eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
600 عکس
190 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا السلام عَلَیک یا اَیُّهَا العَبدُالصّالح المَطیع للهِ ولِرسوله...یا اباالفضل العباس ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ دست اگر دست علم گیر است غوغا می کند دردِ بــی درمــان عالَــم  را  مـُـداوا می کند هر گِـرِه افتــد به کار عالَـمی با دسـت خود طُــرفَةُ الـعَـینی گِــرِه از کــارهـا وا می کند با دَمِ بـاب الحـوائـج  ، این دل بشکسته ام چـارهٔ کـار  از  دو دستــانـش تمنّــا می کند تشنــهٔ مَشــکِ فُراتـم ، خوب می دانم  مرا بهــرِ رفــع تشنــگی ، راهــیِّ دریـا می کند او که طعم نا امیدی را چشیـده ، بی گمــان غنچــهٔ امّیــد را در   دل  شـکــو فا می کند می دهــم او را قســــم  بر احتـــرام فاطمه چون هـزاران معجــزه با نـام زهــرا می کند "کیمیا"ی نیکبختی گر بخواهم دست اوست نیست کار هر کس ، آن لطفی که سقّا می کند ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۵ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
"به نام خدا" السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس •••••••••••••••••••••••••••••• آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت •••••••••••••••••••••••••••••• رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۰/۳۰ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
"به نام خدا" السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس •••••••••••••••••••••••••••••• آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت •••••••••••••••••••••••••••••• رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۰/۳۰ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
"به نام خدا" السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس •••••••••••••••••••••••••••••• آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت •••••••••••••••••••••••••••••• رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۰/۳۰ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
❁﷽❁ السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
392_18413412183999.mp3
2.64M
❃﷽❃ ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ سبک:تسبیحات حضرت زهرا.. برلب دارم ذکــر نام تو ابوفاضـــل اسم تو زینت هر محفل عشقت حک شده توو جان و دل ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
❁﷽❁ السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─
❁﷽❁ السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─