می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟
هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
شیشه عمر چه زیباست ولی حساس است
که به رویش اثر لکه و "ها" می ماند
باید از شیشه خود لکه زدایی بکنی
خوب و بد در پس این شیشه بجا می ماند
هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
دست او یکسره در دست خدا می ماند
هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
آخر قصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد
🇮🇷 @sabzpoushan
🇮🇷 @sabzpoushan
📚 حدیثی است در نهج البلاغه که میفرماید:
مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیهِ شَهَواتُهُ
🌼 آن که نفسش برایش عزت و شرف داشته باشد و احساس شرافت و کرامت برای نفس خود کند، شهوات در نظرش خوار است .
📚حدیث دیگر از امام هادی است: مَنْ هانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ فَلاتَأْمَنْ شَرَّهُ
🌼 بترس از آدمی که خودش برای خودش قیمت ندارد؛ آن کسی که حس کرامت نفس، این سرمایه عظیم را از دست داده، از چنین آدمی بترس؛ آدمی که احساس شرافت و کرامت در خود نمیکند، از شرّ او ایمن مباش.
📙 استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص137
🇮🇷 @sabzpoushan
لاله عاشق_محمد اصفهانی.mp3
4.68M
🇮🇷 @sabzpoushan
صدف عسگری هستن بازیگر فیلم دفاع مقدسی #دسته_دختران در #جشنواره_کن!
پوشیدن این لباس مسخره جز فریاد زدن عقدههاتون چی داره؟
نه حاجی ما درک نمیکنیم... درد این جماعتِ زن_زندگی_آزادی اقتصادیه! مدیونی فکر کنی عقده پوشیدن لباسزیر تو جامعه دارن😏
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلسِتانم میرود
من ماندهام مَهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فُسون پنهان کنم ریشِ درون
پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود
مَحمِل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سروِ رَوان گویی روانم میرود
او میرود دامن کِشان من زهرِ تنهایی چِشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
برگشت یارِ سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مِجمَری پرآتشم کز سَر دُخانم میرود
با آن همه بیدادِ او وین عهدِ بیبنیادِ او
در سینه دارم یادِ او یا بر زبانم میرود
بازآی و بر چشمم نشین ای دلسِتانِ نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود
شب تا سحر مینَغنَوَم و اندرز کس مینشنوم
وین ره نه قاصد میروم کز کف عِنانم میرود
گفتم بگریم تا اِبِل چون خر فرومانَد به گِل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود
صبر از وصالِ یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کارِ من، هم کار از آنم میرود
در رفتنِ جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بیوفا
طاقت نمیآرم جفا کار از فغانم میرود
#سعدی