eitaa logo
یاوران حریم ولایت
37 دنبال‌کننده
64.2هزار عکس
28.5هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 چند نکته درباره اظهارات دیروز ‎الهام علیف... 🔹اولین چیزی که در سخنان دیروز علیف جلب توجه میکند این است که او پیام دیپلماتیک خارج از نزاکت دیپلماتیک خود به ‎ایران را از طریق مصاحبه با ‎ترکیه ارسال میکند؛ در حالیکه ‎جمهوری آذربایجان خود، خبرگزاری دولتی دارد! ‏🔸مصاحبه با خبرگزاری دولتی یک کشور دیگر بمناسبت یک واقعه ملی چون سالگرد جنگ منتج به باز پس‌گیری ‎قره‌باغ اتفاقی است نادر، که یادآور وضعیت استعماری و است! دوم تلاش علیف برای سخن گفتن به لهجه‌ای مضحک است که نه ترکی آذربایجانی است و نه ترکی استانبولی! چیزی بین این دو! 🔹علیف حق ‎ایران برای برگزاری در اراضی سرزمینی خود را می‌پذیرد (ممنون از لطفش) ولی می‌گوید چرا در ۳۰ سالی که جبراییل و فضولی (مناطق اطراف قره‌باغ که تا پارسال تحت اشغال ارامنه بود) در اختیار ارامنه بود مانور برگزار نکردید؟ 🔸علیف به این نکته توجه ندارد که ، مانور ‏بین‌المللی آنجا برگزار نمیکردند و مرزهای ایران را به ایستگاه اطلاعاتی ‎اسراییل تبدیل نکرده بودند تا ایران از آنان احساس خطر کند و نیاز به برگزاری مانور ببیند. مانور نظامی واکنشی است به تهدید امنیتی! تهدید امنیتی که علیف با باز کردن پای ترکیه و اسراییل به قفقاز منشا آن بوده است ‏🔹علیف با قاطعیت از طرف آذربایجانی‌های جهان سخن می‌گوید و از ناراحتی آنها از مانور سخن می‌راند؛ ظاهرا او نیز فریب مُشتی پاپتی در شهرهای آذربایجان را خورده و گمان میکند مردم آذربایجان ایراندوستی‌شان را از دست داده‌اند و می‌تواند روی آذربایجانی‌ها حساب کند! 🔸کسی باید علیف را از خواب بیدار کند و بگوید این پان‌ترکانی که تو به عنوان ستون پنجم خودت و #‎اردوغان، روی آنها حساب میکنی در تبریز ۳ میلیونی ۵-۶ هزار نفر هم نیستند! کمتر ‎گوناز‌ تی‌وی ببین و فریب شارلاتانیسم‌شان را نخور اگر نمیخواهی به سرنوشت ‎ایلچی‌بیک دچار شوی! قدری از پدرت بیاموز که قدرتش را وامدار ‎ایران بود و تا آخر عمرش نیز سعی کرد نسبت به ایران ناسپاسی نکند! 🔹نکته نهایی اینکه علیف می‌گوید ایران چرا بخاطر تجارت با بازار ۲۵ هزار نفری قره‌باغ (شهر خان‌کندی یا استفاناکرت که دولت جدایی‌طلب ارمنی در آنجا باقی است) کشوری را ناراحت میکند که آن را و ‌برادر عنوان میکند. از نظر علیف دوست و برادر بودن رابطه‌ای است یکسویه از طرف ایران نسبت به آذربایجان... این ایران است که آذربایجان را دوست و برادر میداند و نه آذربایجان! پ.ن: به چرایی چنین جسارت‌هایی از سوی اردوغان و علیف که با شعرخوانی اردوغان شروع و به اینجا رسید در رشتویی دیگر میپردازم. 💬پیمان عارف ✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم @tahlile_siasi @tahlile_siasi
💐🌺🌼🍀🌼🌺💐 داستان بسیار زیبا از و هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که ناغافل در رو بست و زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور پوشیدنه؟ دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش می شوم، بخاطر خانه و خانواده ی تو. من هم تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی و لباسهای بدن نما و صد جور ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو باشم یا شما از من؟ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. 💐 @dashtejonoon1🌼🌺
🕊🌺🌴🌹🌴🌺🕊 تویی که را به سخره می گیری ، همه چیزت را مدیون تنها "بخشی'' از دِین تو را می کند . آن پاک خدایی را برای ما دادند... فکر نمی کنم تو جبران کوچڪترین هایشان را بکند... خون بیش از این ها ارزش دارد که تو با و و نامناسبت کنی… آنها تو را دارند اما با و با ... فقط کافی است با آنها شوی و را به دست آوری جوری را می گیرند که هم . ؟ برایت است که به همین یک عمل کنی ؟ 💐 @dashtejonoon1🕊🌹
💐🌸🌺🌷🌺🌸💐 شاید را خیلی به من نمی گفت ولی در خیلی به من می کرد. با همین کارهایش دوری از خانواده ام می رفت. که می گرفت، می آمد و تمام را می گذاشت توی من و می گفت: هر جور خودت داری کن . خرید با من بود. اگر خودش لازم داشت می آمد و از من می گرفت. هر وقت هم که برای و تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم . اصلاً سخت نمی گرفت. از هم که بر می گشتم، می دیدم خیلی و است. را خودش و را مرتب می کرد. شادی روح و 💐 @dashtejonoon1🌺💐
💐🌺🌼🍀🌼🌺💐 داستان بسیار زیبا از و هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که ناغافل در رو بست و زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور پوشیدنه؟ دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش می شوم، بخاطر خانه و خانواده ی تو. من هم تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی و لباسهای بدن نما و صد جور ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو باشم یا شما از من؟ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. 💐 @dashtejonoon1🌼🌺