فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀
«غریب، حتی در خانه ی خود»
🖤 سالگشت شهادت امام محمد تقی، حضرت جواد (درود خدا بر او) تسلیت!
#بوی_پیراهن_یوسف
/ ولایت و انتظار 🌸
@sad_dar_sad_ziba
🕌 ۩๑▬▬▬✨✨▬▬●
14.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓ آیا آن چنان که برخی می گویند #عدالت از دست ما رفته و ما به آن نخواهیم رسید؟
🎙 «شهید آیت الله دکتر بهشتی»
#نگین 💍
🔷 @sad_dar_sad_ziba 🔷
۩๑▬▬▬✨✨✨▬▬●
شیوه ها و آیین های نادرست در ازدواج از نگاه رهبر انقلاب:
«مهریه هرچه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیک تر است، چون طبیعت ازدواج، معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است.
بعضی خیال میکنند که تشریفات و تویِ هتلِ چنین و چنان رفتن، سالنهای گران گرفتن، خرجهای زیادی کردن، عزت و شرف و سربلندیِ دختر و پسر را زیاد میکند. نه خیر، عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به انسانیت و تقوا و پاکدامنی و بلندنظری آنهاست، نه به این چیزها»
[۷۵/۵/۱۱]
#آرمانشهر 🌃
/اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🖌 رونوشت به مردم و مسئولان:
«این گونه پای کار ماندند که به پیروزی رسیدیم!»
📸 تصویری از نخستین نشست علنی مجلس، پس از حادثه ی هفتم تیر سال ۱۳۶۰
#نیمه_ی_پر_لیوان
🌱 امید
@sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌹🍃✼══┅┄
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
جوانی با گستاخی تمام در مکانی همگانی روزهخواری میکرد. او را نزد حاکم شهر آوردند.
حاکم از او پرسید:
ای جوان! چرا در شهر روزهخواری میکردی؟ چرا از اسلام گریزانی، تا چنان حد که جسارت یافته و در ماه رمضان، پیش چشم همگان روزهخواری میکنی؟
جوان گفت:
مرا باور و اعتقاد زیاد به اسلام بود. روزی شیخ شهر را در خفا در حال معصیت یافتم. برو آن شیخ را مجازات کن که اینچنین اعتقاد مرا از من گرفت و مرا روزهخوار کرد.
حاکم شهر گفت:
روزی دزدی را در شهر گرفتند که از خانههای بسیاری دزدی کرده بود. طبق قانون قضاوت، مأموری بر او گماردم تا او را در شهر بگرداند تا هر مالباختهای از او شکایتی دارد، نزد من آید.
ساعتی نگذشت که جوانی از او برای شکایت نزد من آمد که هرگز او را در شهر ندیده بودم. به رسم قضاوت از او پرسیدم:
«ای جوان! او از تو چه دزدیده است؟» جوان گفت:
«یک مرغ و دو خروس!»
چون این سخن شنیدم مأمور خویش را امر کردم تا آن جوان را ۸٠ تازیانه بزند. جوان در حالی که دادوفریاد میکرد، گفت:
«من برای شکایت نزد تو آمدهام، چرا مرا شلاق میزنی؟!»
گفتم: «وقتی تو را خانهای در این شهر نیست، چه گونه مرغ و خروسی داری که کسی بتواند آن را از تو بدزدد؟»
داستان که بدینجا رسید، حاکم شهر گفت:
«ای جوان! تو را نیز هرگز اعتقادی نبوده که آن شیخ از تو بستاند. هرکس که اعتقاد به خدا را با عمل به آنچه میشنود، از خود خدا بستاند و هدایت یابد هیچکس را توان ستاندن آن اعتقاد از او نیست.
تو بهجای شناختن خدا در پی شناختن شیخ بودی و بهجای خدا، شیخ را باور کرده بودی! پس من، تو را دو حد جاری میکنم؛ یکی به جرم روزهخواری و دیگری به جرم دروغ بستن.
🌱 #داستانک
༻🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹༺
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇨🇦 سفری به ونکوور کانادا
………………………………………
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ زمین فوتبالی دل طبیعت و کوهستان های کردستان
#ایرانَما
/نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣﯽ ﺗﺮسد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ؟
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ کند
چه گونه ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻭل های ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ و ﺍﮐﺜﺮ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.
✅ #شهامت_تغییر
#بیداری ⏰
💠|↬ @sad_dar_sad_ziba
⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمایش های همگانی
برای تاراج آبرو، عزت و غیرت ایرانی
#ایران_پهلوی
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری 🎥
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 آرامش داشته باش!
💚 با خودت آشتی باش!
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪ بخش ۶۱ : - مگه مسیحی ها فقط یه جورن؟ - نه، نیستن. همین دیگه! من نمی
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 کتاب «الهـــه ی عشـــق»
اثری از : سید عباس جوهری (صدرا)
داستان جوانی است به نام «مجتبی» که مادرش به بیماری بی درمانی مبتلاست و پدرش«حاج عبدالله» مردی است مومن و درستکار.
مجتبی که به تازگی به «شهروز» تغییر نام داده دل بسته ی دختر خاله اش «الهه» است. خانواده ی الهه که خانواده ای پولدار و با سبک زندگی متفاوتی هستند، مدت دوسال است که در آلمان زندگی میکنند و چندی است برای دیدار بستگان به ایران آمده اند.
مجتبی در صدد است که علاقه اش به الهه را ابراز نماید که در این راه دچار حوادث تلخ و شیرین گوناگون می شود.
📓 این داستان گیرا و جذاب را باهم در همین کانال، بخش به بخش خواهیم خواند.
🍀 با ما همـــراه باشـــید و دوســتان خود را به این جــا دعوت کــنید.
🌹 سپاس از همراهی شما!
………………………………………
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
http://splus.ir/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
⛅️
دیری است که از روی دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
#بوی_پیراهن_یوسف
/ ولایت و انتظار 🌸
@sad_dar_sad_ziba
🕌 ۩๑▬▬▬✨✨▬▬●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 رحم کن تا به تو رحم شود!
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
🍂🍂🍂🍂
این اثر ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان در حراج تهران فروخته شد!!
به نام هنر
به کام زالـوها
#جاهلیت_نویـن
#تلنگر 👌🏼
💢 @sad_dar_sad_ziba
❗️
🌸 زندگی زیباست 🌸
🍂🍂🍂🍂 این اثر ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان در حراج تهران فروخته شد!! به نام هنر به کام زالـوها #جاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برشی از فیلم #آقازاده
درباره ی حراج تهران
☘ خانه ی هنر
🔹
🔹@rooberaah
💢 مشکلات دنیا از آن جا ناشی می شود که
نادان ها به خود یقین داشته باشند و
خردمندان سرشار از تردید!
#بیداری ⏰
💠|↬ @sad_dar_sad_ziba
⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
روباهی از شتری پرسيد:
عمق اين رودخانه چه قدر است؟
شتر جواب داد:
تا زانو.
ولی وقتی روباه توی رودخانه پريد، آب از سرش هم گذشت!
روباه همان طور که در آب دست و پا می زد و غرق می شد به شتر گفت:
تو که گفتی تا زانو!
شتر جواب داد:
بله، تا زانوی من، نه زانوی تو!
📎 تجربیات یک فرد الزاماً برای دیگری مناسب نيست!
🌱 #داستانک
༻🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹༺
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ .
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فروبر به گریبان خویش
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
🍃🌸🍃_ _ _🍃🌸🍃
...و خداوند سر را آفرید
تا روی گردن باشد
نه در زندگی دیگران!
#همدلانه ☕
☁️🌨☁️
🌨💚🌨
☁️🌨☁️
༻☕ @sad_dar_sad_ziba ☕༺
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 کتاب «الهـــه ی عشـــق» اثری از : سید عباس جوهری (صدرا) داستان جوانی است به نام «مجت
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
📚 «الهه ی عشق»
⏪بخش یکم:
تقدیم به او و عشـــق؛
هم او که به قول عشق،عشق به او عشق به همه ی عشق ها است.
🌄 طلیعه:
چون عشق، اشارت فرماید، قدم به راه نهید و آن هنگام که با شما سخن گوید یقین کنید کلامش را، گرچه آوای او چینیِ رؤیای شما را در هم کوبد و فروریزد، آن چنان که باد شمال، صلابت باغ را.
عـــشـــــق،
چون ساقه های بافه ی ذرّت، خویشتن به وجود شما احاطه کند سخت.
به خرمنگاه بکوبدتان که برهنه شوید.
غربال کند تا که از پوسته وارهید. به آسیاب کشد تا پاکی و زلالی و سپیدی، خمیری سازد نرم.
پس به قداستِ آتش خویش سپاردتان، باشد که نان متبرّکی شوید ضیافت پر شکوه خداوند را.
🍂🍂🍂🌱🍂🍂🍂
نگاهش هنوز به ناخن های بلندش بود و در حالی که داشت با آن وسیله ی عجیب و غریب،زیر ناخنش را تمیز میکرد.
رو کردم به او و گفتم:
«فقط تو رو می خوام الهه؛ فقط تو رو، میفهمی یا نه؟
تو تنها الهه ی منی! تو تمام عشق منی؛فهمیدی یا نه؟»
آخه بابا چند بار باید بگم، یا چه جوری باید بگم،یا اقلاً بگو با چه زبونی بگم؟
یا چه زبونی رو میفهمی؟!
یا نه... اصلاً بگو چه زبونی رو دوست داری؟
ترکی خوبه؟ میدونم ریشخند میزنی! عربی خوبه؟ میدونم پوزخند میزنی! کردی خوبه؟ میدونم میگی نه، بی کلاسه!
انگلیسی چه طوره، خوبه؟
میدونم می گی آره، خیلی با کلاسه!
باشه هرچی تو بگی؛ فقطِ فقط «I love you» حالا دیگه چی می گی؟ قبول میکنی یا نه؟
ابرویی بالا انداخت و بالأخره یک نیم نگاهی هم به ما کرد و لبهایش تکان خورد. دل تو دلم نبود، داشتم سکته میکردم. دوست داشتم این لحظات شیرین هیچ موقع تمام نمی شد.
احساس میکردم قلبم دارد در گوشم می زند. تمام وجودم، تمام عشقم را در گوش هایم جمع کردم و منتظر شنیدن پاسخ او شدم. گفت:
« سخنرانیتون تموم شد؟! اگر حرفاتون تموم شد، میخواستم بگم که من هم...»
با صدای زنگ ساعتِ بابام از خواب پریدم. تُف به هرچی ساعت و خروس سحر خونه... تُف!
دوست داشتم تمام این خانه را آوار می کردم تو سر این ساعتِ بی پدر مادر که دیگر آن قدر بی موقع، وَق وَق نکند. آخر من نمی دانم ساعت چهار صبح چه وقت بیدار شدن است.
کدام آدم عاقلی این موقعِ شب بیدار میشود که بابای ما هم باید بیدار بشود. این بیدار شدنهای نصف شبش شده بلای جون ما. آخه بگو مسلمون میخوای نصف شب از خواب راحتت بزنی و بیدار بشی،خوب بشو ... به جهنّم. چرا دیگه مزاحم بقیه می شی. لااقل دست از سر این ساعت قدیمیِ لعنتی بردار و به جای این همه خاصّه خرجیِ در راه خدا یک ساعت جدید بخر که دیگه صدای وَق وَقش تا دَه تا اتاق آن وَرتر نرود و بقیه را بیدار نکند. اما فایده این حرفا چه بود؟ هیچ...
آن قدر از این حرفا زده ام و جواب نشنیده ام که دیگر خسته شده ام؛ واقعاً هم خسته شدم.
آخه در این دوره زمونه که مردم تا صبح بیدار هستند و جاده های ترقی را طی میکنند، چه وقت این نصف شب بیدار شدنها است. بگذریم....
⏪ ادامه دارد....
...................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 «گمشده در تاریخ»
🌫 «ایستاده در غبار»
🌷 «سردار حاج احمد متوسلیان» فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در دوران دفاع مقدس، با همراهانش «سید محسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان» در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ خورشیدی در جاده طرابلس _ بیروت در لبنان به دست نیروهای حزب فالانژ لبنان و به دستور عناصر #صهیونیست به اسارت درآمد و اکنون چهل سال است که اطلاع دقیقی از آن ها در دست نیست.
🤲🏼 اللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریب
🤲🏼 اللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیر
🎞 برشی از فیلم «ایستاده در غبار»
به کارگردانی «محمدحسین مهدویان»
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/ یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
اتوبوس از نخستین ایستگاه حرکت کرد،
تمام صندلیها پر شده بود
و به ناچار وسط راهرو ایستادم.
چند ایستگاه اول،
همچنان به جمعیت اضافه میشد
و من هم خستهتر،
البته دیدن صحنهی احترام نوجوان،
که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد، خستگی را از تنم به در کرد!
هر چه به ایستگاه پایانی نزدیکتر میشدیم،
شلوغی هم رو به خلوتی میرفت
و از جمعیت کاسته میشد!
کنار پیرمردی که از ایستگاههای نخست،
سرش را به شیشهی اتوبوس تکیه داده بود، یک صندلی خالی شد و نشستم.
هوا کم کم رو به تاریکی میگذاشت
و فضا کمی دلگیر شده بود!
پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت:
«جَوون دیدی ایستگاه اول چه اندازه شلوغ بود؟!»
گفتم:
«بله پدرجان.»
گفت:
«میبینی الآن که به ته خط داریم میرسیم، چه اندازه خلوت شده؟!»
من که از این پرسش و پاسخ، حسابی گیج شده بودم، گفتم:
«بله؛ چه طور مگه؟!»
لبخندی روی لبش نشست و گفت:
«آخرالزمان هر چی به ایستگاههای پایانی نزدیکتر میشیم،
آدم های بیشتری از قافلهی دین پیاده میشن!
از علما شنیدم که حدیث داریم، نگه داشتن دین در دوره ی آخرالزمان،
مانند نگه داشتن آتیش توی دست میمونه!
پس تا جوونی مراقب خودت باش،
و از کم شدن آدمای توی مسیر نترس!»
من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم،
یاد حدیثی از امام جعفر صادق (درود خدا بر او) افتادم که فرمودند:
«به خدا سوگند شما خالص میشوید؛
به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛
به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛
تا این که از شما شیعیان باقی نمیمانند جز گروه بسیار کم و نادر!»
🌱 #داستانک
༻🌹 @sad_dar_sad_ziba 🌹༺
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ .
🔸 سمت راست:
تصویر معلم فرانسوی است که والدین دانشآموزان به خاطر چهره ی ترسناکش به دادگاه فرانسه شکایت میکنند و حکم دادگاه این میشود:
این شخص آزاد است چون اندیشه ی هرکس مال اوست.
🔹 سمت چپ:
«مریم بوجیتو» که به دلیل رعایت حجاب اسلامی ورودش را به دانشگاه سوربُن فرانسه ممنوع میکنند.
📎 #آزادی_در_غرب یعنی هر اندیشهای جز اسلام، آزاد است؛ یعنی تو آزادی که تنها آن گونه که ما می خواهیم فکر و عمل کنی!
#هوای_گرگ_و_میش
/دشمن شناسی 🐺
🔰 @sad_dar_sad_ziba
♦️
«روش درست گرفتن ناخن»
👈🏼 با روش درست، ناخن داخل گوشت فرو نمیرود و مشکلات بعدی را به دنبال ندارد.
#خودمونی 🧶
💫 @Sad_dar_sad_ziba
✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 پدر و مادرهایی که به گمان خیر و صلاح، فرزندان خود را گرفتار اعتیاد یا بیماری های جسمی و روانی می کنند!
🔺 #کنکورپرستی
#آرمانشهر 🌃
/ اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
برای مرتب کردن بیرونتان تلاش بیهوده نکنید!
نخست درونتان را مرتب کنید؛
سپس خواهید دید که بیرونتان نیز مرتب خواهد شد.
آشفتگی بیرونی ما،
انعکاس آشفتگی درون ماست.
#بیداری ⏰
💠|↬ @sad_dar_sad_ziba
⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ راهکاری برای ترک عادات نادرست
🎤 «حجت الاسلام مسعود عالی»
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌿🌿
با این که خلق، بر سر دل می نهند پا
شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما
بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم ما به جهان یا جهان به ما
کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا، عاشقی کجا؟
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه ی سنگ ریزه ها
«فاصل نظری»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
202030_71118307.mp3
7.2M
🌿
🎶 #همبازی
🎙 «فریدون آسرایی»
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
_____
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄