eitaa logo
🌹وصیت شهدا🌹
88 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
4 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ ..هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده ‏اندمرده مپنداربلكه زنده ‏اند..🌹سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹💐 https://eitaa.com/sahdah کپی:حلال #وصیت_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ، : سوم بهمن ١٣۴٣، در روستای حاجی بچه از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش غلامحسین، بود و مادرش رحیمه نام داشت. تا پایان دوره ‏ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. به عنوان در حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۳ ‏، در جزیر ه ‏مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به رسید. مزار او در واقع است.🌷 🌹وصیت شهدا🌹 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ ..هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده ‏اندمرده مپنداربلكه زنده ‏اند..🌹سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹💐 تبادل:داریم کپی:حلال به مابپیوندید👇 https://eitaa.com/sahdah
✍ # وصيت‌نامه_شهید 🌷 فرزند غلامحسين ساكن روستاى قلعه رئيسى وصيـت نامه خود را شروع مى كنم : من اين دومين بار اسـت كــه بسـوى هاى حق عليه باطل مى شتـابـم و به آن مقــامـى كه دوست داشتم نرسيدم و اينكه بسوى جبهه هاى حــق عليــه باطل مى روم تا ضربه نهايى را بـرابـر بزنيم و به آنها اعـلام كنــم كه تا آخرين نفس كه داريم از اسلام دفاع مى كنم و اينك من مى روم تا را پر كنم و اسلحه آنان را ازدر دست بگيرم . از خانواده ام مى خواهم در سوگ من ناراحت نشوند چونكه من زنده هستم و پيش خداى خويش روزى مى گيرم و اما را رعايت كنى كه حجاب تو است و مودبانه با خانواده رفت و آمد كن و شما در سوگ من لباس سياه نپوشيد و ناراحت نشويد زيرا اگر ناراحت شديد شاد مى شوند و از كليه برادران تقاضامندم كه تفرقه را از بين خود دور كنيد و برادر وار با هم رفتار كنيد و قبر من را پهلوى قبر قرار دهيد .🌷 🍃 . ❤️ ❤️ به مابپیوندید👇 https://eitaa.com/sahdah
🌷 ا... در بیستم فروردین ماه سال 51 در در روستای سرکلاته خرابشهر دیده به جهان گشود. آقا علیرضا در اندک زمان حیات پرارزش خود فردی تلاشگر و مقید به مسائل بودند. ایشان با الگو قرار دادن (ع) و سرور و سالار شهیدان (ع) در زندگی خود، در مراسم های مذهبی بخصوص و و حضور درخشانی داشتند. از آنجا که ایشان فرزند چهارم از خانواده پنج نفره خود بود، همیشه از برادر کوچک خود مواقعی که مادر بزرگوارشان در بستر بیماری بودند یا برای کار کشاورزی بیرون می رفتند، مراقبت می کردند. علیرضا به مانند دیگر هم رزم های شهید خود، علاوه بر کار منزل و کمک به و از تحصیل غافل نشدند و توانستند تا مقطع راهنمایی به فراگیری علم و دانش بپردازند. علیرضا در همان دوران جنگ به فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) به عضویت نیروی مقاومت بسیج روستا در آمدند. نیروی بسیجی که در آن دوران حال و هوای دیگری داشت، زمانیکه جوانان روستا برای حضور در جبهه های حق علیه باطل از خانواده خود خداحافظی میکردند، در این میان از الله شهیدی بود به نام علیرضا الوندی با اینکه سنشان برابر قانون اقتضای حضور در را نمیداد ولی ایشان به خاطر عشق و علاقه ای که به دین اسلام و ملت خود داشتند. با دست کاری در تاریخ تولد شناسنامه اش به آرزوی خود برای حضور در دست یافتند.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃 https://eitaa.co
🌷 در سال ۱۳۳۸ در کرمان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان جیحون و دورة متوسّطه را در دبیرستان علوی به پایان رسانید؛ دبیرستانی که به علّت فعالیت‌های همین دانش‌آموزان توسط تعطیل شد ولی با اوج‌گیری انقلاب بازگشایی شد.  وی در سال ۵۷ دیپلم گرفت و در کنکور همان ‌سال شرکت کرد و در پذیرفته شد. او در اشغال لانة جاسوسی جزو دانشجویان بود و نقش فعّالی را در این انقلاب ایفا نمود. بعد از تحویل گروگان‌ها و بسته شدن دانشگاه‌ها در جریان انقلاب فرهنگی، به (پاسداران منطقة ۶ کرمان ملحق شد و پس از گذراندن دورۀ تعلیمات نظامی، به مردم فقیر مهاباد و کامیاران به آنجا اعزام شد.   پس از آغاز جنگ تحمیلی، ناصر به سومار اعزام شد و و مجروحین به کرمان را برعهده‌ گرفت. پس از آن به مدّت هفت ماه بخش‌دار جبالبارز در شهرستان جیرفت شد و با رسیدگی فعال به امور روستاییان در جهت تامین رفاه آنان قدم‌های موثری برداشت. از جمله خدماتی که ارائه کرد، ، و احداث تعداد زیادی حمام برای روستاییان بود.  ناصر می‌دانست کاری که می‌کند است ولی جهاد بالاتر را می‌دانست. به همین دلیل استعفا داد و به سپاه رفت. وی سرانجام در بوسیلة ترکش خمپاره به یعنی شهادت رسید. 🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃 https://eitaa.com/sahdah اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
🌷 یکم شهریور 1341 در روستای فردوسیه نوق ( ) از توابع شهرستان رفسنجان استان کرمان به دنیا آمد. وی در دیپلم گرفت. پاسدار بود با سمت فرمانده گردان 410حضرت رسول لشکر 41ثارلله به اعزام شد و در بیست ویکم اسفند 1363 در شرق دجله بر اثر اصابت ترکش و به شهادت رسید.  مزار وی در گلزار شهدای شهر صفائیه واقع است.🌷
🌷 و وقتی که من به جبهه می روم من با عشق به به جبهه می روم نه به اجبار و یا با زور مدرسه من را به می فرستد بلکه من افتخاری و با پای خودم به جبهه می روم باری پدر شما حق ندارید به مدرسه بروید و بگویید که چرا فرزندم را به جبهه فرستاده ای بلکه من خودم به جبهه رفته ام و در رفتن من به جبهه مدرسه هیچ دخالتی ندارد و یا نمی توانید به یا جایی دیگر بروید که چرا فرزندم را به جبهه فرستاده ای (باز هم تکرار می کنم که شما حق ندارید به مدرسه بروید که چرا فرزندم را به جبهه فرستاده اید گفتم و باز هم می گویم که در رفتن من به جبهه مدرسه هیچ دخالتی نداشته است بلکه با به جبهه رفته ام.🌷
🌷 پنجم مهر ۱۳۴۷، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدیار، و بود و مادرش گلدسته نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کشاورز بود. از سوی در حضور یافت. سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شد. مزار او در گلزار شهدای واقع است.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌷 ، : بیستم بهمن ۱۳۴۴، در روستای نرجه از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش امیر (فوت۱۳۵۲) و مادرش تابنده (فوت۱۳۴۷) نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد. از سوی بسیج در حضور یافت. سوم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ، و ، شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌷 نجف آبادی، هشتم اردیبهشت 1342، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. به عنوان در حضور يافت و سرانجام همزمان با سالروز تولدش در هشتم ارديبهشت 1367، با سمت فرمانده گردان لشگر 8 نجف اشرف در خرمشهر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. برادرش نيز شده است.🌷 ❤️ ❤️
🌷" " در سال 1346 در روستایی در حومه اراک به نام کمیجان دیده به جهان گشود پدرش محمدعلی و مادرش ام لیلا نام داشت و بعد از حضور در در بر اثر اصابت ترکش خمپاره در پنحم مردادماه سال 1365 به رسید. شهید حدادی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه "مولوی" همان روستا گذرانده و همچنین دوره راهنمایی تحصیلی را در دبیرستان همان روستا به اتمام رساند و بعد از آن برای ادامه تحصیل در دبیرستانی در همان روستا به نام حاج حسین رشیدی که بعد به نام شهید مطهری تغییر نام پیدا کرد ثبت نام کرد و مقطع اول و دوم را در آن جا تحصیل کرد.  ولی بعد از آن به علت آن که پدرش در تهران کار می‌کرد مجبور به  مهاجرت به تهران شدن و تحصیلات خود را تا مقطع به پایان رساند. و پس از ورود به تهران در محله مسجد آقا نامی زندگی می‌کردیم که در کلاس های عمومی استاد معظم حاج آقا مجتهدی نیز حضور داشتن   و در مجالس آن مسجد مقدس نیز شرکت می کرد. شهید همیشه در و که در مسجد امام حسن مجتبی (ع) برگزار می‌شد، بعد از پایان تحصیلاتش در خردادماه سال 1364 به جبهه رفت و در مدت 6 ماهی که درجبهه بود چند بار زخمی شد و حتی در بیمارستان نیز بستری شده بود اما برای اینکه خانواده ناراحت نشوند به آن‌ها نگفته بود و در نهایت در پنجم مردادماه سال 1365 بر اثر اصابت به شهادت رسید.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃https://eitaa.com/sahdah اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
‏ « ! از درگذر و مرگم را شهادت در راهت قرار بده. و شما اى و ، من فرزندى نبودم كه در زندگى دستگير شما باشم و از دستورات شما سرپيچى كردم. از شما تقاضا دارم كه چرا كه زحمات شبانه روزى شما را به خاطر دارم و اميد است از من راضى باشيد. و تو ! آگاه هستى كه امروز حضور من در ، باعث رنج و مشقّتت خواهد شد؛ فرزندانم شما را اذيّت مى‏ كنند، ديگران مى ‏زنند و مشكلات ديگر. مبادا تو را از ياد خدا غافل كند. فقط و را به جا آور كه همه ما در معرض هستيم.»🌷 ❤️ ❤️
🌷 فرزند محمد درسال 1344در روستای آبسرد منطقه شوراب کهمره سرخی در و و به دنیا آمد . روستای آبسرد آخرین روستای غربی منطقه شوراب از و روستاهای کهمره بود با مردمی و . علی یار هاشمی  دوران کودکی خود در روستای آبسردگذراند .دوره پنج ساله ابتدایی را در همان جا به پایان رساند. برای ادامه تحصیل در امتحان ورودی مدرسه راهنمایی آب باریک امتحان داد وقبول شد. سه سال راهنمایی در ان مدرسه به پایان رساند. پس از اتمام دوره راهنمایی در دبیرستان شهید بهشتی شیراز مشغول به تحصیل شد. شهید هاشمی دردوران تحصیلاتش و بود. هیچ وقت روحیه مذهبی که داشت از دست نداد و همواره و بودعلاقه زیادی به ورزش داشت،ودررشته کاراته مشغول به فعالیت ورزشی شد. درسال 1361به قصد دفاع از وطن و آرمانهایش عازم جنوب شد.ودر آزاد سازی خرمشهر شرکت کردو مجروح گردید. یکی از انگشتان دست چپش قطع شد . و   تا پای جان  خود را برای شهادت آماده کرده بود می دانست که باید رفت اما اینجا جای رشادت و نترسی بود و مهم نبود که چه اتفاقی خواهد افتاد  و چنین سرنوشتی برای خود رقم خواهد زد. مدتی به مرخصی آمد اما … علی یار هاشمی تا دیگر و در جبهه بودند آرام نمی گرفت .در پایه سوم دبیرستان مشغلول تحصیل بود که دوباره در سال 1362عازم جبهه گردید. مدتی در جبهه بود که نامه ای به خانواده اش نوشت در پشت نامه آدرس فرستنده چنین نوشته بود:م