📚 #کتاب_بخوانیم (۳۶)
- اگرچه حیا میکنم از گفتن این راز، اما هیچ رازی پیش نگاه شما نهفته نیست. من خجالت می کشم از چشم های سکینه.
- فدای وفایت عباس جان! سکینه عطشناک دیدار توست نه آب.
صدای العطش، صلای الرحیل است، نه درخواست آب.
این که اینجاست جسم سکینه است، روحش در آن سوی این مرز چشم انتظار توست.
گریه نکن عباس من! تو را به خدا گریه نکن. خون می چکد از چشمهای تو عباس!
مردانه ترین اشک، خونی است که از چشمان تو میچکد.
جان حسین فدای مژگان خون فشانت.
- مرا نه زخم های خودم که غم زخم های شما میکشد جان برادر! حسین جان!
ممنونم از شما که مولای مناید. و از خدا که تاج وجودتان را بر سرم نهاده است.
#سقای_آب_و_ادب / #سید_مهدی_شجاعی / #نیستان
@sadatstudent
📚 #کتاب_بخوانیم (۳۸)
برادرزاده ام،عبیدالله [فرزند حضرت عباس (ع) ] !
#کربلا محل مفاخره و دلبری عاشقان بود،
شیعه همان مذهب و مکتبی است که در آن، خدا عاشقان را به جرم عاشقی کشته میخواهد
و #عاشورا یکسره عشق بود،
عشق در #عشق و غوغای عشق بازان.
در کربلا معشوق اول #حسین (ع) بود که با شصت وهفت زخم شمشیر و نیزه بر بدن مطهرش عشق مجسم بود،
و معشوق دوم، برادر دیگرم #عباس(ع) که به راستی توقع خداوند را نسبت به دلبری و عاشقی آدمیان بالا برد.
آری نازنینم! پدرت آنروز [ روزعاشورا ] شاد بود و چگونه شاد نباشد کسی که علاوه بر عشق بازی، در شجاعت و ادب و وفاداری و کرامت وجوانمردی نیز، دل از خدا میبرد؟" .
.
پ.ن: اولین محرمی است که نویسنده ی کتاب در بین ما حضور ندارد. ایشان را به یک فاتحه میهمان کنید...
#ماه_به_روایت_آه / #ابوالفضل_زورویی_نصرآباد / #نیستان
@sadatstudent