کربلایی‌مهدی‌سلحشور ➤ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید القدس سید رضی موسوی 📸تصویرِ  شهید مدافع حرمی که ۴ دی‌ماه  ۱۴۰۲ در جبهه‌های مقاومت به شهادت رسید! 🌹شهید سید رضی موسوی 🥀در گلشن عشق آب و تاب است شهید 🍃شیرازه‌ی ســــرخ انقـلاب است شهید 🥀دارد چه اگر غـروب خورشیــــد، اما 🍃تفسیـــر طــــلوع آفتاب است شهید 💐هدیه به روح مطهر شهید صلوات💐    📿اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد📿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ شهادت سردار سید رضی موسوی از زبان سفیر ایران در سوریه حسین اکبری سفیر ایران در سوریه: امروز ساعت ۲ایشان در سفارت بودند و در محل دفتر کارشان حضور داشتند و سپس در بعد از ظهر به محل اقامت و منزلشان در محله زینبیه رفتند‌. با توجه به اینکه همسر این شهید معلم هستند در آن ساعت در منزل حضور نداشتند و در ساعت ۴:۲۰ بعد از ظهر، منزل ایشان ظاهرا با سه موشک رژیم صهیونیستی هدف قرار می‌گیرد و ساختمان تخریب می‌شود پیکر این شهید به حیاط پرتاب می‌شود. ایشان دیپلمات و رایزن دوم در سفارت بودند که گذرنامه دیپلماتیک و اقامت دیپلماتیک در اینجا داشتند و در واقع بر اساس کنوانسیون‌های بین‌المللی ۱۹۶۱ و کنوانسیون ۱۹۷۳ این‌ حمله به عنوان جنایت از سوی رژیم صهیونیستی انجام شده است. صهیونیست‌ها ضمن اینکه این جنایت را مرتکب شدند به حوزه امنیت کشور سوریه نیز تعدی کردند زیرا که تامین امنیت دیپلمات‌ها به عهده کشور میزبان است. ایشان در در مدت زمان حضورشان در سوریه فعالیت مستشاری داشتند. ...🌿🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ هم شهید راه قدس شد. از زینبیه دمشق و با حمله مستقیم اسرائیل. دوستان و دشمنان مقاومت می دانند در این سالها ‎ برای جبهه مقاومت چه کرده است... حق او شهادت بود که آرزویش بود... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ نقش سیدرضی در خودکفایی نظامی جبهه مقاومت همرزم شهید سیدرضی موسوی: 🔹انتقال تجهیزات و تکنولوژی لازم برای تولیدات در داخل محور مقاومت از ویژگی‌های آقای موسوی در این سالها بود و در یک شرایط سخت راهبردهای اساسی برای پایدار ماندن مقاومت در طول سه دهه را عملیاتی کرد. 🔹شهید موسوی خودش را معطل دستورات اداری و بروکراسی نمی‌کرد و هرجا تشخیص می‌داد کاری لازم است آن را به صورت جهادی و انقلابی انجام می داد. شجاعت و جسارتش در مدیریت حقیقتا زبانزد و کم نظیر بود. 🔹ما شخصیتی را از دست دادیم که در حوزه پشتیبانی محور مقاومت کم‌نظیر بود هرچند ایشان در کنار خودش برادران و شاگردانی را تربیت کرده تا جای ایشان را پر کنند. ..🌿🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🗣روزی که حاج قاسم، جان شهید سید رضی را نجات داد ⏺همزمان با ایام ولادت سرداران کربلا و گرامی‌داشت مقام پاسدار، بانو «مهناز سادات عمادی» همسر شهید «سید رضی موسوی» در گفت‌وگویی از روزهای سخت نبرد با داعش و قوت قلبی که حضور حاج قاسم در مناطق عملیاتی مقاومت داشت به «تسنیم» گفت: ⏺در آخرین دیدار، سید ذوالفقار، سید رضی و حاج‌ قاسم سلیمانی در محل کار شهید موسوی نشسته بودند. ⏺بعد از اتمام جلسه، حاج‌قاسم از شهید موسوی خواست که همراه ایشان برود،سردار موسوی به تنها ماندن شهید ذوالفقار اشاره کرد و با گفتن این جمله که سید ذوالفقار  تنهاست، از حاج قاسم خواست همانجا بماند. ⏺اما سردار سلیمانی نپذیرفت و گفت: نه شما باید با من بیایید! آن‌ها می‌روند و بعد محل حضور سید ذوالفقار هدف حمله اسرائیل قرار گرفت و این سردار  مقاومت به شهادت رسید. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🗣روزی که حاج قاسم، جان شهید سید رضی را نجات داد ⏺همزمان
🔰حاج قاسم با ناراحتی گفت سید تو اینطوری شهید شوی بهشت نمیروی! 🔹همسر شهید سید رضی موسوی: تقریبا جز سیدرضی و چند نفر دیگر، هیچ کسی آنجا نبود. سید در آن اوضاع آشفته و البته خطرناک می ماند فرودگاه. هواپیمایی هم با یکسری وسایل فرودآمده بوده که بعد از این زدن ها، همه افرادی که باید وسایل را خالی می کردند فرار کرده بودند مبادا ترکش بخورند. سید می ماند تا با همان چند نفر هم وسایل را جا به جا کند و هم افراد مستأصلی که آنجا بودند را به مهمانسرا برساند. پس از چند ساعت آنقدر درگیر بوده که ناگهان متوجه می شود انگار دیگر نمی تواند راه برود. نگاه می کند می بیند چند ساعت هست که پایش ترکش خورده و کفشش پر از خون است اما او اصلا متوجه نشده بوده و همان موقع از شدت ضعف روی زمین می افتد. او را می برند بیمارستان و پزشکان سوری و لبنانی می‌گویند اصلا نباید مدتی راه بروید و بهتر است کاملا استراحت کنید تا پایتان خوب شود. ما هم هیچ کدام سوریه نبودیم و به خاطر فوت پدرشوهرم آمده بودیم تهران. 3-4 روز بعد خبر می رسد حاج قاسم سلیمانی برای سر زدن به بچه ها قرار است بیاید سوریه. سیدرضی می گوید هر طور شده باید وقتی حاجی می‌آید من فرودگاه باشم و از او استقبال کنم. با همان وضعیت می رود فرودگاه. وقتی پرواز حاج‌قاسم می نشیند و از هواپیما می آید بیرون، سید را می بیند که با عصا ایستاده. حاجی با دیدن این صحنه بسیار ناراحت می شود و می گوید: تو 4 روز است عمل کردی، برای چه آمدی اینجا؟! سیدرضی می گوید: مگر می‌شود شما بیایید و من نباشم؟! حاج قاسم می پرسد: حاج‌خانم و بچه‌ها از وضعیت شما خبر دارند؟ شهید موسوی می گوید: نه! سردار هم با ناراحتی می گوید: بابا تو دیگه کی هستی؟! یک خانه و ماشین برای آنها گرفتی فکر می کنی همه کار برایشان کردی؟ پایت اینطوری شده،‌ آنها خبر ندارند؟! فکر نکن شهید شدی می ری بهشت! حق زن و بچه‌ات را ادا نکردی. من شک کرده بودم که یک چیزی شده اما از موضوع خبر نداشتم. به دوستانش گفتم: خبری شده؟ به من بگویید، من خیلی قوی‌تر از این حرف‌ها هستم! گفتند نه حاج‌خانم. حاجی دو هفته دیگر می‌آید. یک شب زنگ زد و گفت دارم می‌آیم، با دوستانش آمد، دیدم پاهایش را گچ گرفته! ما همینطور شوکه شدیم! به او گفتم: حس کردم یک اتفاقی در دمشق افتاده! چرا به ما نگفتید؟ گفت: حالا به فرض می‌گفتیم، چه کار می‌خواستید بکنید؟! به غیر از غصه و ناراحتی و آه و ناله چیز دیگری عاید شما می‌شد؟ پس بهتر است آدم اینطور چیزها را نگوید. آمد و یک هفته پیش ما بود و  بعد از چهلم پدرش هم مجدد برگشت سوریه. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔰چرا سید رضی هیچ وقت کربلا نرفت؟ 🔹همسر شهید سید رضی موسوی: بعد از شهادت سید رضی برخی مسئولین آمدند برای گفتن تسلیت. گفتم زحمت بکشید ما را همراه هم بفرستید کربلا. چون تا حالا نرفتیم! شهید موسوی می‌گفت: حاج‌خانم! این یکجا را می‌خواهم با هم برویم! می خندیدم و می گفتم: حاج‌آقا! من را خجالت نده. گفت: نه کربلا را باید با هم برویم! قرار بود پارسال دی ماه برویم که نشد. امسال هم قرار بود اواخر دی برویم که دیگر به شهادت رسید. برای همین به آقایان گفتم اگر شما می‌خواهید در حق من محبت کنید، پیکر سید رضی را به ایران نبرید، اول ما را به کربلا بفرستید. گفتند بارک‌الله به فکر شما! ذهن ما درگیر از دست دادن آقا سید بود و مانده بودیم چه کنیم؟ گفتم: لطف کنید ما را بفرستید کربلا یک زیارت کنیم بعد برگردیم ایران. رفتیم و بالاخره مأموریت سید رضی موسوی با شهادت تمام شد! ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•