6_144264724096144684.ogg
532.3K
خب...
طبق پیش بینی، ماه عسل ما هم به همین زودی تموم شد و بیماران گرامی حملهور شدن.
🩺💊💉🩸
「📿」
الهــی!
در جـــلال، رحمــانی،
در کــمال، سبــحانی،
نـه محــتاج زمــانی
و نـه آرزومـند مکـانی.
نـه کسی به تــو مانَد
و نـه به کــسی مانــی.
پیـداست که در میــان جانی،
بلــکه جــان زنــده به چــیزی اســت که تـو آنــی!
«خواجه عبد الله انصاری»
🤲🏼 #نیایش
🌳 @sad_dar_sad_ziba
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
😮💨 بیمار نشی!
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
🌿 «زندگی زیباست»
🍃 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
«سعدی»
☘ #چَکامه
«زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
╔🌸🍃═══════╗
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «فرنگیس» ⏪ بخش ۱۲۱: لج کردم. انگار دلم می خواست بمیرم. گفتم: «می روم برای بچهها و
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «فرنگیس»
⏪ بخش ۱۲۲:
از پنجره بیرون را نگاه کردم. همه جا ساکت بود. علیمردان آن وسط ایستاده بود چوبی توی دستش بود. به گونیهای گندم خیره بود.
رفتم توی حیاط و چند دسته علف که توی انباری داشتیم، جلوی گوساله و گاوم ریختم دستی بر سر گوساله کشیدم و گفتم:
«می آیم و سر می زنم.»
شوهرم با ناراحتی مرا نگاه کرد و گفت: «خدایا، حالا نصفه شبی دارد با گوساله اش درد دل می کند.»
ناراحتی اش را که دیدم گفتم:
«برویم.»
صدای رگبار مسلسل ها از دور شنیده می شد. از سمت جاده فریاد نیروهای عراقی و ایرانی می آمد. راه رفته را با سرعت و به حال دو برگشتیم وقت دویدن چند بار برگشتم و گورسفید را نگاه کردم. سوت و کور و سیاه بود.
روی جاده که ایستادیم، یک ماشین ارتشی جلویمان ایستاد و رانندهاش بلند گفت:
«خدا خانه تان را آباد کند. توی این شب اینجا چه کار می کنید؟
شوهرم نالید و گفت:
«اسیر دست این زن شده ام! دارد خانه خرابم می کند.»
راننده با عجله گفت:
«سوار شوید؛ آدم چه چیزهایی می بیند!»
توی راه مرد راننده گفت:
«خدا به شما رحم کرد. نیروهای عراقی آن طرف ده سنگر گرفته اند. اگر توی ده بودند، کارتان ساخته بود. حالا هم تا می توانید سریع دور شوید. اگر حمله بشود، با توپ هاشان نابودتان می کنند.»
به گیلان غرب که رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و سوار یک تویوتای سپاه شدیم. مرد پاسدار ما را به روستای کاسه گران برد.
ماشین های ارتشی و سپاه مردم را به عقب می بردند. هر ماشینی که می رسید سعی می کرد به مردم در این طرف و آن طرف رفتن کمک کند.
به کاسه گران که رسیدیم، زن حیدر پرما منتظر بود. بچه ها از دیدن ما خوشحال شدند. دایی و مادرم وقتی فهمیدند من و علیمردان برگشته ایم به روستا و وسایلمان را آورده ایم، گفتند:
«پس ما هم می رویم و زود بر می گردیم.»
مادرم و داییام صبح به آبادی رفتند تا وسایل زندگیشان را بیاورند. وقتی نگاه می کنند، می بینند ماشین زیادی از رو به رو می آید. یکی از نیروهای سپاه می گوید فرار کنید، نیروهای عراقی آمدند مادرم که نگاه می کند. می بیند تعداد زیادی توپ و تانک دارند نزدیک می شوند. نیروهای عراقی به آن ها خیلی نزدیک می شوند. آن قدر که هر لحظه احتمال داشته اسیر شوند.
وقتی مادرم رسید گفت:
«منافقین دارند می رسند، فرار کنیم. آن قدر نزدیکند که به زودی به روستای کاسه گران می رسند.»
یک چشممان اشک و چشم دیگرمان خون شده بود. مردمی که از گیلان غرب به کاسه گران می آمدند فریاد می زدند: «منافقین و نیروهای عراقی دارند می رسند فرار کنید.»
وسایلمان را جمع کردیم و تا سر جاده آمدیم شوهرم گفت:
«باید برویم ماهیدشت آن جا امن است من جای دیگری نمی آیم.»
دایی و مادرم گفتند:
«ما هم می رویم شیان. شیان، هم امن است و هم نزدیک.»
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🔺 #توجه:
«نشر داستان تنها با ذکر نشانی همین کانال، مجاز است.»
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
هدایت شده از ارج
✉️ بانوان محترم!
شما هم دعوتید.
💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج
💠 http://eitaa.ir/arj_e_ensan
هدایت شده از رو به راه... 👣
24.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 #کوچه_باغ_شعر
یاد دادی به نور تابیدن
درس دادی به غنچه خندیدن
🔹 با صدای: «صابر خراسانی»
🎊 ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و روز مادر مبارڪ!
🏡 خانه ی هنر
⇨ https://eitaa.com/rooberaah
┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
🌙
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح مَلَک
«حافظ»
☘ #چَکامه
«زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
╔🌸🍃═══════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
🌌 خدای آسمونها
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
🌿 «زندگی زیباست»
🍃 @sad_dar_sad_ziba
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ برای او که از هیچ کسی جز خدا نترسید!
☘ تولدش مبارک!
#قله ⛰
/ نامداران راهدان
╭─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╮ @sad_dar_sad_ziba .
╰─┅─ 🍃 ⛰ 🍃 ─┅─╯
🌳🍃🌹🍃🌲
این گیاه فانوس نام دارد.
در زمستان، شکوفه میدهد و در بهار، خشک می شود و میوه اش درون گلبرگ خشک، باقی می ماند.
🌿 #آفرینش
༻🍄 @sad_dar_sad_ziba 🍄༺