🌹🌹خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده🌹🌹
🌺در فرهنگسرای شهریار کلاس بازیگری گذاشتند. 🌹
#مصطفي مصمم بود که در کلاسها شرکت کند.
وقتی دیدم برای رفتن اصرار دارد؛ گفتم : مامان به دو دلیل امکانش نیست؛ اول اینکه از نظر #فرهنگ این جور کلاس ها با خانواده ما سازگار نیست. دوم اینکه از نظر مالی هزینه اش برای ما زیاد است، چون شهریه سه ماه را یک جا
می گیرند.
اما باز #مصطفی روی خواسته اش پا فشاری کرد. با اینکه نسبت به حقوق پدرش میزان هزینه برای ما خیلی زیاد بود؛
گفتم: من برات شهریه را فراهم
می کنم ولی
خودت #پپشیمان می شوی .
مدتی در کلاسهای تئوری شرکت می کند و به کلاسهای عملی که می رسد به یک هفته نمی کشد که کلاسها را ترک کرد.😊 با #ناراحتی پیشم آمد گفت: ازشون خواهش کردم بقیه شهریه رو پس بدن قبول نکردن. خیلی #ناراحت بود. 😔
#خندیدم و گفتم: اشکال ندارد مامان فدای سرت؛ حالا چرا ادامه ندادی؟ 💕
گفت: همون که گفتید. مامان اصلا من و که هیچ به حساب نمی آورند؛
تازه از مردهای بزرگ هم #حجاب
نمی گیرند و خیلی چیزها را رعایت
نمی کنند.🌹🌹
کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇
@sadrzadeh1
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
بسم رب الشهدا🌹
11 #مرداد رفتم منزلشان و
به #مصطفی آهسته گفتم : فردا
#تولد_همسر عزیزت است. 💕
گفت: بله حواسم هست می خوایم فردا
به مناسبت تولدش با هم بریم بیرون
و هرچه خودش انتخاب کرد براش تهیه کنم 🌹
شاید #سال دیگه نبودم 😭
با #ناراحتی نگاهش کردم متوجه شد،
گفت: شاید سوریه باشم.😔😭😔
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
خاطرات شهید مصطفی صدرزاده از زبان مادر بزرگوارشان 🌷
#شهیدمصطفیصدرزاده
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🌹🌹خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده🌹🌹
🌺در فرهنگسرای شهریار کلاس بازیگری گذاشتند. 🌹
#مصطفي مصمم بود که در کلاسها شرکت کند.
وقتی دیدم برای رفتن اصرار دارد؛ گفتم : مامان به دو دلیل امکانش نیست؛ اول اینکه از نظر #فرهنگ این جور کلاس ها با خانواده ما سازگار نیست. دوم اینکه از نظر مالی هزینه اش برای ما زیاد است، چون شهریه سه ماه را یک جا
می گیرند.
اما باز #مصطفی روی خواسته اش پا فشاری کرد. با اینکه نسبت به حقوق پدرش میزان هزینه برای ما خیلی زیاد بود؛
گفتم: من برات شهریه را فراهم
می کنم ولی
خودت #پپشیمان می شوی .
مدتی در کلاسهای تئوری شرکت می کند و به کلاسهای عملی که می رسد به یک هفته نمی کشد که کلاسها را ترک کرد.😊 با #ناراحتی پیشم آمد گفت: ازشون خواهش کردم بقیه شهریه رو پس بدن قبول نکردن. خیلی #ناراحت بود. 😔
#خندیدم و گفتم: اشکال ندارد مامان فدای سرت؛ حالا چرا ادامه ندادی؟ 💕
گفت: همون که گفتید. مامان اصلا من و که هیچ به حساب نمی آورند؛
تازه از مردهای بزرگ هم #حجاب
نمی گیرند و خیلی چیزها را رعایت
نمی کنند.🌹🌹
کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇
@sadrzadeh1
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
26.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطراتمادرشهیدمصطفیصدرزاده
#قسمت_نوزدهم
در فرهنگسرای شهریار کلاس بازیگری گذاشتند. 🌹
#مصطفي مصمم بود که در کلاسها شرکت کند.
وقتی دیدم برای رفتن اصرار دارد؛ گفتم : مامان به دو دلیل امکانش نیست؛ اول اینکه از نظر #فرهنگ این جور کلاس ها با خانواده ما سازگار نیست. دوم اینکه از نظر مالی هزینه اش برای ما زیاد است، چون شهریه سه ماه را یک جا
می گیرند. 🙏
اما باز #مصطفی روی خواسته اش پا فشاری کرد. با اینکه نسبت به حقوق پدرش میزان هزینه برای ما خیلی زیاد بود؛
گفتم: من برات شهریه را فراهم
می کنم ولی
خودت #پپشیمان می شوی .
مدتی در کلاسهای تئوری شرکت می کند و به کلاسهای عملی که می رسد به یک هفته نمی کشد که کلاسها را ترک کرد.😊
با #ناراحتی پیشم آمد گفت: ازشون خواهش کردم بقیه شهریه رو پس بدن قبول نکردن. خیلی #ناراحت بود. 😔
#خندیدم و گفتم: اشکال ندارد مامان فدای سرت؛ حالا چرا ادامه ندادی؟ 💕
گفت : همون که گفتید. مامان اصلا من و که هیچ، به حساب نمی آورند؛
تازه از مردهای بزرگ هم #حجاب
نمی گیرند و خیلی چیزها را رعایت
نمی کنند.
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹
#خاطراتمادر شهیدمصطفیصدرزاده
#قسمت_بیست_پنجم
اسفند 93بود، یک روز #مصطفی تماس گرفت ، بعداز احوال پرسی گفت:
مامان میشه یه خواهش کنم؟
امسال برای بچه های #سوری لباس وآذوقه تهیه کنی؟ 🌹
گفتم: عزیزم آخه چطوری؟
امکانش نیست....
با #بغض و #ناراحتی ادامه داد که در این جا بچه ها از گرسنگی و مریضی جلوی چشم پدر مادر دارن ازبین میرن. 😔🌹
#فقر و #ناامنی داره اینجا بیداد میکنه لعنت به جنگ،
بچه ها ازکوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستن 😔
وبا بغض ادامه داد که ،هر کاری میتونی برای این بچه ها انجام بده 😔
من با ناراحتی گفتم :که امکانش نیست تنها کاری که میشه کرد پول بفرستم شما تهیه کنی.
دیگه ادامه نداد ودیگر دراین مورد چیزی نگفت ومن هم پیگیر نشدم .
بعداز #شهادت_مصطفی یکی از دوستان تعریف می کرد که مصطفی با
#هزینه_خودش برای فقرای سوری #غذای_گرم و پوشاک تهیه می کرد👏🌹👏
بعد که متوجه شدم ،بهش می گفتم که چرا پولتون اینجا خرج میکنی ؟😕
گفت زن بچه من اونجا از #گرسنگی
نمی میرن ولی ،اینا اینجا دارن ازبین میرن ....👏🌹👏
مصطفی بسیار #رشید و #نترس درمیدان جنگ با دشمنان بود و بسیار #دل_مهربون و کوچکی برای بچه هاو محرومین داشت👏😔👏
و این ویژگی بارز مصطفی بود .....
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾