eitaa logo
شهد شعر
296 دنبال‌کننده
116 عکس
93 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🤦🏻🖤 برای (ع) و خاموش .......... در آتش تب بودی و آتش گرفتی شدی در خیمه و از هوش رفتی مأمور بودی ای بر صبر، گویا فریادِ روشن بودی و خاموش رفتی گاهی پیاده می روی گاهی سواره خم می شوند از دور، نخلستان و گل ها آن بار سنگینی که بر دوش تو بوده ست بار امامت بوده نه زنجیر و غل ها از کوچه های کوفه درحال عبوری بوی می آید اینجا می خواهد آقاجان دهد بر تو سلامی ، سرِ دروازه شام است اما شکر خدا امیر کاروان شد تا جا نماند کودکی بین بیابان بی تاب بود اما ، تا که گم شد ، خودش را کشت تا پیدا شد آن جان ای مرد تنها در میان این همه زن در حیرتم از طاقت و صبر تو آقا در کوچه ها مثل خوردی زمین و در شام باشد بی گمان، قبر تو آقا قم المقدسه https://eitaa.com/joinchat/2790588977C6fecbc8102
سکوت و صبر .............. است و کرامت خصلت اوست سلیمان است هر انگشتر او به سائل داده یکجا روزی اش را بوده ست الگویش، بگو هو...! ، آسمانی خشک دارد ولی کافیست چشم او ببارد شراب ناب می آید به هر جوی اگر که پا به نخلستان گذارد عبا بر شانه و عمامه بر سر بهار از کوچه ها رد می شود باز به منبر تکیه خواهد زد کمی بعد خدای وحی و شعر و خطبه و راز حسودان از نمازش خسته بودند که او عین غرق خدا بود از سینه و دردش خبر داشت و او، و بود را زهر کین نه... کوچه ها کشت همانجا که عزیزش بر زمین خورد نمی دانم چه آمد بر سر او چگونه را تا کجا برد!؟ گذشت و سال ها بعد از سقیفه خیانت باز رویش را نشان داد زنی، مرد خودش را کشت و می دید امامی در میان خانه جان داد دم آخر، دهانش غرق خون بود تمام طشت را پر کرد آهش رسید از راه ، خون جگر شد همینکه خورد بر لب ها نگاهش بعد او چیزی ندارد به جز آسیب و آشوب و خرابی بقیع آماده ی دفن شد چه تشییعی! چه استقبال نابی! برای بوسه بر آن پیکر پاک سپاهِ تیرها سبقت گرفتند تن و تابوت چون درهم تنیدند برای دفن او مهلت گرفتند قم المقدسه
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه
🙏🌷 برای و (ع) ........................ ای ! شب شده... با شب بنشین که دلم لک زده لبخند تو را... ماه ترین! غافل از نور تو بودم همه ی سال اما رو زدم تا به تو...! هر آینه دیدم تسکین ما که بودیم!؟ همان قومِ به حج رفته ی خواب آن خوارج که نبودند شبی در رکاب از جنگ جمل سیر شدیم با معاویه نشستیم سر سفره ی دین بزنم آه گریزی به در خانه ی وحی آن دری که... شد از آغوش عطرآگین آتش آمد که به غارت ببرد باغی را آتشی سخت که پشت تبری کرد کمین به هوا رفت صدای از ضربه ی کین افتاد زمین و افتاد زمین بگذریم از دل این کوچه ی بی رحم، روز تشییع تنت را کمی از دور ببین تیرها زوزه کشان سمت تو می آیند... آه زخم هر تیر شده روی رکاب تو، نگین هر که آمد به تو شد و گفت که فضای حَرمت بود عمیقاً سنگین کاش این ، ظهور پسرت باشد و کاش از طرح جدیدی بزند ۱ از تو بگویند غزل پشتِ غزل بیت بیتش بشود بر سر ایوان، آذین مستِ انگور شدی و باید که بر ضریحت بزند نقش، چنین: ۲ «رشته ی تاک چنان بر پر و پایم پیچید که جهان، سبز شد و آدمیان، حورالعین» ما گدایان توایم، از همگان دل کندیم دلخوشیم ای ... تنها به همین ! ذکر، مگر هست از این بالاتر؟ ما دعا کرده و او گفت به جامان آمین قم المقدسه ............................................. ۱. نقاش معاصر استاد حسن روح الامین ۲. نقاش معاصر استاد محمود فرشچیان
🖤😭 تقدیم به و نیش ............... به به هرچه به هرکه پاشید بر دل ها آری دارد را فدای حرص خود کردند این گرگ های لانه کرده در لباس میش رو کرد دست این جماعت را با هرچند می شناخت این قوم را از پیش اینگونه شد که گونه ی به حرف آمد از مشت نامردان، که بودند از بیش ای کاش باشد ، قصه یا اهل منزل را نکرده باشد او از خجالت شد در آن خراب آباد خورشید، بود و شد از شعله ها دل ریش پر از زهر است از مسمارِ مثل مار اینطور می پیچد اگر در بسترش بر خویش در خواب، به شکل عقربی، شب ها تا صبح می زد دست و پای را نیش بعد از غروب ، چاه است و ماه چاه هم صحبت و هم سفره و همزاد یک قم المقدسه