eitaa logo
محمود کاوه ستاره طلایی
520 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
57 فایل
پایگاه فرهنگی شهیدمحمودکاوه سفیرآستان ملکوتی امام رضاع و ناجی بلامنازع کردستان، که برفرازقله۲۵۱۹شهیدشد اوفرمانده لشکرویژه شهدا در جبهه غرب وشمال‌غرب کشوربعنوان تنها یگان جنگ کوهستانی دنیا بود. @abomoslem ارتباط با آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهید کاوه و دیدار امام و حکم حمله به بوکان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 مرحوم آقای حسن غفاری در شرح خاطراتشون از شهید کاوه نقل کردند که ،یک عده با لباسهای ارتش وارد سقز شدند، داشتم میرفتم بیینم چه خبره محمود گفت: نرو اینا کوموله ودمکرات هستند، ارتشی نیستن، نمیدونم از کجا فهمیده بود ولی کلا خیلی زرنگ بود تا بخودمون اومدیم دیدیم دارن شهر میگیرن حدود چهل نفر از بچه ها رو هم که بی خبر تو شهر بودند و نا آماده اسیر کردن با محمود رفتیم بیرون، جنگ خیابونی راه انداختیم استاد جنگ نزدیک وتن به تن بود یهو چند تا کوموله از بالای یک پشت بام سر درآوردند ،داد زدم و محمود رو خبر کردم سریع نارنجک انداخت سه نفرشون کله شدن زمین وبقیه ناکار شدن، نفهمیدم چجوری دیوار سه متری رو بشمار سه رفت بالا و ما هم از راه پله ها خودمونو رسوندیم. از هر جایی یک کله در میومد بسمت مون تیراندازی میکردن و آر پی جی میزدن، بمن گفت: «تیراندازی با من» تو فقط مهمات برسون با بدبختی رفتم دو حلب فشنگ براش آوردم اگه دیرتر میرسیدم اسیرش میکردن، بچه ها هم با کمترین تعداد مقاومت میکردن ،اونروز محمود حسابی از ضد انقلاب تلفات گرفت هر جوری بود شهر رو نگه داشت اونام با اسرا عقب نشستن یادمه اومد گفت: باید بریم بسمت بوکان هم شهر رو آزاد کنیم هم اسرامونو ،گفتیم حداقل بریم خداحافظی آخر با خانواده هامون بکنیم که احتمال شهادت زیاده همگی رفتیم در حد یک در زدن درخونه و در حد دو ساعت هم نشد وبرگشتیم حالا سقز کجا مشهد کجا، محمود اومد در خونه دنبالم یکراست رفتیم فرودگاه رفت پیش امام خمینی توی اتاق رهبر،تا در را باز کرد و وارد اتاق امام شد،حضرت امام خمینی محمود را دیده و گفتند، برای بوکان آمدی،نشستیم امام حرفهایی زد اشک محمود رو در آورد و سفارشاتی بهش کرد محمود بلند شد صورت امام را بوسید، ویا علی گفت: ورخصت گرفت وبا حکم ماموریت آزاد سازی بوکان از امام خمینی(ره) راهی کردستان شد، وحماسه آزاد سازی بوکان رو در سن بیست سالگی خلق کرد «یا علی مدد» 🌸راوی:مرحوم حسن غفاری🌸 جهت شادی روحش صلواتی مرحمت کنید ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
بسم الله. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهید کاوه و دیدار امام و حکم حمله به بوکان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 مرحوم آقای حسن غفاری در شرح خاطراتشون از شهید کاوه نقل کردند که ،یک عده با لباسهای ارتش وارد سقز شدند، داشتم میرفتم بیینم چه خبره محمود گفت: نرو اینا کوموله ودمکرات هستند، ارتشی نیستن، نمیدونم از کجا فهمیده بود ولی کلا خیلی زرنگ بود تا بخودمون اومدیم دیدیم دارن شهر میگیرن حدود چهل نفر از بچه ها رو هم که بی خبر تو شهر بودند و نا آماده اسیر کردن با محمود رفتیم بیرون، جنگ خیابونی راه انداختیم استاد جنگ نزدیک وتن به تن بود یهو چند تا کوموله از بالای یک پشت بام سر درآوردند ،داد زدم و محمود رو خبر کردم سریع نارنجک انداخت سه نفرشون کله شدن زمین وبقیه ناکار شدن، نفهمیدم چجوری دیوار سه متری رو بشمار سه رفت بالا و ما هم از راه پله ها خودمونو رسوندیم. از هر جایی یک کله در میومد بسمت مون تیراندازی میکردن و آر پی جی میزدن، بمن گفت: «تیراندازی با من» تو فقط مهمات برسون با بدبختی رفتم دو حلب فشنگ براش آوردم اگه دیرتر میرسیدم اسیرش میکردن، بچه ها هم با کمترین تعداد مقاومت میکردن ،اونروز محمود حسابی از ضد انقلاب تلفات گرفت هر جوری بود شهر رو نگه داشت اونام با اسرا عقب نشستن یادمه اومد گفت: باید بریم بسمت بوکان هم شهر رو آزاد کنیم هم اسرامونو ،گفتیم حداقل بریم خداحافظی آخر با خانواده هامون بکنیم که احتمال شهادت زیاده همگی رفتیم در حد یک در زدن درخونه و در حد دو ساعت هم نشد وبرگشتیم حالا سقز کجا مشهد کجا، محمود اومد در خونه دنبالم یکراست رفتیم فرودگاه رفت پیش امام خمینی توی اتاق رهبر،تا در را باز کرد و وارد اتاق امام شد،حضرت امام خمینی محمود را دیده و گفتند، برای بوکان آمدی،نشستیم امام حرفهایی زد اشک محمود رو در آورد و سفارشاتی بهش کرد محمود بلند شد صورت امام را بوسید، ویا علی گفت: ورخصت گرفت وبا حکم ماموریت آزاد سازی بوکان از امام خمینی(ره) راهی کردستان شد، وحماسه آزاد سازی بوکان رو در سن بیست سالگی خلق کرد «یا علی مدد» 🌸راوی:مرحوم حسن غفاری🌸 جهت شادی روحش صلواتی مرحمت کنید ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
بسم الله. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهید کاوه و دیدار امام و حکم حمله به بوکان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 مرحوم آقای حسن غفاری در شرح خاطراتشون از شهید کاوه نقل کردند که ،یک عده با لباسهای ارتش وارد سقز شدند، داشتم میرفتم بیینم چه خبره محمود گفت: نرو اینا کوموله ودمکرات هستند، ارتشی نیستن، نمیدونم از کجا فهمیده بود ولی کلا خیلی زرنگ بود تا بخودمون اومدیم دیدیم دارن شهر میگیرن حدود چهل نفر از بچه ها رو هم که بی خبر تو شهر بودند و نا آماده اسیر کردن با محمود رفتیم بیرون، جنگ خیابونی راه انداختیم استاد جنگ نزدیک وتن به تن بود یهو چند تا کوموله از بالای یک پشت بام سر درآوردند ،داد زدم و محمود رو خبر کردم سریع نارنجک انداخت سه نفرشون کله شدن زمین وبقیه ناکار شدن، نفهمیدم چجوری دیوار سه متری رو بشمار سه رفت بالا و ما هم از راه پله ها خودمونو رسوندیم. از هر جایی یک کله در میومد بسمت مون تیراندازی میکردن و آر پی جی میزدن، بمن گفت: «تیراندازی با من» تو فقط مهمات برسون با بدبختی رفتم دو حلب فشنگ براش آوردم اگه دیرتر میرسیدم اسیرش میکردن، بچه ها هم با کمترین تعداد مقاومت میکردن ،اونروز محمود حسابی از ضد انقلاب تلفات گرفت هر جوری بود شهر رو نگه داشت اونام با اسرا عقب نشستن یادمه اومد گفت: باید بریم بسمت بوکان هم شهر رو آزاد کنیم هم اسرامونو ،گفتیم حداقل بریم خداحافظی آخر با خانواده هامون بکنیم که احتمال شهادت زیاده همگی رفتیم در حد یک در زدن درخونه و در حد دو ساعت هم نشد وبرگشتیم حالا سقز کجا مشهد کجا، محمود اومد در خونه دنبالم یکراست رفتیم فرودگاه رفت پیش امام خمینی توی اتاق رهبر،تا در را باز کرد و وارد اتاق امام شد،حضرت امام خمینی محمود را دیده و گفتند، برای بوکان آمدی،نشستیم امام حرفهایی زد اشک محمود رو در آورد و سفارشاتی بهش کرد محمود بلند شد صورت امام را بوسید، ویا علی گفت: ورخصت گرفت وبا حکم ماموریت آزاد سازی بوکان از امام خمینی(ره) راهی کردستان شد، وحماسه آزاد سازی بوکان رو در سن بیست سالگی خلق کرد «یا علی مدد» 🌸راوی:مرحوم حسن غفاری🌸 جهت شادی روحش صلواتی مرحمت کنید ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ https://eitaa.com/joinchat/3214999572Cc28b3cf6c6