🌺به نام حق🌺
خاطره دکترسهیل اسعد مبلغ بین المللی
گریه شیخ وهابی اهل بولیوی بر مصیبت امام حسین (علیه السلام) و شیعه شدن تعدادی از اهل سنت بولیوی.
👇👇👇👇👇👇
در یکی از سفر هایم به بولیوی , با یک #شیخ_وهابی اهل این کشور آشنا شدم. در #مسجد و مرکز اسلامی مجالی برای سخن گفتن با او پیدا نکردم, به همین دلیل او را به رستورانی دعوت کردم تا در فضایی صمیمانه بتوانم با او #صحبت کنم...
دقایقی که از صحبت هایمان گذشت, شیخ وهابی گفت: می شود حادثه #کربلا را برایم توضیح دهی؟
من هم که دنبال فرصتی برای بیان اینگونه حقایق بودم, شروع کردم به تعریف #مصیبت #سیدالشهدا علیه السلام.
بعد از چند دقیقه, در کمال تعجب, شیخ وهابی به #گریه افتاد!!!! و از من خواست تا به مرکز اسلامی اهل سنت #بولیوی که #سرخ_پوست هم هستند بروم و جریان کربلا را برای آنها هم شرح بدهم.
به مرکز آنها رفتم و بار دیگر ظلمی که بر خاندان #پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شده بود را برای آنها هم بازگو کردم.
در آن #مجلس 20 نفر از #اهل_سنت سرخ پوست بولیوی که زیر نظر یک شیخ وهابی سالها تعلیم دیده بودند, حضور داشتند.
بعداز پایان سخنرانی,آنها از من خواستند که بازهم به مرکزشان بروم.
من که زمان سsoheبه بولیوی تمام شده بود, یک هفته دیگر آنجا ماندم و هر شب برای آنها به بیان معارف اهل بیت (علیهم السلام) پرداختم.
به لطف #خدا و به #برکت #اباعبدالله الحسین (علیه آلاف التحیة والثناء)
تعداد 16 نفر از آن 20 نفر , به مذهب حقه #تشیع روی آوردند واکنون نیز روز به روز بر تعداد شیعیان بولیوی افزود می گردد.
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
#ستاد_هسته_های_فکری_تبلیغی
#سفیران_انقلاب
@safiran_khahar
✳️در مدینه هر کس برای پیامبر هدیه ای می آورد. مادر اَنَس بن مالک آمد و گفت: من چیزی برای پیشکش ندارم اما فرزندی دارم که او را به عنوان خادم شما پیشکش می کنم. انس ده سال خادم پیامبر بود، بعد از رحلت رسول اکرم از انس سوال کردند #پیامبر را چگونه یافتی؟ گفت مختصر بگویم یا مفصل؟ گفتند: مختصر. انس گفت: رفتار پیامبر در این ده سال بگونه ای بود که نفهمیدم من خادم او بودم یا او خادم من!
#پیامبر_مهربانی❤️
@safiran_enghlab
هدایت شده از سفیران
✅ هیچ وقت نمیگفت: نه!
📍مردم حرف درآورده بودند که این مرد، #ساده لوح است. این را خود قرآن میگوید. بس که قاتی مردم میشد و رویش نمیشد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند.
📍میگویند با هر کس دست میداد، دست خود را نمیکشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس مینشست، آن قدر #صبر میکرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش میکرد تا خود او حرفش را قطع کند.
📍اصحابش گفتهاند وقتی از چیزی به خنده میافتادیم، با ما میخندید؛ وقتی تعجب میکردیم، با ما #تعجب میکرد. از آخرت حرف میزدیم، با ما دربارهی همان حرف میزد. از دنیا میگفتیم، با ما از همان میگفت. از خوردنیها و آشامیدنیها هم حرف میزدیم، او هم از همان حرف میزد.
📍روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار #سنگینی برروی آن است. گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند.
📍مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم #پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد.
گفت: "اگر در حال کاشتن #نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید."
📍گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ #اسلام به منطقهای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت: تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود. بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا #مبعوث نشده ام تا آنها را به زحمت بیاندازم.
📍گفت: مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان #گوسفند چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم میفهمد، حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید.
📍گفت: زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربهای غذا میداد.
📍گفت: #اسراف همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه میزد و در سفر هم همواره آن را با خود میبرد.
📍میگفت ریشهای خود را کوتاه نگه دارید زیرا به #تمرکز و حافظهتان میافزاید.
📍در زمانی که قدری با #کفار صلح شده بود به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلاً همه زمینها را مردم خریده اند. نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند...
📍گاهی بر بستر میخوابید، گاهی بر حصیر و گاهی بر زمین. غذایش ساده بود، هرگز از #غذائی ایراد نمیگرفت، اگر مورد پسندش نبود از خوردن آن منصرف میشد.
📍روایتها میگویند: وقتی از او کاری میخواستند اگر #موافق بود میگفت آری و زود انجام میداد. اگر نمیخواست انجام بدهد، فقط سکوت میکرد. هیچ وقت نمیگفت: نه! هیچ وقت نمیگفت: نه!
📍تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این #لبههای تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از اینها را دیدیم، کی بود؟
@safiran_enghlab
@rahyafte_com
•°🌱🌺
بچه شیعه عزیزمون، با یک مثال ساده طومار #فریب #وهابیت_خبیث رو در هم پیچید
سوال که دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند:*
👈ما درکلاس ۲۴نفر هستیم،معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره
به من میگه:
خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...
و به بچه ها میگه:
بچه ها،گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم...
✌️✌️ حالا شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد؟
👌آیا پیامبر(ص) به اندازه معلم ما بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی به هم نریزد؟؟؟
*جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه:*
برو فردا با ولیات بیا کارش دارم😖!!!
دانش آموز رفت و فرداش با دوستش اومد!!!
*مدیرگفت:*
پس چرا ولیتو نیاووردی؟
مگه نگفتم ولیتو بیار؟
*دانش آموز گفت:*
این ولیه منه دیگه...☺️
*مدیر عصبانی شد😡وگفت:*
منظور من از ولی سرپرسته،پدرته، تو رفتی دوستتو آوردی؟
*دانش آموز گفت:*
نشد دیگه.🤛
اینجا میگی ولی یعنی سرپرست...✋
پس چطور وقتی #پیامبر میگه این #علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست؟؟!!!!!!!!👌🏻
*آفرین به این بچه شیعه* 👏🏻👏🏻
*🎊✨💫🎊✨💫 🎊✨💫 پیشاپیش عید غدیر مبارک🎊✨💫 🎊✨💫🎊✨💫*