وقتی اسرائیل ازش حمایت میکنه دیگه تا تهش رو بخونید.....
#فریب_نخوریم
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
@sadrzadeh_ir
🇵🇸مکتب مصطفی🇮🇷
وقتی اسرائیل ازش حمایت میکنه دیگه تا تهش رو بخونید..... #فریب_نخوریم #نه_به_دولت_سوم_روحانی @sadr
⭕️اگر هنوز مرددید به چه کسی رای بدید ،به این سخن امام صادق علیه السلام توجه کنید!
#اندکی_تأمل
#انتخابات
@sadrzadeh_ir
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نشر حداکثری⭕️
#سعید_جلیلی
@sadrzadeh_ir
21.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من خودم دور اول به پزشکیان رای دادم، اگه اینجوری باشه دور دوم بهش رای نمیدم!
نظر مردم چیه؟!
#انتخابات
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
@sadrzadeh_ir
سلام رفقا 😁
دیروز در میدان امیر چخماق یزد میزبان آقای سعید جلیلی بودیم و خدارو شکر مردم به خوبی از ایشون استقبال کردند☺️❤️
هدایت شده از ساندیس میم | Sandis_mim
دلمون رئیسجمهور ۷۰ساله با دوروبریای پیرمرد نمیخواد
📍 @irmanewss | •ایـرمـانـیـوز•
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️حسن روحانی در پیامی توهین آمیز به شهید رئیسی از مردم خواست به مسعود پزشکیان رای بدهند.
مردم شریف ایران، با هر تفکر و عقیده ای که دارید نذارید دوباره دولت روحانی تکرار بشه...
#نشر_حداکثری
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
@sadrzadeh_ir
⭕️بسته اینترنتی هدیه ۱۰ گیگابایتی ۷ روزه
قائم مقام وزیر در امور ارتباطات:
🔹️۱۰ گیگ اینترنت هدیه دولت به مردم باتوجه به استقبال هموطنان از بسته اینترنت رایگان برای دور اول انتخابات، بسته هدیه جدید ۱۰ گیگابایت ۷روزه برای استفاده از سکوهای داخلی ایتا، روبیکا، تلوبیون، ویراستی، بله، سروش، گپ، آیگپ و ذرهبین در نظر گرفته شده است.
🔹️این بسته در اپراتور همراه اول و رایتل با کد دستوری
*100*673#
و در ایرانسل با کد دستوری
*5*1#
فعال میشود.
🇵🇸مکتب مصطفی🇮🇷
#خداحافظ_سالار #شهید_حسین_همدانی #صفحه_بیست ســه نفرمان مثل شــاگرد، به تحلیل حســین از لایه های پ
#خداحافظ_سالار
#شهید_حسین_همدانی
#صفحه_بیست_ویک
صدای بسته شدن در که آمد و ابوحاتم رفت، مثل اینکه تمام خاطرات امروز از جلوی چشمم گذشته باشد، دیدم که چقدر
ابوحاتم به ما خدمت کرده بود، نگاهی به ظرف غذا انداختم، برای لحظهای تلخی خجالت تمام وجود مرا فرا گرفت.
دور ســفره کــه نشســتیم انــگار حســین هــم غصــه ای تــوی ســینه اش داشــت و علیرغم آنکه ســعی می کرد تا خودش را خوشــحال جلوه بدهد اما دســتش به غذا نمی رفت. چند لقمهای از سر بیمیلی خورد و کنار کشید.
برای اینکه کمکش کرده باشم و نگذارم بچهها از غصه اش خبردار شوند، سر صحبت را با او باز کردم و پرسیدم:«چرا اینقدر پیر شدی؟!»
حســین آدم تــوداری بــود امــا تــوی همیــن چنــد ســاعت به نظرم آمــد که خیلی ساکتتر و راز آلودتر از گذشته شده است آنقدر که حتی به سؤالی همینقدر ســاده هم پاســخ درســت ودرمانی نداد. هیچ انگار نمیخواســت ســفرۀ دلش را بــاز کنــد. چشــمان خســته وخــواب زده اش را مالیــد و بــه شــوخی گفــت:«از دوری شما.»
خودم را آماده کرده بودم تا از ســؤالم گفتوگوی مفصلی با حســین بســازم اما پاســخ او تمام برنامه ریزی هایم را به هم زد، انتظار چنین جواب کوتاه و ســرهم شده ای را نداشتم. دیگر دلودماغ ادامۀ بحث برایم باقی نمانده بود، از طرفی هم اگر ادامه نمی دادم واقعا فضا خیلی سنگین میشد. اما هرچه سعی کردم حرفی بزنم، نتوانســتم. توی دلم از حســین گلایه داشــتم که چرا فکر بچهها را
نمیکند؟ چرا همه اش توی خودش اســت؟ توی همین فکرها بودم که ســارا با کاسه ای انار وارد اتاق شد، کاسه را جلوی حسین گذاشت وگفت:«بفرمایید، چون خیلی انار دوست دارید، چند تایی مخصوص شما از ایران آوردیم.»
بوی مفرحی به مشامم رسید، دقیق که شدم بوی گلاب بود، گلابی که دخترها روی انــار ریختــه بودنــد تــا حــال پدر را جا بیاورد، شــکر خــدا توی این اوضاع نابسامان و قاراش میش هم حس دخترانگی شان را به خوبی حفظ کرده بودند و یادشان مانده بود که ظاهر کارهایی هم که میکنند باید شیک ودلربا باشد!
ادامه دارد...
نویسنده:حمیدحسام.
@sadrzadeh_ir