زبان فارسی جزو زبان های پرکاربرد جهان است و در ساخت واژگان مرکب و اصطلاحات از غنی ترین زبانهای جهان می باشد.
مثلا برابر گزاره ی «قربون صدقه» در انگلیسی چیز خاصی وجود ندارد و اما ببینید در فارسی:
جانم، قربونت برم، دورت بگردم، عزیز جونم، قربون سرت برم، بمیرم برات، جان دلم، دردت به جونم، فدات بشم، تصدقت بشم و...
💖
قدر این زبون رو بدونیم و ازش استفاده کنیم!
🌺 @sad_dar_sad_ziba
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مشکل محرومیت مردم سیستان و بلوچستان از حقّابه ی رودخانه ی هیرمند از کجا آغاز شد؟
#روزگار_پهلوی
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری 🎥
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌿🌸🌿
🔘 همین که به چیزهایی که دوست داریم فکر می کنیم،
🔘 همین که برای خودمان دلخوشی های کوچک دست و پا می کنیم،
🔘 همین که یادمان نمیرود که روزهای سخت تر از امروز را هم پشت سر گذاشته ایم،
🔘 همین که می کوشیم برای مشکلات احتمالی آینده آماده شویم،
🔘 همین که خودمان را از ته دل دوست داریم،
❇️ یعنی از خیلی ها خوشبخت تریم.
✅ چون با تلاش در مسیر درست، توانایی کنار زدن مشکلاتمان را داریم.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
☀️ وقتی خورشید
برای سلام کردن به تو
طلوع می کند،
🌻 چرا من گل آفتابگردانی نباشم
که برای دوست داشتنت
بیدار می شود؟!
🌱 @sad_dar_sad_ziba
🌾 به امید خدا...
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۴۱: صدای زنگ گوشی ام در اتاقک ماشین پیچید و سکوت را بر زب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بـود»
⏪ بخش ۴۲:
گوشی را روی صندلی جلو پرت کرد. صدای باز شدن در عقب حواسم را به خود کشید.
_ خب دیگه وقت رفتنه.
صدای بسته شدن در حکم رهایی از چنگال ابلیس را صادر کرد. به قلبم چنگ زدم بلکه آتشش آرام شود. هنوز آسودگی به ریه ام باز نگشته بود که دوباره در عقب گشوده شد. نوای نحسش از میان در نیمه باز، در شنوایی ام خزید.
_ راستی من اگه جات بودم از جام جُم نمی خوردم.
و صدای انفجار درآورد.
_ بوومممم!
نفسم قطع شد. لحنش تمسخر برداشت.
_ به امید دیدار خواهر پاسدار طاها!
باران چشمانم به یکباره خشک شد. کوبیده شدن در خبر از رفتنش داد. بی حسی بر چهار ستون بدنم خیمه زد. جرئت تکان خوردن را در خود نمی دیدم. باورم نمی شد در چنین مخمصه ای گیر افتاده باشم. دوست داشتم کسی تکانم دهد و بگوید:
«بیدار شو، خواب بد دیدی.»
نمی دانم چند نفس مات ماندم و زمان از کف دادم، چند نفس صدای یکنواخت گوشی را شنیدم و انگار نشنیدم. چند نفس مرگ آرزویم شد و نمردم تا این که برخورد قطرات تند باران به شیشه من را به خود آورد. بی رمق و دستپاچه تماس های بی وقفه ی طاها را پاسخ گفتم. فریاد عصبی اش پرده ی گوشم را درید.
_ چرا این گوشی لعنتیت رو جواب نمی دی؟! عمرم تموم شد.
مجال پاسخ نمی داد و مسلسل وار کلمه پشت کلمه ردیف می کرد.
بچه ها می گن هنوز نرفتی پیششون. تو کجایی؟ چرا نرفتی؟!
صدایم از قعر چاه می آمد.
_ نمی شه... نمی تونم برم.
تمام خشونتش به یک باره نشست و اضطراب جایش را گرفت.
_ چرا نمی شه؟ چرا نمی تونی؟
نای حرف زدن نداشتم.
_ زیر صندلیم یه بمبه.
نفس های عمیق و وحشت زده اش در دالان شنوایی ام دوید. حالا اجازه داشتم به جای تک تک آدم های روی زمین بترسم.
_ نترس... نترس دارم می آم. نزدیکم. فقط از جات تکون نخور. باشه؟ با من حرف بزن. گریه نکن، حرف بزن.
اشک هایم به هق هق افتاد. تلاش طاها برای سلطه بر اوضاع به هم ریخته ی روانی به نتیجه نمی رسید. هیچ وقت فکر نمی کردم انتهای زندگی ام تکه تکه شدن در آغوش آتش باشد.
وای مادر... وای پدر... چه بر سر آن ها می آمد؟
اغتشاش در لحن و کلمات برادر می دوید. از یک سو سعی در حفظ تماس و آرام کردنم داشت و از سوی دیگر، به لطف گوشی دومش، شرایط پیش آمده را به همکارانش توضیح می داد.
چند مرد از حراست به سراغم آمدند. دو نفرشان مشغول دور کردن مردم از ماشین شدند و یک نفرشان که مردی میانسال به نظر می رسید، کمر همت بست به امید دادن و راندن وحشت از وجودم. نمی دانم زمان چه قدر کش آمد که در گیرودار عبور از معترضان خیابانی، بالأخره طاها خود را رساند.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
https://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
🍂
به مظلوم می گن: پخمه!
به مهربون می گن: اسکل!
به صبور می گن: بی بخار!
به دغدغه مند می گن: عصبی!
به منتقد می گن: زبون دراز!
به حقگو می گن: بی ادب!
و...
همین جوری انسانیت رو خراب کرده ن و تنها خودشون رو انسان می دونن.
در حالی که خودشون به اون نسبت هایی که به مخالفانشون می دن نزدیک تر هستند.
🌿 @sad_dar_sad_ziba
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 «دفاع حقیقی از زندگی»
🎤 «حسن رحیم پور»
#فانوس
/روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
🌿🌸🌿
گاهی فکر می کنم بعضی آدم ها چه قدر مثل کاهو هستند. 🥬
به مرور زمان هر قدر لایه های شخصیت آن ها را ورق می زنی و داخل تر می شوی، برایت کوچک تر می شوند و حقیرتر.
چه قدر بد است یک انسان از دور بزرگ باشد و اما یک روز بفهمی، کوچک بوده، تو اشتباه کرده ای!
بخش مهم وجود ما انسان ها، درون و باطن ماست، نه برون و ظاهرمان.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🍃
این کوزه چو من، عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
رباعی
«خیام»
🌴 @sad_dar_sad_ziba
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹💠🔹🔹
الآن همه ی مشکل ما این دوتا تار موی خانم هاست؟!
من پوششم رو رعایت کنم، مشکل گرونی و اختلاس، حل می شه؟!
🌃 #آرمانشهر
/ اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─