👌🏽 چشم پوشی
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 نکند کافر شده باشیم!
🔺 واقع بین باشیم!
#نردبان 🪜
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🌿🌸🌿
🔷انسان ها:
🔹به ميزان حقارتشان، توهين میکنند
🔹به ميزان فرهنگشان، عشق میورزند
🔹به ميزان كمبودهايشان، آزار میدهند
🔹به میزان احساس هویتشان، احترام میگذارند.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌱
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن
تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن
با تو بودن همه ی عمر، نفس در نفست
سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن
مثل برگ گل سرخ و لب خورشید بهار
سیر از طعم خوش بوسه ی دیدار شدن
حُسن آن نیست که آن کودک کنعانی داشت
حُسن را چشم تو بایست خریدار شدن
تو اگر باغچه را نیم نگاهی بکنی
گل بابونه ندارد غم بی بار شدن
«کریم سهرابی»
#بوی_پیراهن_یوسف
/ ولایت و انتظار 🌸
@sad_dar_sad_ziba
🕌 ۩๑▬▬▬✨✨▬▬●
🏙
خدا جای شب و روز رو هی عوض میکنه
که بهمون بگه:
ببین، هیچ حالی دائمی نیست!
دیگه خدا چه جوری بهمون بفهمونه که:
«امروز یه روز دیگه ست»
@sad_dar_sad_ziba
🍃🍂
🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹💠🔹🔹
نگو تو قرآن نیومده!
اومده، کامل هم اومده.
🎤 «دکتر شاهین فرهنگ»
🌃 #آرمانشهر
/ اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۲۸: بعد از کمی ماندن خداحافظی کردم و با دلی آرام تر عازم
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بـود»
⏪ بخش ۲۹:
مادر جمله جمله از سختی روزگار و غافلگیری سرنوشت می گفت اما من هیچ نمی شنیدم. تمام ذراتم جایی در جهنم می سوخت. کاش یک نفر می آمد برق ها را روشن می کرد، تکانم می داد و می گفت:
«بیدار شو خواب بد دیدی.»
آن روز تمام لحظه هایم در اغمایی تب زده، بین خواب و بیداری، چسبیده به بالش و پتو گذشت. حوالی عصر با جانی که حضور روح را در آن حس نمی کردم از جایم برخاستم. چشمانم سیاهی می رفت. عطر آش رشته ی مادر از آشپزخونه حس بویایی ام را قلقلک می داد اما بر گره کور اشتهایم اثری نداشت. می خواستم آماده ی نماز شوم. تلو تلو خوران از اتاق خارج شدم. صدای تلاوت قرآن از تلویزیون در وجب به وجب خانه قدم می زد. برای حفظ تعادل دست به چار چوب در گرفتم. اتاق طاها رو به رویم قرار داشت. سرک کشیدن نور مهتابی از درز باز مانده ی در و پنجره ی بالایش یعنی هنوز به بیمارستان نرفته بود. دلم شور سارا را می زد. حتماً طاها خبری جدید از حال دخترک چشم آبی داشت. بی رمق به سمت اتاقش گام برداشتم. دستم نرسیده به در، صدای آرام پدر را از اتاق برادر شنیدم. او در خانه چه می کرد؟!
روزهای قبل این ساعت را در بیمارستان می گذراند.
_ فعلا هیچی معلوم نیست.
موج صدای طاها کمی عجیب به گوش می رسید.
_ بابا جان من، این بشر یه لحظه بی خیال خواهرش نمی شد، حالا چی شده که از دیشب تا حالا غیبش زده؟! اصلاً انگار آب شده رفته تو زمین. گوشیش هم که خاموشه.
خشکم زد. درباره ی چه کسی حرف می زدند؟ دانیال؟ نجوای طاها التهابی مخفی داشت.
_ چه قدر بهش گفتیم اون خونه ی لعنتی امن نیست. من نگرانم بابا، نگرانم که اتفاقی واسه ش افتاده باشه. می ترسم دست اون نا...
پدر با نرمشی مقتدرانه حرفش را برید.
_ طاها! آروم باش پسر. چرا داری می ری به استقبال بدترین ها؟ بچه ها دارن پیگیری می کنن. صبر داشته باش.
نفس در سینه ام به شماره افتاد. شک نداشتم پای آن ناشناس در میان است. صبح در پیامش گرا داده بود اما من نفهمیدم. به سمت اتاقم دویدم. گوشی را از زیر تخت برداشتم. تلگرام ناشناس را گشودم. لرزش دستانم اجازه ی نوشتن نمی داد.
«با دانیال چه کار کردی بی شرف؟»
چند نفس بیشتر طول نکشید که پاسخ داد:
«اِه... دختر حاج اسماعیل و این کلمات وقیحه؟! اصلاً ازت انتظار نداشتم.»
خشم و اضطراب معجونی از زهر مار به کامم می ریختند.
«جواب من رو بده. چی کارش کردی عوضی؟ دانیال کجاست؟»
مکث میان پاسخ هایش راه نداشت.
«دوست داری کجا باشه؟»
احساس ضعف، دنیا را دور سرم می چرخاند. می دانستم که از بی قراری ام لذت می برد. انگار سرنگ سرنگ روغن داغ در رگ هایم تزریق می شد. او می دانست؛ مطمئن بودم که او از دانیال با خبر است. پیام آمد.
«صبر داشته باش دخترک عجول، صبر داشته باش.»
آیا ترسناک تر از حالی که در آن دست و پا می زدم وجود داشت؟ چون زلزله زده ای که در بوران زمستان، سقف خانه بر سرش آوار شده باشد، از فرط سرما به خود می لرزیدم. گنگ تر از آنی بودم که مغز، چاره ای کند بر آشوب لحظه ها. شک نداشتم رابطه ای تنگاتنگ میان مفقودی دانیال و این ناشناس وجود دارد اما جرئت بیان در خود نمی دیدم. انتهای این قصه به کجا ختم می شد؟ فقط خدا می دانست.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
https://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
یکی میگفت:
🌃 شب فرا رسیده است.
دیگری گفت:
صبح در راه است. 🌇
👌🏽 نگرشِ زیبا نیمی از موفقیت است.
🌿 @sad_dar_sad_ziba
🌿🍁🌿
گر عقل، پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید، پا به خلوت دنیا نمی گذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت
این قدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق، مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت
گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق، سر به سر ما نمی گذاشت
«فاضل نظری»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🌿🌸🌿
🔷 چه گونه روابط اجتماعی بهتری داشته باشیم؟
❏ ایرادها و نقطه ضعف های دیگران را بیش از آنچه که هست بزرگ نکنیم.
❏ احساس مثبت به اطرافیان منتقل کنیم.
❏ شنونده ی خوبی باشیم.
❏ از اطرافیانمان تعریف کنیم و نقاط قوت آن ها را به زبان بیاوریم.
❏ از اشتباهات آن ها سوء استفاده نکنیم و بیش از سرزنش کردن راه حل نشان دهیم.
❏ بیش از حد در کارشان دخالت نکنیم و آزادیشان را سلب نکنیم.
❏ دوستانمان را برای رسیدن به اهدافشان تشویق و کمک کنیم.
❏ آنها را از خطرها دور کنیم و خیرخواه باشیم.
❏ صادق باشیم و هرگز اعتماد دوستانمان را خدشه دار نکنیم.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بی ادب!
آدم به بزرگترش می گه گاو؟! ☺️
#نیشخند 🤭
ツ➣ @sad_dar_sad_ziba
▒
این ها بخشی از مالکیت و اختیارات پادشاه انگلیس است. وی در کنار مسئولیتهای تشریفاتی، اختیارات و مسئولیتهای جدی بسیاری را بر عهده دارد اما ابزار رسانه چنان فضایی ایجاد میکند که شما خیال کنید نظام حاکم بر انگلیس، مدافع حاکمیت مردم است و مردمیترین نظام سیاسی در جهان یعنی «جمهوری اسلامی ایران» در مقابل مردم است.
خودکامگی (دیکتاتوری)
#فرنگ_بی_فرهنگ
🇬🇧 #انگلیس
بریتانیا
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─