📌 خانوادهات را بهانه نکن!
▪️ در کربلا عدهای خانواده را بهانه کردند و امام حسین را تنها گذاشتند. این درحالی بود که امام با اینکه میدانست سرنوشت خانوادهاش اسارت است، آنها را همراه خود آورده بود.
▫️ گاهی ما به بهانهی خانواده و با این توجیه که میخواهم خانوادهام راحت باشند، در یاری امام زمان کوتاهی میکنیم. اما اگر خوب نگاه کنیم میبینیم که هر کدام از ما، بارها خانوادهیمان را اذیت کردهایم؛ مثلاً با بداخلاقی دلِ آنها را شکستهایم یا به خاطر شغلمان مجبور به نقل مکان به شهر دیگری شده و با این کار، خانوادهیمان را از دوستان و آشنایانِ خود جدا کردهایم و...
▪️ اینها چند مثال از صدها نمونه است؛ اما انگار سختی کشیدن خانواده در اینگونه موارد اشکالی ندارد و مشکل تنها زمانی است که آنها در راهِ امام سختی بکشند!
▫️ اگر به ما بگویند به شرطِ اینکه یک سال همراه خانوادهات سختی بکشی، چند میلیارد پاداش میگیری، آیا این سختی را قبول نمیکنیم؟ احتمالاً این بار راحتیِ خانواده را بهانه نمیکنیم. پس چرا با اینکه میدانیم نتیجهی کار برای امام زمان، عاقبت به خیری و خوشبختی است، خانوادهیمان را با خود همراه نمیکنیم؟
📎 #توجیه_المسائل_کربلا ۲۸
👈 سعی کنید در کارهایتان نیت
خود را #خالص نموده و اعمالتان
را از هر شرک و ریا، حسادتو
بغض پاک نمایید تا هم اجر خود
را ببرید و هم بتوانید مسئولیت
خود را آنچنان که خداوند، اسلام
و امام میخواهند، انجام داده باشید
این را هࢪگز فراموش
نکنید تا خود را نسازیم و تغییر
ندهیم، جامعه ساخته نمیشود👌
السلام علی الحسین🏴وعلی علی بن الحسین🏴وعلی اولادالحسین🏴وعلی اصحاب الحسین
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷امام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۲۲ *═✧❁﷽❁✧═* نُه ماهه🌙 بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۲۳
*═✧❁﷽❁✧═*
خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب😴 آلودگی خوشی سراغم آمده
بود که هیچ سر و صدایی را نمی شنیدم❌
فردا صبح، حاج آقایم 🧔رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت؛ بدون صمد. یکی از هم رزم هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم👀 انتظار آمدنش شدم. فکر 😇می کردم هر طور شده تا فردا خودش را می رساند.
وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم😢 مثلاً پسر آورده!»
ـ عجب شوهر بی خیالی😒
ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش😔
ـ آخر به این هم می گویند شوهر😏
این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت 💞می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم👌»
از بس به در نگاه 👀کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه😭هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
💫🌹💫🌹
#سوره مبارکه ی كهف آیه ۳۰
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
👈إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا
نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا .
👌بیتردید، كسانی كه ایمان آوردند و
كارهای شایسته كردند، ما پاداش كسی
را كه نیكوكاری كرده است ضایع
نمیكنیم.
💫🌹💫🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« بِســــْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيـــم »
《الهی به امیدتو》
🌼أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌼
#سلام_امام_زمانم #صبحم_بنامت
شروع روزمون با سلام وصلوات برشما
درتمناے نڪَاهت بيقرارم
تا بیایی
مڹ ظهور لحظہها را ميشمارم
تا بیایی
خاڪ لایق نیست
تا بہ رویش پاڪَذارے
درمسیرت جاڹ فشانم
گل بڪارم تا بیایی
🌼 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
سلام صبحتون بخیر
۸تا صلوات بفرستید✔️
#امام_حسین علیه السلام امام تحول ۲۹
#اندازه_گیری تحول چگونه؟
بسم رب الحسین علیه السلام
عرض شد که
👈 دین برنامه ای است برای تحول
چگونه این اتفاق میفته؟
بارها گفتیم
با گذشتن از گرایشاتی که #لذت_کمتری دارند❌
برای رسیدن به لذت بیشتر
لذت کمتر 👈 هوای نفس هست👹
لذت بیشتر 👈 قرب خداست😍
ولذا دین برنامه برای مبارزه با هوا بری قرب است
چرا در روایت می فرمایند کسی که
هر روز خودش را محاسبه نکنه از مانیست؟؟؟
یعنی هر روز خودت را زیر ذره ببین ببر🔍
ببین چقدر تحول پیدا کردی؟
چقدر بهتر شدی؟
اگر بهتر نشدی، پس تو ضرر کردی☹️
بدجور هم ضرر کردی
اصل محاسبه برای اندازه گیری تحول است👌
سوال
دینی که از تو هر روز تغییر و تحول می خواد
اصلا به این دین میاد که بگیم دین مساوی تحجر است؟؟؟😒
اتفاقا دین = تحول هست
بذارید این روایت رو بخونم براتون
چقدر روایت سنگین هست😢
در ادامه ی همون روایت دو روز مثل هم هست
امام صادق علیه السلام می فرماید
هر کسی دید که روز دوم؛ عوض پیشرفت و
تحول حرکت به سمت جلو
👉 عقب گرد کرده، او #ملعون است
بعد می فرماید کسی که پیشرفت را در خود نبینه به
#نقصان نزدیک تر است☹️
و هر که به نقصان نزدیک تر باشد؛ مرگ
برایش بهتر است
یعنی اگه تو خودت تحول ایجاد نکردی
بری بمیری خیلی بهتره😔
این سطح توقع دین از ما هست👌
که اگه متحول نشی، ملعونی
و مردن از زندگی کردن برای تو بهتره😖
مردشور اون زندگی را برد که در آن
تحول و حرکت رو به جلو نداشته باشیم
دین اینو از ما می خواد
یعنی هر روزت باید بهتر از دیروزت باشه👌
رفقا نگاهمونو به دین تغییر بدیم
و درست دین را بشناسیم✅
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
💎 #روایـت_انتظار
🌹 حـضـرت امـام زیـنالعـابـدیـن (علیهالسلام) میفرمایند:
🔸️ براى قـائـم ما دو غیبت هست؛ یکى از آن دو طولانىتر از دیگرى است... و آن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند کشید. در آن زمان کسى بر امامت و ولایت او ثابت قدم و استوار نمیماند مگر آنکه ایمانش قوى، و شناختش درست باشد و در نفس خویش نسبت به حکم و قضاوت ما هیچ گرفتگى و کراهتى احساس نکند و تسلیم ما اهـل بـیـت باشد.
📚 کمالالدین و تمام النعمه، جلد ۱، باب ۲۹، صفحه ۳۲۳
#نـذر_هـمـدلی
#برای_ظهور_همدل_باشیم
⚫️#شهدای_کربلا (۲۹)
«عبدالرحمن الارحبی»
🌾عبدالرحمن بن عبدالله بن کدن بن ارحب همدانی، از تیره بنی ارحب از قبیله همدان و از اهالی کوفه بود. پدرش عبدالله از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله بود. عبدالرحمن مردی فداکار و پاکباز، شیفته و محب اهلبیت، شجاع و رزمآزموده ،دلاور،صاحب نفوذدرکوفه وازتابعین ویاران امیرالمؤمنین علیه السلام به شمارمی رفت.
🥀عبدالرحمن به همراه قیس بن مسهّر صیداوی و عمارة بن عبدالله سلولی از اعضای دومین دسته از فرستادگان کوفیان به سوی امام حسین علیه السلام بودند که در مکه به امام پیوستند.
👈امام او را به همراه مسلم بن عقیل راهی کوفه کرد او پس از شهادت مسلم به کاروان امام پیوست و روز عاشورا در حمله نخست به شهادت
رسید😭
💢زمانی که مردم کوفه از بیعت نکردن امام(ع) با یزید و ورود ایشان به مکه با خبر شدند نامههایی به سوی امام(ع) گسیل داشتند. عبدالرحمان بن عبدالله و قیس بن مسهر از جمله فرستادگان مردم کوفه همراه با پنجاه و سه نامه و بنا به قولی ۱۵۳ نامه و بنا به نقل اخبارالطول پنجاه نامه به سوی امام حسین(ع) بودند؛ مضمون همه این نامهها دعوت از امام علیه السلام برای رفتن به کوفه بود.
👈آنان روز دهم یا به روایتی دوازدهم ماه رمضان سال ۶۰ قمری وارد مکه شدند و با دیگر سفیران عراق که برای امام نامه آورده بودند در مکه دیدار نموده و نامهها را به امام علیه السلام رساندند
💥امام حسین در پاسخ به نامههای کوفیان مسلم بن عقیل را به همراه قیس بن مسهر صیداوی، عبدالرحمان بن عبدالله و عمارة بن عبید سلولی به کوفه فرستاد.
🥀 عبدالرحمن روز عاشورا با اجازه از سیدالشهدا به میدان رفت. و پس از کشته و زخمی کردن چند تن از سپاه کوفه، به شهادت رسید. 😰
👌وی، جزو شهدای حمله اول، شمرده شده است. بنیاسد پیکر او را نیز همراه دیگر شهدای کربلا در مقبره دسته جمعی به خاک سپردند.
🖼 #طرح_مهدوی
▫️ از تبار حسین و یادگار علیست / او که بر دستش ذوالفقار علیست
🏴
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی دعای توصیه شده در ماه صفر برای دفع بلایا در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن از فردا روز اول صفر تا آخر ماه صفر
❇️ به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد دعا را که در این ماه می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد دعا در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
🔷متن دعا در زیر 👇👇👇
✳️اعمال ماه صفر: بدان كه اين ماه معروف به نحوست است و براى رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان _ اعمال ماه صفر )
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگیات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه اش!
👌ما حاضریم از گرسنگی تلف شویم، ولی در برابر آمریکا زانو نزنیم
شهید علی سبک روح 🌷
#عند_ربهم_یرزقون
السلام علی الحسین🏴وعلی علی بن الحسین🏴وعلی اولادالحسین🏴وعلی اصحاب الحسین
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷امام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 تفسیرِ قرآنِ عاشورا
▪️ حبیب، زمانشناس بود. کربلا که پیش آمد، فهمید اکنون زمانِ جهاد و همراهی با ولیّ خداست نه وقتِ گوشهنشینی و تفسیر قرآن گفتن. فهمید که زمانِ تفسیرِ عملی و عاشورایی قرآن است.
▫️ اما درست در همین زمان، عدهای از مفسرانِ مدینه، عزلت نشینی و راحت طلبی را انتخاب کردند و خود را اینگونه توجیه کردند که: میخواهم تفسیر بگویم و قرآن تعلیم دهم. در واقع آنان میخواستند به بهانهی تفسیر قرآن، هزینهای ندهند؛ آری تفسیر گفتن دردسری نداشت، اما مقابله با یزید هزینهبَر بود. آنان که امام را تنها گذاشتند، حتی نفهمیدند که قرآن و تفسیر آن، در کنارِ امام حسین معنا پیدا میکند.
▪️ بیایید نگاهی به خودمان بیندازیم؛ ما چگونهایم؟ آیا در کنار و در خدمت حسینِ زمانمان هستیم یا مشغول انجامِ کارهایی که برایمان دردسری ندارد؟!
📎 #توجیه_المسائل_کربلا ۲۹
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۲۳ *═✧❁﷽❁✧═* خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب😴 آلودگ
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۱۲۴
*═✧❁﷽❁✧═*
مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم☹️ می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد😍»
صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز 🍲و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر🌞 بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد 🗣زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم.
گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی😒»
بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی 👨داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای🎒 سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود❌ با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام✋ و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم.
گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام 💌داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.»
انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن😰 دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت🚶♂ شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی💶 بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند👀زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق.
توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض😢 راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم😴
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷