eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
600 عکس
190 ویدیو
18 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا ------------------------------------ رقیه دختر سلطان عشق است رقیه  غنچه باغ  دمشق  است دمشق آباد از نام رقیه است دمشق آگه  ز آلام رقیه است حریمش حرمت بسیار دارد دوا  بر درد هر  بیمار  دارد بزن دل را به  درگاه  رقیه اثر   دارد  غم  و آه  رقیه دَم باب الحوائج  دارد  آری ز دستانش کرم  می بارد آری کرامت ، آبرو می گیرد از او قیامت می کند آن دست و بازو سه ساله ، جایگاهش بس عظیم است به  دریای کرم ، دُرّ  یتیم   است کَرَم ، شایسته ی دست رقیه دلم   گردیده  پابست  رقیه رقیه ، داغِ دل ، چون لاله  دارد نشان از  یاس هجده ساله دارد رُخش نیلی ، تن پاکش کبود است گناه این گل زیبا چه  بوده است؟ چه زجری داده زجری صورتش را ندیده در  نگاهش حسرتش  را به هر جایی  که برده  نام  بابا نشسته بر  رخش سیلی ِ اعدا میان خواب و بیدار است انگار که دستش را گرفته روی دیوار پرید ازخواب ، ناگَه در  دلِ شب هراسان شد ، صدا زد  عمه  زینب! بیا عمه! پدر  را خواب  دیدم سرش در هاله ی مهتاب دیدم پدر آمد مرا هم با خودش برد دلم  از غربت  ویرانه  پژمرد بگو تعبیر خوابم چیست عمه؟ جواب اضطرابم چیست عمه؟ ولی این بار خوابم  فرق  دارد و جنس  اضطرابم  فرق  دارد جواب بی قراری های من چیست؟ بگو معنای این رویای من چیست؟ میان  این  سوال  بی جوابش طَبَق شد معنی و تعبیر خوابش رسید  از  راه ،  یار  دلنوازش شکوفا شد گل از رخسار نازش به دامن برگرفت آن رأس خونین نوازش کرد آن رخسار رنگین اشارت   کرد   بر  لبهای   پاره هزاران حرف دارد  این اشاره سلامی  داد با  آهنگ  محزون برآن رویِ پر از خاکستر و خون سلام  من بر آن شَیبُ الخَضیبت من امشب مستم از آن عطر سیبت منور  کرده ای ویرانه ام  را شنیدی  نغمه  مستانه ام را به  دیدار  آمدی  الحمدلله به ما هم سر زدی الحمدلله مرا آب  حیات  آوردی امشب دلم را نور باران کردی امشب یتیمم  خوانده اند  عیبی ندارد که دارد دخترت جان می سپارد اگر رویم کبود و ارغوانیست همه از صورت مادر  نشانیست سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد شبیه  مادرت در   کوچه ها  زد بریدم  دیگر  از  دنیای  بی تو که من می ترسم از فردای بی تو من از این فاصله می گریم هر شب ز ترس حرمله می گریم  هر شب مرا با خود ببر دیگر  توان نیست توان ماندنم در  این مکان نیست ز بس نالید در ویرانه جان داد زمین و آسمانها  را  تکان  داد غمی تازه  سراغ  زینب آمد فلک لرزید و در تاب و تب آمد شبانه  ناله ها در شام  پیچید نوای  مادر   آلام   پیچید به وقت غسل یاد مادر  افتاد به یاد ناله و  میخ  دَر  افتاد رقیه کشته ی دور از وطن شد رقیه  مثل  بابا   بی کفن  شد جهان ، یک قطره و دریا رقیه است برات  "کیمیا"  هم  با  رقیه است ------------------------------- رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۱ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا **************** ای   سفره دار   آل  عبا ،  اَیُّهَا  الکریم ای  نامدار  جود  و سَخا ، اَیُّهَا الکریم در بین سفره های کَرَمخانه خورده است خوان  کَرم  به  نام  شما ،  اَیُّهَا  الکریم سائل  به جستجوی  کرمخانه  می رود اما تو می روی به سوی گدا ، اَیُّهَا الکریم سبقت گرفته ای تو به حُسن و جمال از زیباترین  نبیّ  خدا ،  اَیُّهَا  الکریم آیینه دار حُسنِ  خداوند  داوری آیینه ای  تمام نما  ، اَیُّهَا  الکریم رویت حسن ، خُلق نکویت شده حسن حق برگزیده نام  تو را ، اَیُّهَا الکریم بر تربت بقیع ، ز تو عزت رسیده است خاکش گرفته رنگ شِفا ، اَیُّهَا الکریم نگذاشتند گر که تو صاحب حرم شوی داری حرم در این دل ما ، اَیُّهَا  الکریم چیزی نمانده  خانه آل سعود  هم ویران شود به هر دو سرا ، اَیُّهَا  الکریم مانند مادرت به همین  قبر خاکی ات بودی تو در مقام رضا ، اَیُّهَا  الکریم عمری به یاد  کوچه و مادر  گریستی زین غم  نبوده ای تو ،جدا ، اَیُّهَا الکریم فرموده ای که روضه من ، داغ مادر است بین  تمام  خاطره ها ، اَیُّهَا الکریم آه ای غریب شهر پیمبر ! چه کرده اند با  یادگار  شیر  خدا ، اَیُّهَا  الکریم  نام غریب آل عبا هم به نام توست آه ای غریب ، در همه جا ، اَیُّهَا الکریم حتی غریبِ خانه و کاشانه بوده ای از همسرت رسیده جفا ، اَیُّهَا الکریم یک شب که زینبت شده مهمان خانه ات گشته  نشان تیر بلا ، اَیُّهَا الکریم می ریخت پاره های جگر در میان تشت می زد  شرر به  اهل  ولا ، اَیُّهَا الکریم آن دَم که بود رأس تو بر زانوی حسین دیدی تو اشک و آه و نوا ، اَیُّهَا الکریم کردی اشاره ای تو بر آن روز واقعه در  کارزار  کرب و بلا ، اَیُّهَا الکریم گفتی ، اَمان ز شام بلا ، چوب خیزران رأس حسین و تشت طلا ، اَیُّهَا الکریم در کربلا به جای شما هم دو یادگار هستند  در صف شهدا ، اَیُّهَا الکریم **************** رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۲ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا السلام عَلَیک یا اَیُّهَا العَبدُالصّالح المَطیع للهِ ولِرسوله...یا اباالفضل العباس ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ دست اگر دست علم گیر است غوغا می کند دردِ بــی درمــان عالَــم  را  مـُـداوا می کند هر گِـرِه افتــد به کار عالَـمی با دسـت خود طُــرفَةُ الـعَـینی گِــرِه از کــارهـا وا می کند با دَمِ بـاب الحـوائـج  ، این دل بشکسته ام چـارهٔ کـار  از  دو دستــانـش تمنّــا می کند تشنــهٔ مَشــکِ فُراتـم ، خوب می دانم  مرا بهــرِ رفــع تشنــگی ، راهــیِّ دریـا می کند او که طعم نا امیدی را چشیـده ، بی گمــان غنچــهٔ امّیــد را در   دل  شـکــو فا می کند می دهــم او را قســــم  بر احتـــرام فاطمه چون هـزاران معجــزه با نـام زهــرا می کند "کیمیا"ی نیکبختی گر بخواهم دست اوست نیست کار هر کس ، آن لطفی که سقّا می کند ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۵ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
به نام خدا ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ هـربانـو ، بـوعالَـمـدَه کی زهـرا اُولابیـلمَـز قطــره نَقَـدَر سعی اِئـدَه ، دریـا اُولابیـلمَـز خالق نظـرینـدَه ، اوجـادور هـر آنـا شـأنـی امّــا ، هـــر آنــا ، اُمّ ابیــهـــا  اُولابیـلمَـز هــر قیـز ، نَقَــدَر ، رُتبـه سی والا اُولا امّا طاهـا قیزی تک رتبـه سی والا اُولابیـلمَـز زینب یاراشار دامن زهــرایــَه کی هر قیز دنیــادَه گَلـیـب زینــب کبــــرا  اُولابیـلمَـز گرچه آدیمیـز شیعـه دور امّا بیلیریک بیز زهـرا کیمی ، بیــر ، شیعهٔ مولا اُولابیـلمَـز نیسگیـلّی آنا چُوخـدی بو عالَمـدَه ، ولیـکن گۏل مثلی صُــولان فاطمـــه امّـا اُولابیـلمَـز ایثـــار ِائلَــدی بـال و پـریـن شمــعِ  ولایـَه پـروانه دَه هـچ بیـر بئـلَه شیـدا اُولابیـلمَـز معنــا اِئـلَدی عشـق اُودونا یانمـاقـی زهــرا عشّــاقْ ئورَگینــده بِئــلَـه معنــا اُولابیـلمَـز یاندیردی جوان داغی علی سینه سین اوّل داغـلار ییغیـلا ، بـو داغـا همتـا اُولابیـلمَـز بـو آتــش کینــه یتیـشیــب کـرب و بـلایـَه عالَمـده بو صحرا کیـمی صحرا  اُولابیـلمَـز طوفان بلا صبــر اِئوینــی ییـخدی ولیــکن زینب کیمی ، هر درده ، شکیبـا اُولابیـلمَـز زینــب نظــرینــدَه بـو بـلالَـر گـۏزَل اُولـدی هرکـس ، نظـری بیـر بِئـلَه زیبـا اولابیــلمـز محمل ده باشین یاردی حسین عشقینه خاطر زینب کیمی هِچ باشدا بو سودا اولا بیــلمـز تفسیــر و بیـان درسیـن آلوبـدور آناسیـنّـان هر عالمَـه نین خطبـه سی غَـــرّا اولا بیــلمـز عالَــم باشـینـاسـایَـه سالیــب پرچـم زهــرا هر سـایه  بلـــی ، سـایـهٔ طـوبـا اولابیــلمـز درگاهــی یانان فاطمه سَـسلیر گَلَـه مهــدی او گَلَسَــه ده ، گۏل قبـری هویـدا اولا بیــلمـز ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۹/۶ ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 لینک کانال اشعاردرتلگرام👆
به نام خدا هدیه به محضر بانوی ادب ومعرفت، حضرت ام البنین علیها سلام *************** گفتـــن از  اُمُّ الادب ، آداب دارد  بی گمان شرحِ این آداب، چندین باب دارد بی گمان باب اول گفت باید ، بر دل و دست و قلم احترامش حکم صد ایجاب دارد بی گمان باب دوم ، با وضو باید  سراغ  واژه  رفت چون که بانو ، بهترین القاب دارد بی گمان باز تردیــدِ  قلـــم در انتـــخابِ  واژه ها واژه هم پرهیــز از اِطناب دارد بی گمان  نام او رامی نویسم  مِهــــرِ مهتاب آفرین دامنش صد جلوه از مهتاب دارد بی گمان او خودِ آیینــه است و نور می تابـد از او عکس یک قرص قمر در قاب دارد بی گمان مادر دریا دلان شد ، حضــرت ام البنیـــن تا ابــد ، او چــار دُرّ نــاب  دارد  بی گمان   خوانمش اُمُّ البنین ،حتی اگر شد بی بنین در توسّل خِیلی از اَحبـــاب دارد بی گمان شیر او پــرورده یک ماه منیـــر هاشـــمی آلِ هاشم ، گوهـــری نایاب دارد  بی گمان    قلب سوزانش ولــی بــاران تمـنا می کند روضه می خواند،دلی بی تاب دارد بی گمان صحنه ای می بیند انــگار التمــاس آب را ساقی عطشان دلی سیراب دارد بی گمـان التماس از مشک دارد، چون که دلبند رباب کام تشنه ،  دیده ای بی خواب دارد بی گمـان او شنیده از عمـود آهنیــــن و فــرقِ ســـــر در دلش طوفانی از گـــرداب دارد بی گمـان یاد آن ضــربت ، نوای نینـــوا سـر مـی دهــد هر نوایــش گوشــهٔ مِضــراب دارد بـی گمان این شکافِ فرقِ ســــر، یادآور شیر خداســت یادگــار از کشتـــهٔ مِحـــراب دارد  بی گمــان نالهٔ تیــــرِ سه پر را کاش دیگـــر نشنـــــود حــرملــه تصمیــم بر پرتاب دارد بی گمــان در سخن آورده او  را اِذنِ مـــادر این چنیــن «یا أَخا ! جان مـــرا دریــاب» دارد  بی گمـان شــرم وخـجــلــت مــی چکد از چشم خونین جای اشــک گریــه بر احــوال او ارباب دارد ، بـی گمـــان شرحه شرحه کربـلا را چون تصور می کنــــد در نگاهـش رَدّی از سیــلاب دارد بــی گمــان همنوا با نوحــــهٔ ام البنیــــن ، خاکِ  بقیـــــع روضه می خوانَد ، دلی بی تاب دارد بی گمان «کیمیا» ! بر خاک این مادر تیمم کن به عشق حُــرمـــتِ اُمُّ الشّهیــــد ، آداب دارد بی گمان *************** رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۰/۲۶ لینک کانال اشعاردرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردرتلگرام👇 https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا ------------------------------------ رقیه دختر سلطان عشق است رقیه  غنچهٔ باغ  دمشق  است دمشق آباد از نام رقیه است دمشق آگَه  ز آلام رقیه است حریمش حرمت بسیار دارد دوا  بر درد هر  بیمـار  دارد بزن دل را به  درگاه  رقیه اثر   دارد  غـم  و آه  رقیه دَم باب الحــوائج  دارد  آری ز دستانش کرم  می بارد آری کــرامت ، آبرو می گیــرد از او قیامت می کند آن دست و بازو سه ساله ، جایگاهش بس عظیم است به  دریــای کــرم ، دُرّ  یتیـــم   است کَرَم ، شایستــهٔ دست رقیه دلم   گردیده  پابست  رقیه رقیه ، داغِ دل ، چون لاله  دارد نشان از  یاس هجـده ساله دارد رُخش نیلی ، تن پاکش کبود است گناه این گل زیبـا چه  بوده است؟ چه زجری داده زجری صورتش را ندیده در  نگــاهــش حســرتش  را به هر جایی  که برده  نام  بابا نشسته بر  رخش سیلی ِ اعدا میان خواب و بیدار است انگار که دستش را گرفته روی دیوار پرید ازخــواب ، ناگَـه در  دلِ شب هراسان شد ، صدا زد  عمه  زینب! بیا عمه! پدر  را خواب  دیدم سـرش در هالهٔ مهتــاب دیدم پدر آمد مرا هم با خودش برد دلم  از غــربت  ویرانه  پژمرد بگو تعبیر خوابم چیست عمه؟ جواب اضطرابم چیست عمه؟ ولی این بار خوابم  فرق  دارد و جنس  اضطـرابم  فرق  دارد جواب بی قراری های من چیست؟ بگو معنای این رویای من چیست؟ میان  این  ســؤال  بی جوابش طَبَق شد معنی و تعبیر خوابش رسیــد  از  راه ،  یار  دلنوازش شکوفا شد گل از رخسار نازش چو از روی طبــق برداشت سرپوش گرفت آن رأس خونین را در آغوش نــوازش کـرد با دســـتان لرزان خوشامد گفت با چشمان گریان اشـارت   کرد   بر  لبهای   پاره هزاران حرف دارد  این اشاره ســـلامی  داد با  آهنگ  محزون برآن رویِ پر از خاکستر و خون ســلام  من بر آن شَیبُ الخَضیبت نموده مستم امشب ، عطر سیبت منور  کرده ای ویرانه ام  را صفا دادی دلِ غمخانه ام را به  دیدار  آمــدی  الحمدلله به ما هم سر زدی الحمدلله مرا آب  حیات  آوردی امشب دلم را نور باران کردی امشب یتیمم  خوانده اند  عیبــی ندارد که دارد دخترت جان می سپارد اگر رویم کبـــود و ارغوانیست همه از صورت مادر  نشانیست سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد شبیــه  مادرت در   کوچه ها  زد بریدم  دیگـــر  از  دنیــای  بی تو که من می ترسم از فردای بی تو من از این فاصله می گریم اینجا ز ترس حرملــــه می گریم  اینجا مرا با خود ببر دیگر  توان نیست توان ماندنم در  این مکان نیست ز بس نالید در ویرانه جان داد زمیــن و آسمانها  را  تکان  داد غمـی تازه  ســـراغ  زینب آمد فلک لرزید و در تاب و تب آمد شبانه  ناله ها در شام  پیچید نــوای  مـــادر   آلام   پیچیــد به وقت غسل یاد مادر  افتاد به یاد ناله و  میـخ  دَر  افتاد رقیه کشتـــهٔ دور از وطن شد رقیه  مثل  بابا   بی کفــن  شد جهان ، یک قطره و دریا رقیه است برات  "کیمیــا"  هــم  با  رقیه است ------------------------------- رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ لینک کانال اشعار در تلگرام ↶ https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌