eitaa logo
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
7.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
16 فایل
ضیافت‌قلم‌ودست‌نوشته های #سحر_شهریاری ارشد ادبیات،دانشجوی دکترای مدیریت، معلم،نویسنده،فعال اجتماعی و فرهنگی،سخنران و مجری کشوری،مبلّغ و کارشناس محافل بانوان و دختران،شاگردی درحال آموختن. حذف لینک و نام نویسنده به‌رسم امانتداری جایزنیست تبادل @FatemehSat
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم باران سرد صبح پاییزی هوس دارد که نم نم می رسد از راه و عاشق می شود شهری... 🍁♥️ @saharshahriary 👈👈
سلام 😊✋ صبح خنک و خیس پاییزی تون بخیر ☕ 😊 🍁🌨 پر از گرمای عشق خدا سرشار از توکل و صبر و یقین همراه با حال خوب و لبخند و محبت مهربونی یعنی دعای خیر در حق هم پس روزتون پر از مهربونی ❤️😍🍰 @saharshahriary
🍁🌻 صبح آمده برخیز ڪه خورشیــ☀️ـــد شمایید در عـالم ناامیـدی ، امیـد شمایید در جشن طلوع صبح در باغ وجود آن گل ڪه بہ روۍ صبح خندید شمایید ❤️ شعر، علیه السلام👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1666777100C9ca21a858d
آقاجون همیشه میگفت: صبح ها روزی تقسیم میشه، بین تاریک و روشن هوا بین دو طلوع! طلوع فجر و طلوع صبح. میگفت این یک و ساعت اندی، ساعت زمینی نیست، حسابش از بقیه ی روز جداست. میگفت ساعت بهشتیه... توی این لحظه ها کلی فرشته بین زمین و آسمون در رفت و آمدن، صف به صف... هرکی خواب باشه نه فرشته ای میاد سراغش، نه روزیِ بهشتی! آقاجون تسبیح میچرخوند و با صدای بم دورگه، که این اواخر دوست داشتی چشمهاتو ببندی و فقط به نجواهاش گوش بدی و قاتی حس و حال کلماتش بشی، می گفت‌: ساعتی که بهشتیه، بین الطلوعینه... زمینی که بهشتیه، کربلاست شبی که بهشتیه، شب قدره. اینها هدیه های خدا به اهل زمین هستند... بعد دست به زانوش میکشید و یا اللهی میگفت و بلند میشد از پای سجاده... یه نگاه به قاب عکس روی دیوار می کرد و میگفت: بین این همه بنده ی سیاه و سفید خدا، توی این زمین شلوغ، بعضی آدم ها هم بهشتی ان... بعد دست می کشید روی شیشه ی قاب و صدای آهش خیلی بلند از سینه اش بیرون میریخت...آقاجون قد تا نمی کرد، ازون آدم هایی که فقط توی رکوع و سجود نماز، خم شدنش رو می شد دید، هیچ وقت نمی شکست... یا شاید هم پیش ما نمی شکست... می گفت و رد می شد.... بی اینکه لرزشی توی صداش باشه، یا خمی بیفته به چروک های پیشونی اش... اون روز اما هم دستش می لرزید، هم صداش... قاب رو برداشت و گرفت جلوی صورتش... گفت بعضی چشم ها هم بهشتی ان، علی جان! ‌اینا رو خدا یه چند صباحی میذاره توی بعضی خونه ها، که زمین خدا برهوت نشه توی این روزگار دروغ و نامردی، بعدم خیلی زود برمیداره برای خودش... انقدر که حسرتش یه عمر می مونه سر دلت... علی بابا! یه وقتایی دلت میخواد همه چیز زندگیتو بدی، یه بار دیگه تاریک روشن اول صبح ببینی اون چشم ها توی اتاق خونه ت، آروم خوابیده... اولین بار بود که دیدم خش صدای دورگه ی پیرمرد لرزید... دلم میخواست همه چیز زندگیمو و بدم و دریای این صدا همیشه آروم باشه، هیچ موجی نیاد و دلشو بلرزونه... دریای دل آقاجون هیچ وقت طوفانی نشده بود، نه اون روز که فقط یک ساک از محمدمهدی آوردن و شرمنده رفتن، نه اون روز که تفحص تموم شد و گفتن هرچقدر جای افتادن پسرت رو گشتیم، نبوده که نبوده، انگار پر کشیده رفته آسمون. هیچ کدوم بغض پیرمرد رو باز نکرد... قدش رو تا نکرد فقط سجده هاش طولانی تر شده بود... و موندن نگاهش به در کشدار تر... به بهانه هایی که خودش هم میدونست جاوندار نیستن، میرفت در رو باز میکرد، دو طرف کوچه رو نگاه میکرد و می اومد... عکس محمدمهدی رو گذاشته بود روی دیوار و تسبیح فیروزه ای مادرجون رو انداخته بود لبه ی قاب. کل دلخوشی اش این عکس بود که از هر طرف نگاهش میکردی، از روی دیوار بهت میخندید... اون روز اما پیرمرد صداش لرزید، دستش لرزید، اولین بار بود که دیگه دلم نمیخواست چیزی بگه...صدای بم محکم پیرمرد، لرز برداشته بود... یه شیشه ای ته دلم شکست، نمیدونم پشت این شیشه چی بود، اما یخ کردم... سردم شد... پتو رو بیشتر کشیدم روی سرم تا دستی که به لرز داشت قاب رو میذاشت روی دیوار نبینم... آروم گفت: علی جان بابا نگاه کن، محمدمهدی من نگاهش بین الطلوعین بوده... ازون نگاهای بهشتی که حتی وجبی از زمین رو هم اشغال نکرده... دیشب خواب مهدیمو دیدم ! لباس بسیج تنش بود علی جان...گفت دیگه چشم انتظار نباش بابا... انقدر چشمت به در نباشه...من روی زمین نیستم... زیر خاک نیستم... من همون موقع که ترکش خوردم پریدم و رفتم،عین تیکه نور... زیرگلوش زخمی بود علی جان! مهدی مو میگم... آروم آروم رفت سمت کمد، صدای خش خش وسایل می اومد و قامتی که روی یک ساک خاکی خم شده بود...تا شده بود...بی حرکت... بی صدا... نفسم حبس شده بود... سر بیرون برگشتن هم نداشت... نمیخواستم برگردم... نمیخواستم بشنوم... میخواستم همون لحظه دنیا تموم بشه... یا من بیدار شم و ببینم خواب بودم و آقاجون مثل هرروز داره سر سجاده، تسبیح سبزی که محمدمهدی براش از سفر مشهد خریده بود لابه لای انگشتانش میچرخونه و میگه: علی جان پسرم پاشو بین الطلوعین ساعت بهشتیه، فرشته های خدا رو ناامید نکن...پاشو بابا... @saharshahriary
|🦋 قسم به بین الطلوعین که ساعتی از ساعات بهشت است... و قسم به چشم هایت که شب دلتنگی و صبح عاشقی را یکجا دارد قسم به بین الطلوعین نگاه بهشتی ات... @saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
آقاجون همیشه میگفت: صبح ها روزی تقسیم میشه، بین تاریک و روشن هوا بین دو طلوع! طلوع فجر و طلوع صبح.
تقدیم به روح آسمانی شهدای تفحص که از شدت انس با خاک و استخوان های گمنام به آغوش خدا رسیدند... تقدیم به روح جستجوگر نور شهید سردار حاج محمود توکلی ....😔
نظرتون رفقااااااا.....؟؟؟؟؟؟
حرم امن تو کافیست هراسان شده را... #مهربان‌امامم #دلتنگ‌زیارتم @saharshahriary ....👈
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
حرم امن تو کافیست هراسان شده را... #مهربان‌امامم #دلتنگ‌زیارتم @saharshahriary ....👈
برید کناااااار حدیث آوردم... 🌷🌼🌸🌺🌻🌹 ای جاااااااانم! چه حدیثی!!!!! امام رضا جانمان فرمودند: عقل مسلمون با این ده تا ویژگی کامل میشه، پس همه مون به گوش، به هوش!!! ۱ـ از او اميد خير باشد. ( نه شر و ضرر و اذیت و بازی با روح و روان ملت. خیر خواه و پرتلاش و مهربون باشه) ۲- آدم ها از بدى او در امان باشند. (ای خداااا یعنی میشه؟؟؟ با توهین و اذیت و خشم و دورویی و بددهنی و کارای این شکلی اش کل زندگی اطرافیانشو به قهقرا نبره، فرعون در قد و قواره ی خودش نباشه) ۳ـ خير اندك ديگران را بسيار شمارد. (انقدر متوقع نباشه، نمک نشناس نباشه) ۴ـ خير بسيار خود را اندك شمارد. (هرکاری میکنه برای دیگران به حساب نیاره) ۵ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. (غر نزنه، انقدر از زیربار کمک به دیگران و انجام امور بقیه فراری نباشه) ۶ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. (جویای علم، جویای معرفت، جویای هنر، جویای اطلاعات مفید، آفرین! چه گل گلیِ ناز خوبیه!) ۷ـ فقر در راه خدايش، از توانگرى محبوبتر باشد. (راضی باشه، علی کل حالٍ الحمدلله بگه، نداشتن بهتر از دارایی همراه با غفلته) ۸ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. (مثالش میشه اونایی که میرن سراغ تیپ و مدل شیطانی، چون فکر میکنن، ظاهر مذهبی داشتن ضایع بازیه. یا اونا که میرن سراغ مذاکره با شیطان بزرگ امریکا!!!) ۹ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. (انقدر منم نزنه، انقدر من بلدم، من بودم، من از همه قشنگ ترم نکنه، اسم و عنوان و لقب و شهرت و حب دیده شدن براش نشه ملاک، نشه بت، نشه آرزو) سپس فرمود: دَهمى چيست و چيست دهمى؟ به او گفته شد: چيست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است. (وااااای عجب نکته ای، چقدر بزرگ میشه انسان اگه خودش رو هیچ بدونه، همه چیز رو به خدا نسبت بده و برتری جویی نکنه) حله ؟؟؟ کیف کردید؟😍❤️👌✌️ حالا به عشق امام رئوف حسابی منتشرش کنید تا همه جا بوی عطر گل حرف های بهشتی امام رضا رو بگیره.👏 🎄🌷💐🌾🌹🌺🌸🌼🍄🌻 @saharshahriary
؟؟!! انقلابی آن نیست که غرور و خودخواهی بر او غلبه کند و حرف کسی را نشنود، انقلابی آن است که در کمال تواضع و فروتنی، هر حرف حقی را بپذیرد! انقلابی آن نیست که با شعارات تند بخواهد انقلابی‌گریِ خود را بر دیگران تحمیل کند، آن است که احتیاج به تصدیق کسی ندارد! ✌️❤️ 🌱 @saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
‌ یاد حرف حاج قاسم افتادم : [ باید به این بلوغ برسیم ڪہ دیگر نباید دیده شویم ؛ آن ڪسی ڪہ باید ببین
اگر میخواهی محبوب خدا شـوی، گمنام باش. کار کن برای خدا نه بـرای معروفیت... #شهیدعلی_تجلایی #شهوت‌دیده‌شدن @saharshahriary