eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
1_957832927.mp3
28.82M
رضا نریمانی ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── #──
⚜️بسم‌الله الرحمن الرحیم ⚜️ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس بکوشد تا خود را عزیز(عزتمند) و از مردم بی‌نیاز کند، هم مرتبه شهید است. (کنزالعمال، ج ۵، ص ۶۰۷) 💐💐💐💐💐 امام خمینی(ره) : ( وقتی که یک ملتی دید که از خارج همه چیزش دارد اداره میشود و دیگر احتیاج ندارد،به فکر این نمی افتد که خودش احتیاجش را رفع کند. آن روزی که این ملت فهمید که اگر ما جدیت نکنیم برای کشاورزیمان،جدیت نکنیم برای صنعت نفت مان،جدیت نکنیم برای کارخانه های خودمان، از بین خواهیم رفت و کسی نیست که به ما بدهد، وقتی  این احساس پیدا شد در یک ملتی که من خودم باید هر چیز میخواهم تهیه کنم ، دیگران به من نمی دهند،این احساس اگر پیدا شد،مغزها به راه می افتاد و متخصص در هر رشته ای پیدا می شود و بازوهایی که هر عملی را میتوانند انجام بدهند.) 💐💐💐💐💐 جدید ترین مصاحبه مادر شهید صدر زاده ماه رمضان امسال کربلای معلی -دارد... @shahid--mostafa-sadrzadeh1 @shahid--mostafa-sadrzadeh2 1401/3/10 -صدر-زاده -حضرت-معصومه-س-دختر # صدر-عشق-ابراهیم -شنبه-های-مهدوی https://www.instagram.com/p/CeO4--Vo6rJ/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🌷🌷🌷🌷🌷 🌟بچه ها داشتن عقب میکشیدن، ابراهیم رو دیدم لنگون ،لنگون با سر و صورت خاکی داره برمیگرده گفت؛ چیزی نمونده بود!! رسیده بودیم بالا فقط چند قدم دیگه قله رو گرفته بودیم. بغض نذاشت ادامه بده..... گفتم؛ خیره انشالله، دوباره برمیگردیم دلاور غصه نخور. چیزی نگفت، سرش رو پایین انداخت و رفت پایین برگشتیم، عقب تو مقر مرکزی. برنامه ریزی برای حمله دوباره شروع شد، یک هفته ای تا شروع دوباره عملیات زمان لازم بود. هر روز ابراهیم رو میدیدم، انگار حالش خوب نبود. فردا قرار بود دوباره بزنیم به قله. یکی از بچه ها اومد پیشم، گفت؛ مسئله ای هست در باره سید ابراهیم ، می خوام بگم گفتم ؛ چیه؟ گفت؛ سید ابراهیم تو عملیات قبلی مجروح شده ولی بخاطر اینکه بر نگرده دمشق  چیزی نگفته!!! شوکه شدم، سریع رفتم پیشش  گفتم؛ سید ببینم کجات مجروح شده؟ خندید گفت؛ نه بابا چیزی نیست ، یه خراش جزئی بوده گفتم؛ ببینم زخمت رو!!!! پاچه شلوارش رو بالا زد، دوتا ترکش نارنجک ،یکی به زانوش و یکی به ران پاش خورده بود. گفتم؛ باید بری درمانگاه و برگردی دمشق سرخ شد، گفت؛ اذیت نکن من تا امروز درد این ترکشها رو تحمل کردم تا تو حمله دوباره شرکت کنم. دیدم قبول نمیکنه، خیلی نگرانش بودم، رفتم پیش ابوحامد و قضیه رو بهش گفتم. حاجی سید ابراهیم رو خواست پیش خودش تا باهاش حرف بزنه نمی دونم بینشون چی گذشت، وقتی سید ابراهیم از اتاق آمد بیرون با لبخند گفت؛ حاجی اجازه داد بمونم. حالا تازه میفهمم که چه چیزی بین حاجی و سید ابراهیم بوده شهید ابو حامد ، رفیق بهشتی خودش رو شناخته بوده... 🌺شهید صدر زاده در کنار شهید اسحاق موسوی 🌺 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
💠🔰💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠 💠 ❤️بسم رب الشهدا❤️ 🌹خاطره ای از ابراهیم 💠یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم این رفيقت تهرانیه دلم ميخواد روش کم کنی یک جوابی داد که صدتا پهلوان باید فکر میکرد تا جواب بده گفت دایی جمال شاید ظرفیت بردیه او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره.... 🔰مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت..😔😔 💠 💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠🔰💠 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐بسم رب الشهداء و الصدیقین💐 🎥 فتوکلیپ بسیار زیبا،در مورد به نقل از دوستان شهید: 📝 بارها شده بود با این آهنگ رو گوش می کردیم. کمتر دفعه ای بود که با شنیدن این آهنگ، صورتش از اشک، تر نشه 😭😭 🌹 این فتوکلیپ رو تقدیم می کنیم به (شهید مصطفی صدرزاده )و تمامی مدافعان حرم آل الله و حضرت زینب کبری، عقیله بنی هاشم سلام الله علیها🌹 ابراهیم مصطفی صدرزاده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌷🌷🌷🌷🌷 🌟بچه ها داشتن عقب میکشیدن، ابراهیم رو دیدم لنگون ،لنگون با سر و صورت خاکی داره برمیگرده گفت؛ چیزی نمونده بود!! رسیده بودیم بالا فقط چند قدم دیگه قله رو گرفته بودیم. بغض نذاشت ادامه بده..... گفتم؛ خیره انشالله، دوباره برمیگردیم دلاور غصه نخور. چیزی نگفت، سرش رو پایین انداخت و رفت پایین برگشتیم، عقب تو مقر مرکزی. برنامه ریزی برای حمله دوباره شروع شد، یک هفته ای تا شروع دوباره عملیات زمان لازم بود. هر روز ابراهیم رو میدیدم، انگار حالش خوب نبود. فردا قرار بود دوباره بزنیم به قله. یکی از بچه ها اومد پیشم، گفت؛ مسئله ای هست در باره سید ابراهیم ، می خوام بگم گفتم ؛ چیه؟ گفت؛ سید ابراهیم تو عملیات قبلی مجروح شده ولی بخاطر اینکه بر نگرده دمشق  چیزی نگفته!!! شوکه شدم، سریع رفتم پیشش  گفتم؛ سید ببینم کجات مجروح شده؟ خندید گفت؛ نه بابا چیزی نیست ، یه خراش جزئی بوده گفتم؛ ببینم زخمت رو!!!! پاچه شلوارش رو بالا زد، دوتا ترکش نارنجک ،یکی به زانوش و یکی به ران پاش خورده بود. گفتم؛ باید بری درمانگاه و برگردی دمشق سرخ شد، گفت؛ اذیت نکن من تا امروز درد این ترکشها رو تحمل کردم تا تو حمله دوباره شرکت کنم. دیدم قبول نمیکنه، خیلی نگرانش بودم، رفتم پیش ابوحامد و قضیه رو بهش گفتم. حاجی سید ابراهیم رو خواست پیش خودش تا باهاش حرف بزنه نمی دونم بینشون چی گذشت، وقتی سید ابراهیم از اتاق آمد بیرون با لبخند گفت؛ حاجی اجازه داد بمونم. حالا تازه میفهمم که چه چیزی بین حاجی و سید ابراهیم بوده شهید ابو حامد ، رفیق بهشتی خودش رو شناخته بوده... 🌺شهید صدر زاده در کنار شهید اسحاق موسوی 🌺