خوزستان غرق در غم، خسته از بی تدبیری ها
🔹 هنوز از پشت وانت پیاده نشده بودیم که اهالی روستای «رمیم» با سرعت به سمت ماشین آمدند و گفتند:
بیایید به دادمان برسید؛ دامهایمان از دست رفت!
🔸 روبه روی خانههایشان فاضلاب قاطی شده با گِل بود که تعدادی گاومیش درونشان شناور بودند. یکی از گاومیشها بیهیچ تکان و حرکتی درون گلِ سیاهی که برایشان درست کرده بودند؛ نشسته بود. فکر میکردم که از گرما حالش بد شده اما صاحبش میگفت در حال جان دادن است و نفسهای آخرش را میکشد.
🔹 اهالی میگفتند:
روز گذشته هفت رأس گاومیش از روستاییان مردهاند و در صورت ادامه وضعیت، تلفات، لحظهای خواهد شد.
🔸 در همین حال که با دو تن از گاومیشداران رمیم مصاحبه میگرفتم، «اُمّ علی» جلو آمد. آرام میگفت:
دخیلکم...
عربها از این کلمه برای خواهش استفاده میکنند. قلبم مچاله شد، پشت سر هم خواهش میکرد و میگفت زندگیشان به باد رفته...
🔹 هیچ چیز برای گفتن نداشتم، نه کسی بودم که قولی بدهم و نه واژهها در حد و اندازه غمشان بود.
انگار لالِ مادرزاد به دنیا آمده بودم!
➖ این تنها یک روایت از رنج و درد اهالی روستاهای اطراف #هورالعظیم است.
#خوزستان_خسته
#غرق_در_غم
🌿 @sad_dar_sad_ziba