پرپر کردن گلِ زعفران در روستاهای قائنات...
چه حس خوبی داره اینجا بودن، چقدر واقعیه این لحظه ها، به دور از فضای مجازی، به دور از شلوغی های شهر، دور از تمام اسم و رسم های دست و پاگیری که برای خودمان تراشیده ایم، دور از تمام تعارف های الکی، حرفهای بیهوده ای که تمامی ندارند، در آغوش زندگی...
#سحرشهریاری
@saharshahriary
افتاد زمین، با صورت. طعم خون تازه را بین لبهای ترک خورده اش حس میکرد...
صدای نوزاد گوشش را پر کرده بود... گریه نمی کرد...نه! صدای خنده های لطیف و نازکی میآمد... خنده ای بین آسمان و زمین... بلند... بلندتر از همه ی صداها...
چشمهایش را بست، اشک با عجله سُر خورد و با خاک و خون روی صورتش فراتی گل آلود زیر گونه اش جاری کرد.
صدای خنده های نوزاد یک لحظه هم قطع نمی شد... قلبش می سوخت و نمیسوخت...به سختی خودش را تکان داد، دستش را روی سینهاش گذاشت، میسوخت و نمیسوخت... انگار آن حفره کوچک، آن زخم عمیق ترکش، آسمان را انداخته بود وسط سینه اش... چشمهایش دریا بود...نفس که می کشید خون قلبش که بیرون می ریخت، سبک میشد... انگار هر نفس، هر لخته خون، آرام آرام از زمین جدایش میکرد...
صدای خنده ی نوزاد کمتر و کمتر میشد... دورتر و دورتر...دست کشید روی قلبش، ترکش همه چیز را با هم برده بود، لباس و گوشت و خون و استخوان به هم پیچیده بود... دست کشید روی قلبش... میسوخت... هرنفس درد بود و خون... به سختی گوشه ی کاغذ را گرفت و بیرون کشید... دستی که میلرزید را بالا آورد، چشمش افتاد به عکس. اشک امانش نمی داد... روی چشم های داخل عکس قطرات خونش، گل کرده بود و لاله کاشته بود... لابه لای لاله ها یک خنده پیدا بود... خنده ی نوزاد... به سختی بوسه زد به لبخند روشن عکس... حالا تمام آسمان عکس طوفانی شده بود، طوفان سرخ... از همانها که میآید، همه چیز را با خود میبرد جز عشقهای چسبیده به تکههای روح آدم را...
قلبش دیگر نمیسوخت...
صدای خنده نوزاد محو شد... دستش افتاد... عکس افتاد... آسمان افتاد... فرات خشک شد...
#تقدیمبهدخترانشهدا
🌱باالهام از خاطره ی سردار شهید مهدی زین الدین که در شب عملیات به عکس دختر تازه به دنیا آمده اش نگاه نمیکرد، تا مهر پدرفرزندی مانع پروازش نشود...💔
#سحرشهریاری
@saharshahriary
برای دلتنگی های کوچک آدمیزاد، بی تابی میکند...
برای دلتنگی های بزرگ آدمیزاد، سکوت میکند... سکوت میکند و در سکوت می میرد...
#آهکربلا
#سحرشهریاری
@saharshahriary
پرپر کردن گلِ زعفران در روستاهای قائنات... چه حس خوبی داره اینجا بودن، چقدر واقعیه این لحظه ها، به دور از فضای مجازی، به دور از شلوغی های شهر، دور از تمام اسم و رسم های دست و پاگیری که برای خودمان تراشیده ایم، دور از تمام تعارف های الکی، حرفهای بیهوده ای که تمامی ندارند، در آغوش زندگی...
#سحرشهریاری
@saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
تا حالا فکر کردید حسادت یعنی چی؟ حسادت یعنی جنگ با جریان نعمت های الهی. یعنی نتونم نعمتی که در دیگرا
انسان اگر به ایمان واقعی رسیده باشه، هرگز هرگز هرگز به کسی حسادت نمیکنه، برای زندگی و کار کسی نقشه نمیکشه، از موفقیت و پیشرفت دیگران بهم نمیریزه، از ارتباط خوب دیگران با همدیگه نمیترکه، نمیشینه فکر کنه چیکار کنم این بابا رو بکشم پایین از موقعیتش، بد بگم ازش تا خودم عزیز بشم. چیکار کنم بینشون شکرآب باشه... چیکار کنم ضایع بشه توی جمع... چیکار کنم...
یواش تر حسودجان! یواش تر.
اصلا میدونی مؤمن واقعی کیه؟؟؟ کسی که این رذالت های پنهان رو دست کم نگیره، این خوره های روحی رو درمان کنه...
سلول سرطانی حسادت ذره ذره پخش میشه و اگه به دادش نرسی بیچارت میکنه...میگن چون آدم حسود از خوب بودن حال دیگران حالش بده، هیچ عملی ازش قبول نمیشه، حسادت باعث حبس اعمال میشه... یعنی حسود اگر بهشت هم بره باز از خوب و خوش بودن بقیه حالش خرابه، پس حسود هرگز بهشت نمیره...
عجب مرض خطرناکی...
#حسادت
#فیقلوبهممرض
#سحرشهریاری
@saharshahriary
د لامصب منو از استعفای روحانی میترسونی؟ من الان شش ساله توی دولتش با دلار ۱۸۰۰۰ زنده ام.
آخه تو ننت میتونست برجامو برامون بیاره از آسمون یا بابات؟
نمیتونید حسن یوسف رو ببینید چرا انقدر پشت سرش حرف می زنید،
چقدر تهمت ... چقدر تخریب... ولش کنید دیگه بدبختای حسود!
میگه خودمم نمیدونستم، جمعه رفته حلیمی سر کوچه شون اونجا فهمیده بنزین گرون شد. خبر نداشته میفهمید یا بزنم اینترنت تون رو با خاک یکسان کنم بی لیاقتا!!!!
#حلیم
#بنزین
#یوسف
#حسنروحانیمعروفبهحسنیوسف
#سحرشهریاری
@saharshahriary