من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم
چون سایه عدم بود سراپای وجودم
بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی
وقتی که به اندازه ی حُسن تو حسودم
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم
من "نغمه ی نی" بودم و چون "مویه ی عشاق"
با آه در آمیخته شد، بود و نبودم
یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس
شعری که سزاوار تو باشد نسرودم
#فاضل_نظری
#اکنون
#شعر_بنوشیم
🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱
🇮🇷﷽🌸
#شور_شیرین_شعر_فارسی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
شاعر: #فاضل_نظری
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ی عالم، هزار زیر و بم است
زيان اگر همه ی سود آدم از هستی است
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است؟
اگر به مُلک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است
خبر نداشتن از حال من بهانه ی توست
بهانه ی همه ی ظالمان، شبیه هم است!
کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ، با قسم است
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
🕊🕊🕊 🕊🕊🕊