┄┅┅┅┅❀📚❀┅┅┅┄ #جـای_خـالی_کتـاب! ✅راهکارهایی برای ترویج کتاب و مطالعه» (۶۸ صفحه) ⬅ در این اثر قدم به قدم از مفاهیم ارتباطات برای ترویج مطالعه و مقایسه انواع قالبهای رسانه با #کتاب بهره گرفته شده است. 👤 کاری از جواد جلوانی نسرا استان #اصفهان «نسرا = نهضت سواد رسانه انقلاب اسلامی» ☘ @sad_dar_sad_ziba ☘ ┄┅┅┅❀📚❀┅┅┅┄

🍃🍃🍃🍃 #همدلانه: از چیزهای مهمی که آرامش رو از ما می گیره، «#اندوه_گذشته» و «#دلهره_ی_آینده» یا به عبارت دیگه «#زندگی_نکردن_در_زمان_حال» هست. 👦چرا کودکان آرامش دارند؟ چون بدون «اندوه گذشته» و «دلهره ی آینده» در زمان حال زندگی می کنند. 🐴چرا حیوانات دچار تنیدگی (استرس) نمی شوند؟ چرا هیچ حیوونی قرص اعصاب و آرام بخش نمی خوره؟ ☺ ⬅چون اون ها هم بدون «اندوه گذشته» و «دلهره ی آینده» در زمان حال زندگی می کنند. 🔹هر چیزی که ما رو از زندگی در گذشته و آینده به زمان حال برگردونه برای ما آرام بخشه؛ مانند دیدن کودکان و بازی با اون ها، دیدن مستندهای حیوانات و حیات وحش. 🥀«زندگی در گذشته» باعث #افسردگی و «زندگی در آینده» موجب #اضطراب_و_دلهره می شه. اگر ما بتونیم به جای «اندوه گذشته» ، «#عبرت_از_گذشته» و به جای «دلهره ی آینده» ، «#برنامه_ریزی_برای_آینده» رو جایگزین نموده و در زمان حال زندگی کنیم لذت های زندگیمون چندین برابر می شه و بخش مهمی از آرامش بهمون برمی گرده. ✍🏻«صابر دیانت» 🍃@sad_dar_sad_ziba🍃

آرزو نکن که کارها آسانتر شوند آرزو کن خودت توانمندتر شوی! هیزم شکن وقتی خسته می شود که تبرش کند باشد. تبر ما انسانها #باورهای ماست نه آرزوهایمان! 🔹@sad_dar_sad_ziba 🔹

#ترنم_ترانه: /موسیقی 🎼🌹 🎵 _____________ 🎶 #دلتنگ_تو_ام 🎙«حجت اشرف زاده» 📰 #مجله_ی_مجازی «صد در صد» @sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼🍃🌹🍃✼══┅┄

─┅═ঊঈ☘🌸☘ঊঈ═┅─ #باغچه: /خانوادگی، دینی 🔹آيت الله شاه آبادی (ره)، استاد عرفان حضرت امام خمينی (ره) توصيه می‌كردند كه اگر به عنوان مثال، 🧑👧 فرزند شما نياز به كفش دارد، گرچه شما دير يا زود آن را تهيه خواهيد كرد به فرزند خود بگوييد... 💖 عـزيـزم، بابا بايد پول داشته باشد. مگر نمی دانی خدا روزی رسان است؟ پس از خدا بخواه زودتر به پدر پول بدهد تا برايت كفش👟 بخرد». اين كودك قطعاً دعا خواهد كرد و پدر نيز قطعاً پولی به دست خواهد آورد. ✅پس كفش را از خدا می‌داند و عاشق خدا می شود؛ يعنی از همان كوچكی می‌آموزد كه، پدر فقط واسطة رزق وروزی است. در اين صورت، پدر دست فرزندش را در دست خدا گذاشته است. ─┅═ঊঈঊঈ═┅─ 💐@sad_dar_sad_ziba 💐 ─┅═ঊঈঊঈ═┅─

#فانوس: /روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕 🔥«اعتقادات و انحرافات #بهائیت» 🎤«علی اکبر رائفی پور» «بخش دوم» 📰#مجله_ی_مجازی «صد در صد» ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ ☘ @sad_dar_sad_ziba ☘ ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─

#بوی_پیراهن_یوسف: /ولایت و انتظار 🌸 🏡#میزبان خوبی باش! 💚#خانه را به غیر صاحبش اجاره نده! @sad_dar_sad_ziba 🕌 ۩๑▬▬▬✨✨▬▬●

➖➖➖➖➖➖➖➖ تلنگر: 👌 ☘ وقتی تو #باغچه ی ما #علف_هرز رشد می کنه نشان از اینه که ما در رسیدگی به باغچه کوتاهی کردیم. به گفته ی شاعر: «از کوتهی ماست که دیوار بلند است!» 🔹 @sad_dar_sad_ziba 🔹 ➖➖➖➖➖➖➖➖

🌹🌹🌹 #شعر_بنوشیم: کردم از عقل، سؤالی که مگر #ایمان چیست؟ عقل بر گوش دلم گفت که ایمان، #ادب است آدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیست فرق مابین بنی آدم و حیوان ادب است 🌹🌹🌹 🍃 @sad_dar_sad_ziba 🍃

🌸🌸🌸 🌸یه بهانه ی دیگه برا این که مدافعان سلامت و رزمندگان خط مقدم این روزها رو یاد کنیم: 💐#روز_جهانی_پرستار به ویژه بر پرستاران #صد_در_صدی مبارک! کسی که وقت سحر سخت کوش و بیدار است/ فرشته ای است که نام خوشش پرستار است @sad_dar_sad_ziba 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸

#یکی_از_میان_ما ...🌷... / یاد یاران ………………………………… 🌲در این روز و شب های عزیز یاد کنیم #جانبازان سرافراز رو! 🌷خاطره ای از #جانبازشهید_محمدحسن_نظرنژاد (بابا نظر) @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─

┄┅═◈🌺◈═┅┄ 📗برشی از ڪتاب علی از زبان علی ✍: محمد محمدیان ⬅بخش اول #شـب_ضربـت_خـوردن 🔸آن شب که سحرگاهانش ضربت خوردم در منزل دخترم ام کلثوم بودم. برای نماز شب به مسجد نرفتم. دخترم پرسید چرا امشب استراحت نمی کنید؟ گفتم: اگر سپیده صبح بدمد من کشته خواهم شد. 🔸هنگام اذان صبح از اتاق بیرون آمدم. در بیرون خانه مرغابی ها 🦆اطرافم را گرفتند و سروصدا کردند اهل منزل سعی کردند آن ها را دور کنند به آنان گفتم که با آن ها کاری نداشته باشید آنان نوحه خوانی و مرثیه سرایی را شروع کرده اند. 🔸وقتی خواستم در خانه را باز کنم لباسم به میخ در گیر کرد و کمر بندم پاره شد آن را محکم بستم و این ابیات را تکرار کردم. 🔸کمربند خود را برای مرگ محکم ببند/ که مرگ را ملاقات خواهی کرد/ وقتی مرگ به وادی تو رسد/ بی تابی نکن/ کسانی را می شناسم که از مال دنیا بهره ای ندارند و تهی دستند اما با دلاوری شتابان به سوی مرگ قدم بر می دارنند. و مرگ را بر زندگی آمیخته با شر ترجیح می دهند. 🔸وارد مسجد شدم و ندا سر دادم ای مردم برای نماز برخیزید... #ابن_مجلم را دیدم که در میان جمعیت خود را به خواب زده بود او را صدا کردم برخیز برای نماز. 🔸در محراب قرار گرفتم و نماز را شروع کردم. ابن مجلم فریاد زد #یا_علی حکم به خدا اختصاص دارد نه به تو نه به اصحاب تو، سپس ضربت را بر سرم وارد کرد. 🔸 ابتدا گفتم مراقب باشید این مرد از دست شما فرار نکند فرزندم حسن سرم را به دامن گرفت او را دلداری دادم، به #خدا_سوگند #رستگار شدم پدر تو از امروز به بعد دیگر ناراحتی نخواهد دید. ┄┅═◈══◈═┅┄ ◈ @sad_dar_sad_ziba ◈ ┄┅═◈══◈═┅┄