eitaa logo
ساحت اندیشه
179 دنبال‌کننده
101 عکس
62 ویدیو
45 فایل
«گفتمانی پیرامون دین و اندیشه دینی» کلیه حقوق مادی و معنوی این کانال محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلا اشکال است. راه ارتباطی؛ @hossein_m_m
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از بحثهای و که از طرف مخالفین و بعضیای دیگه خیلی مطرح میشه، بحث "نقش مردم در حکومت دینی" هستش. همینطور که بیان شد ظاهراً بین اختلافی نیست که در زمان حضور پيامبر (ص) (حقانیت)حكومت اون حضرت هيچ ارتباطى با نظر و خواست مردم نداشته و از طرف خدا بوده، همینطور که خدا -بدون سوال از مردم- ایشون رو به پیامبری برگزید، همونطور هم حق حکومت رو به پیامبر داد.؛ و این ربطی به پذیرفتن یا نپذیرفتنِ مردم نداره. فقط اگه مردم رو نمیپذیرفتن، تنها اتفاقی که می افتاد این بود که حکومت ایشون تحقّق پیدا نمیکرد و تشکیل نمیشد؛ نه اينکه مشروعيت و حق پيامبر براى حاكمیت از بین بره. پس اینطوری نبوده که پيامبر دوتا مَنصَب جداگانه از طرف خدا داشته باشه: يكى منصب پيامبرى و ديگرى منصب حكومت؛ یعنی همونطور که مردم نمیتونستن پیامبریِ پیامبر رو ازش بگیرن، نمیتونستن مشروعیت و حقانیت حکومت رو از پیامبر سلب کنن. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
بعد از مطلب قبلی نوبت به این میرسه که ببینیم در حکومت پیامبر (ص) چه نقش و جایگاهی داشتن؟ وقتی به تاریخ صدر اسلام نگاه میکنیم این مطلب رو به روشنی میبینیم که مردم، اساسی ترین نقش رو در داشتن. يعنى پيامبر، حكومتش رو با استفاده از هيچ اجباری بر مردم تحميل نكرد. بلكه عامل اصلى خود مردم بودند كه حکومتِ تشریع شده از طرف خدا رو پذیرفتن و به نشانه پذيرش، با پيامبر بيعت كردن، و پايه‌هاى حاكميت ایشون رو مستقرّ کردن. مجموع نتیجه ی این بخش و بخش قبلی اینه که: نقش مردم در مشروعيتِ حكومتِ پيامبر صفر بود، ولى در تحقّق و استقرار حکومت نبوی، نقشی صددرصدی داشتن. در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم همین جریان ادامه داشت که مردم در مشروعیت و حقانیت -که امری الهی بود- دخالتی نداشتن، ولی در تحقّق حکومت ایشون همه چیز وابسته به مردم بود. خود حضرت هم به این نقش مردم اشاره کردن که اگه حضور مردم نبود -که با این حضور، حجّت بر من تموم بشه- طرف حکومت نمیرفتم ( ، خ۳). اوضاع و احوال هم همینطوره؛ یعنی مشروعیت و حق حاکمیتش از طرف خداس و مردم هیچ حقی در مشروعیت ندارن که بخوان اونو ببخشن. اما در مورد تحقق حاکمیتِ ، همه ی کار بدست مردمه. یعنی اگه مردم بخوان، عهده دار حکومت میشه، و اگه نخوان حکومتی تشکیل نمیشه. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
بعد از بحث در مورد و ، نوبت به یسری سؤالات مهم میرسه که چندتاشون در ادامه میاد: ۱- آيا در محدوده قانون اساسى عمل مى‌كنه يا فراتر از آن هم میره؟ ۲- آيا حاكم بر ولايت فقيه هستش، يا ولايت فقيه حاكم بر قانون اساسیه؟ ۳- آيا ولى فقيه میتونه از وظايف و اختياراتى كه در قانون اساسى براش معين شده کنه؟ ۵- آيا اختياراتى كه در قانون اساسى براى ولى فقيه بر شمرده شده، تمام اختیاراتِ ولی فقیه هستش یا به عنوان نمونه ذکر شده؟ همهء اینا سؤالاتی هستن که تحت عنوان بحث میشه. در ادامه ی مباحث -انشاءالله- در مورد این موضوع و گفتگو میکنیم. لطفا «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
؟ قبل از ورود به اصل بحث باید به یک نکته ی توجه کرد؛ اگر توی ذهن كسى اين معنا باشه كه "بر هيچ و ضابطه‌اى حاكم نيست" و منظور از فوق قانون بودن اين باشه كه اصلاً قانون، خودِ است، هر كارى دلش بخواهد میکنه و هيچ قانونى نمیتونه اونو محدود کنه، و بودنِ هم به همين معناست كه مُلزَم به رعايت هيچ حدّ و حصرى نيست، در اين صورت بايد بگیم: اين تصور صددرصد باطل و غلطه. چون ولی فقیه ملزم و مكلّفه كه در چارچوب ضوابط و عمل کنه، و اصلاً هدف از تشكيل ، اجراى احكام اسلامى هستش. پس اگه حتى یک مورد هم عمداً و از روى علم، بر خلاف احكام اسلام و عمل کنه، خودبخود از ولايت و عَزل میشه، و در اسلام چنين ولىّ فقيهى نداريم كه فوق هر قانونى باشه. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
یکی از بحثهای مقدماتیِ ، اینه كه به چه دليلی رعايت یک لازمه؟ و آيا هر قانونى به صرف اين كه «‌قانون‌» هستش، باید ما قبولش کنیم و بهش تن بدیم؟ ‌‌ همینطور که قبلاً بیان شد: اعتبارِ قانون از ناحيه خدا و دين میاد؛ يعنى اگه قانونی به گونه ای از و سرچشمه بگیره، اعتبار پيدا میکنه، و در غير اين صورت، اون قانون اعتبارى نداره و الزامى به رعايت اون نیست. پس اگه همه مردم یک كشور، و حتى همه مردم دنيا به یک قانونی رأى بدن، ولى هيچ و خدايى براش وجود نداشته باشه، اون قانون هیچ اعتباری نداره. چون همینطور که بیان شد هیچ فرد یا گروهی، ذاتاً حقی برای محدود کردن و ادارهء امور دیگران نداره. به عنوان مثال اگه میلیاردها صفر با همدیگه جمع بشن، نتیجه اش "صفره". پس اگه همه ی انسانهای روی زمین به قانونی رای بدن، اون قانون اعتباری پیدا نمیکنه. پس هر قانونى - اعمّ از يا قوانين مصوب و ... - اگه به طريقى تأييد و امضاءِ و خدا را نداشته باشه، هيچ اعتبارى نداره، و در نتيجه هيچ الزامى را براى ما ايجاد نمیکنه. پس اگه ما رو معتبر میدونیم بخاطر اين نیست كه قانون اساسى یک كشوره و درصد زيادى از مردم بهش رأى دادن، بلكه چون به امضاء و تأييد رسيده -و او كسیه كه منصوب از جانب هست، و امام زمان(ع) هم منصوب از طرف خداست- این قانون پیدا میکنه. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
بیان شد كه به واسطه ی اجازه ای که از طرف خدا داره، میتونه تصرّف و اِعمال ولایت داشته باشه،و مشروعیت و اعتبار هم از طرف کسب میشه. پس ولی فقیه فوقِ نيست، امّا فوق قانون اساسى هست؛ و اين فقيه هستش كه حاكم بر قانون اساسیه، نه اینکه قانون اساسى حاكم بر ولايت فقيه باشه. بنابراین اون چیزایی که به عنوان و در قانون اساسى شمرده شده، مواردی به عنوان نمونه و تمثيله؛ نه احصائی (شمارش همهء اختیارت). به اين معنا كه شمّه‌اى از مهمترین وظايف و رو كه معمولا مورد نیازه رو برشمرده، نه اين‌كه در مقام احصاء همه اون اختیارات باشه. یا به یه تعبیر دیگه: این اختیارات، در واقع احصاء و برشمردنِ وظايف و اختيارات ولی فقيه «‌در شرايط معمولى و عادیه»، كه حتى در همين موارد هم احياناً رهبر نيازى پيدا نمیکنه كه از همه اونا استفاده کنه. امّا اگه در جامعه پيش بياد، ولی فقيه با استفاده از ولايتش تصميم‌هايى رو مى‌گيره که شاید در هم صراحتاً به اونا اشاره نشده باشه. : از نظر خود اصول قانون اساسى هم، مقتضاى مطلقه بودنِ ولايت فقیه، همينه كه وظايف و اختياراتى كه در قانون اساسى براى ولىّ‌فقيه شمرده شده، تمثيلى باشه؛ نه احصائی. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
بعد از مباحث گذشته نوبت به این میرسه که ببینیم چنین فردی (فقیهِ باتقوای کارآمد) رو چطوری مشخص کنیم. برای این کار سه تا راهِ اصلی میشه معرفی کرد: ۱ـ تعيين از طريق رأى مستقيم مردم و انتخاباتِ عمومى. ۲ـ تعيين توسط خبرگان. ۳ـ تعيين از طرف رهبرِ قبلى. در ابتدا دوتا حالت اول رو باهم مقایسه میکنیم: فرض كنيد مى‌خوايم بهترين كشور رو معرّفى كنيم. بنظرتون راه منطقى و صحيح اين كار چیه؟ براى شناسايى و انتخاب ریاضیدان نمونه کشور کسی نمیره توی شهر راه بيفته و با تصادفى از طلافروش، رفتگر، راننده، کشاورز، کارخانه دار، خانم خونه دار، پزشک و ... استاد ریاضی برتر ایران رو شناسایی کنه. چون اوّلاً اين روش، غير علمیه و نتیجه اين آمارگيرى هرچی باشه، اعتبار و ارزش علمی نداره، و ثانياً اگه افرادى كه اين سؤال از اونها پرسيده میشه، آدم‌هاى منطقى و منصفى باشن، به صراحت میگن "اين مسئله در تخصّص من نيست و از پاسخ دادن به آن معذورم". پس هیچ شکی نيست كه براى انتخاب استاد نمونه رياضى كشور، كسى از اين روش استفاده نمیکنه. توان و تخصّص يك استاد رياضى رو كسى میتونه ارزيابى کنه كه خودش با رياضيات سر و كار داره، نه افرادی که توی ابتدایی ترین مسائل ریاضی کُمیتشون میلنگه. در مورد تعيين هم در حقیقت میخوایم و برتر رو برای اداره جامعه انتخاب كنيم. حالا راه انتخاب چنين فقيهى كدومه و چه كسى صلاحيت داره نظر بده که اين فقيهِ برتر و کیه؟ آيا راه درست و منطقى آن اينه كه اين مسئله رو به بذاریم، و با یک انتخابات سراسرى، مستقيماً از همه مردم نظر بخوایم؟ يا روش صحيح و علمى اينه که به متخصصانِ مربوطه -كه در اين‌جا فقها هستن- مراجعه كنيم و از اونا بخوايم شايسته‌ترين فرد براى تصدّى اين مقام رو از بین خودشون انتخاب كنند؟ «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
در بخش قبلی حالت های اول و دوم (تعیین رهبر با انتخابات عمومی، و تعییت رهبر خبرگان)، بررسی شد اما در مورد حالت سوم (تعيين رهبرِ بعدى، توسّط رهبرِ قبلى) بايد بگيم: قبول داریم ممکنه اين راه عملاً با نسبتاً بالایی، به يك انتخاب درست منجرّ بشه (چون با توجه به احاطه و بصيرتى كه رهبر قبلى نسبت به افراد و توانمندى‌هاى اونها داره، میتونه با مقدارى تأمّل و فکر، در بين چند تن از برجسته‌ترين‌ افراد علمی-اخلاقی-سیاسی، يك نفر رو كه در مجموع واجد صلاحيت‌هاى بيش‌ترى هستش شناسايى و به مردم معرّفى کنه). امّا این روش اشکالاتی رو هم داره. مثلاً استفاده از این شیوه، راه رو براى و مسموم بیشتر باز میکنه تا بتونن با تبلیغات، برای افكار عمومى، ولایت فقیه رو یک ترسيم، و به متهم کنن. ‌‌همچنین ممکنه رهبر رو به رعايت مسائل و خويشاوندى، و ملاحظه فردى يا گروهى متّهم کنن. پس بهترین راه، شناسایی رهبر توسط هستش. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
خبرگانى كه در نهايت میخوان رو معيّن کنن، خودشون به دو طريق ممكنه انتخاب بشن؛ ۱- اين‌كه در هر شهرى كه چند فقيه وجود داره، اونها از بین خودشون یک نفر رو كه شايسته‌تر میدونن، معرّفى میکنن، و در مرحله بعد در سطح استان چنين انتخابى صورت بگیره، و در نهايت عدّه‌اى - به اين ترتيب - براى معرّفى بشن. ۲- در هر استان يا در هر شهرى، اين افراد رو از طريق تعيين كنيم؛ چون با توجه به اين‌كه معمولاً تعداد فقها و افرادى كه در حدّ اجتهاد باشن، زياد نيست و گاهى در يک شهر حتى يك نفر هم پیدا نمیشه، به همین دلیلدرسته كه عمومِ متخصّص در و اجتهاد نيستن، امّا با توجه به اينكه تعداد فقها و در هر شهر يا هر استان بسيار کمه، افراد با كمى و پُرس و جو میتونن بفهمن چه فرد يا افرادى شايستگى بيشترى از بقیه دارن. مثلاً اگه بخوايم بهترين متخصّص قلب رو در یک شهر يا يک استان پيدا كنيم، درسته خودمون تخصصی در زمینهء قلب نداریم، امّا میتونیم با مراجعه به پزشكان و متخصّصان، و تحقيق از راه بيمارانى كه به اونها مراجعه كردن، بهترین متخصص قلب رو بشناسیم و پیدا کنیم. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh
ساحت اندیشه
یکی از اشکالات مطرح در بحث اینه که ، رهبر رو تعیین میکنن و هم خبرگان رو تعیین میکنه، و این دوره؛ و باطل. چون صلاحیت توسط تأييد میشه، و اعضاى شوراى نگهبان -فقهای شورا- هم اعتبارشون رو از ناحيه كسب كردن. پس اعتبار در حقيقت با يك واسطه بستگى به امضاى داره. از طرف دیگه تعیین و انتخاب رهبر هم كار مجلس خبرگانه؛ و با رأى مجلس خبرگانه كه رهبرى اعتبار و حق حاكميت پيدا میکنه. پس پيش میاد؛ که محال و باطله. جواب: اشتباه این اشکال توی این قسمته که «ولی فقیه اعتبارش رو از مجلس خبرگان کسب میکنه»، در صورتی که در بخش های قبلی مطرح شد که اعتبار ولی فقيه از جانب خدا و امام معصومه، و در حقيقت رهبر رو نمیکنن، بلكه کار اونها «‌» و شناختِ رهبریه که توسط خدا و امام زمان (ع) نصب. مثل اینکه کار پزشکان یک کشور -برای معرفی بهترین پزشک-، فقط شناسایی و معرفی اون شخصه؛ نه اینکه اونها چنین شخصی رو به عنوان بهترین پزشک منصوب کنن. چون اون پزشک، چه شناسایی بشه و چه شناسایی نشه، -در عالمِ واقع- بهترین پزشک هست، و کار بقیه پزشکها شناسایی و معرفی اون شخص به مردمه. نه اینکه با معرفی گروه پزشکان، اون شخص یهو بشه بهترین پزشک. پس با شناسایی چنین فردی، تخصص در اون فرد بوجود نمیاد؛ بلکه تخصص در اون شخص چه بشناسشن و چه نشناسشن هست، و تعیین پزشکان هیچ تاثیری در متخصص بودن اون فرد نداره. هم رو به رهبرى نصب نمیکنن، بلكه فقط شهادت مى‌دن اون مجتهدى كه به حكم امام زمان (ع) حق ولايت داره، اين شخصه. «ساحت اندیشه، پیرامون دین و اندیشه دینی👇» https://eitaa.com/sahat_andisheh