eitaa logo
تنها ساحل آرامش
68 دنبال‌کننده
4هزار عکس
108 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم داستان ها و داستانک ها تولیدی است. لطفا مطالب تولیدی را فوروارد بفرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
مان را الساعه قرار ده از هر چه که بوی می دهد از هر چه که بوی تعفن دارد از هر چه که را به خود نمی پذیرد مان ده از هر چه از تو است یا منجی @sahel_aramesh
همکارش از اول صبح با زبانش او را نیش می زد. او کرده و هیچ نمی گفت. بالاخره همکارش حرفی زد که کاسه صبرش را لبریز کرد. مقابل او ایستاد. چشمانش شد. رگ های گردنش برآمد. بدنش گُر گرفت. مثل اینکه به جای خون، داخل رگ هایش جریان دارد. همانطور که چشم در چشم همکارش داشت، با دست روی میزش را در پی وسیله ای می کاوید. برای لحظه ای از حالتی که به او دست داد . نکند کار خطایی انجام دهد. سرش را پایین انداخت. روی صندلی اش . نفس عمیقی کشید. کمی آرام گرفت. قَالَ الإمام الصادق عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : اَلْغَضَبُ مَمْحَقَةٌ لِقَلْبِ اَلْحَكِيمِ وَ مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ لَمْ يَمْلِكْ عَقْلَهُ. تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام , جلد 1 , صفحه 371؛ تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة , جلد 15 , صفحه 360؛ الکافي , جلد 2 , صفحه 305 ، دل حكيم را تباه سازد و آن كس كه اختيار خشمش را ندارد، اختيار عقلش را نيز ندارد. @sahel_aramesh
🔸 مردم هر جا قرار تجمع داشته باشند، سر و کله دست فروش ها در آنجا پیدا می شود. دو طرف خیابان تا نزدیک در ورودی صحن بساط دست فروش ها پهن بود. حمید، کیف سمیه را به او داد و همراه دایی و پدرش برای تجدید وضو رفتند. سمیه وضو داشت. قرار گذاشتند چهل دقیقه بعد، همه کنار قبور شهدای گمنام بیایند. 🔹 سمیه با تنی خسته و گرد گرفته وارد صحن شد. جلو در ورودی رواق نایلونی برداشت. کفش هایش را کند. داخل نایلون گذاشت. از بین جمعیت گذشت. وارد رواق شد. اذن دخول و زیارتنامه خواند. *ءَاَدْخُلُ یا رَسُولَ اللهِ، ءَاَدْخُلُ یا حُجَّةَ اللهِ، ءَاَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللهِ الْمُقَرَّبینَ الْمُقیمینَ فى هذَا الْمَشْهَدِ، فَاْذَنْ لى یا مَوْلاىَ فى الدُّخُولِ اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لاَِحَد مِنْ اَوْلِیآئِکَ، فَاِنْ لَمْ اَکُنْ اَهْلاً لِذلِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ لَهُ * بِسْمِ اللهِ الَّرحْمنِ الَّرحیمِ *اَلسَّلامُ عَليکُما اَیّهَاالسَّیِّدانِ الزَّکیّانِ الطّاهِرانِ الوَلیّانِ الدّاعیانِ الحَفیّانِ، الشَّهیدانِ المَقبوُلانِ المَظلوُمانِ، اَشهَدُ اَنَّکُما قُتِلتُما حقّاً وَ نَطَقتُما صِدقاً وَ دَعَوتُما اِلی مَولایَ وَ مَولاکُما عَلانِیَةً وَ سِرّاً، فَازَ مُتَّبِعُکُما وَ نَجی مُصَدِّقُکُما وَ خَابَ وَ خَسِرَ مُکَذِّبُکُما وَالمُتخَلِّفُ عَنکُما اِشهِدا لی بِهذهِ الشَّهادَةِ لِاَکوُنَ مِنَ الفائِزینَ بِمَعرِفَتِکُما وَ طاعَتِکُما وَ تَصدیقِکُما و اتّباعِکُما. اَلسَّلامُ عَلَیکُما وَ عَلی مَنِ اتَّبَعکُما مِنَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ. اَلسَّلامُ عَلَیکُما یَا سَیِّدیَّ وَ بْنَیْ سَیِّدی یَا عَلی عَبّاس وَ یَا مُحَمَّدُ یَا بَنَی الاِمام الغَریبِ المَسموُمِ الشَّهیدِ المَحروُمِ موُسَی بْن جَعفَرٍ عَلیهُمَا السَّلام. اَلسَّلامُ عَلَیکُما وَ عَلی اَبیکُما وَ عَلی اَخیکُمَا الاِمامِ الشَّهیدِ المَظلوُمِ الغَریبِ المَقتوُلِ بِالسَّمِّ الْحَفَا عَلیّ بْن موُسَی الرِّضَا. اَلسَّلامُ عَلَیکُمَا وَ عَلی ابائکُمَا الطَّیّبینَ الطّاهِرین وَ اَجدادِکُما وَ رَحمَة اللهِ وَ بَرَکاتُهُ* 🔸 اشک از گوشه چشمانش جاری شد. روبروی ضریح ایستاد. شهادت امام رضا علیه السلام را به آقا علی عباس و امامزاده محمد علیهم السلام تسلیت گفت. جلو رفت. ضریح را لمس کرد. از محضر امام زادگان تبرک جست. دست به سینه از ضریح فاصله گرفت. داخل رواق جایی پیدا کرد. کیفش را کنارش گذاشت. نماز ظهر و عصر و تعقیباتشان را به جا آورد. نگاهی به اطرافش انداخت. 🔹 پیرزنی چروکیده با چهره ای بشاش که مانتو و پلیور صدری بر تن داشت، روبروی او و کنار در ورودی صحن اصلی نشسته بود. عصای آهنی باریکی جلوش روی زمین قرار داشت. کنار او به در شاخه ضخیم درختی تکیه داده بودند. خادم های حرم هراز گاهی از او می پرسیدند:«این چوب دستی برای شماست؟» 🔸 پیرزن با حالت اکراه جواب می داد:«خانم جان این برای من نیست. نمی دانم از کیست. وقتی اینجا نشستم آن هم اینجا بود.» 🔹 سمیه به ضریح خیره شده بود و درد دل می گفت. ناگهان پیرزنی روستایی از جلوش بلند شد. کمرش در حالت رکوع خشک شده بود. با همان حالت خمیده به طرف در رفت. چوب دستی را برداشت. پیرزن شهرستانی با حالت خاصی به او نگاه می کرد. پیرزن با کمک چوب دستی اش بین جمعیت از دید سمیه و او پنهان گشت. سمیه آهی کشید و با خود گفت:«پیرزن تهرانی از رنج هایی که باعث خمیده شدن کمر این خانم شده خبر دارد؟ نه و حتماً نه. هر کسی در این دنیا سختی های مخصوص به خودش را پشت سر می گذارد. ما حق نداریم برای کسی قضاوت کنیم یا با حالتی چندش برانگیز به او خیره شویم.» 🔸 نگاهی به ساعت موبایلش انداخت. باید از حرم بیرون می رفت. کیف و کفشش را برداشت. بلند شد. از دور سلام مجددی داد و از رواق خارج شد. به طرف قبور شهدای گمنام رفت. خبری از مردها نبود. کنار قبری نشست. دستش را روی سنگ سیاهش گذاشت. در حین فاتحه خواندن قطرات اشک روی گونه هایش جاری شد. آرام و زیر لب گفت:«کجائید ای شهیدان خدایی؟ اطاعت از امر رهبر، شما را خدایی کرد. شما به سعادت رسیدید. دنیا را برای اهلش گذاشتید و رفتید. وجود شما مایه خیر و برکت برای همه بود. شما رفتید و اهل دنیا را برای ما باقی گذاشتید. البته هنوز امثال شما هستند، اما تعدادشان خیلی کم است. کاش ما هم مثل شما سعادتمند شویم و دنیا بماند برای جاماندگان.» @sahel_aramesh
هر آنچه دریافت از سوی توست را برایمان فراهم کن که و و همه از توست. @sahel_aramesh
گوشی اش را برداشت. وارد شد. تعداد فالوورهایش ناامید کننده بود. بین پست ها چرخی زد. می خواست یاد بگیرد چه کاری باعث بالا رفتن می شود. پست های زیادی را چک کرد. از نتیجه گردشش شوکه شد. یکی از زنش کتک می خورد تا را بخنداند. یکی صورت زیبایش را مثل جن زده ها کرده با آرایش های غیر متعارف می کرد. زن و شوهری غذاهای مزخرفی اختراع می کردند، شوهر می خورد و به به و چه چه سر می داد. یکی خودش را می کرد و یکی دیگری را. یکی با دروغ هایش کرده و مردم را دنبال خودش راه می انداخت. و خدا می داند در پاسخ فالوورهایشان چقدر بافی می کردند. پست های و دنبال کننده هایشان اندک بودند. از اینستاگرام خارج شد. گوشی اش را کنار گذاشت. از خیر زیاد شدن فالوور گذشت. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: أَ تَرَى لاَ أَعْرِفُ خِيَارَكُمْ مِنْ شِرَارِكُمْ بَلَى وَ اَللَّهِ وَ إِنَّ شِرَارَكُمْ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُوطَأَ عَقِبُهُ إِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ كَذَّابٍ أَوْ عَاجِزِ اَلرَّأْيِ الکافي , جلد 2 , صفحه 299 محمد بن مسلم گويد:شنيدم امام صادق عليه السّلام مى‌فرمود: آيا چنين مى‌پندارى كه من خوب و بد شما را نمى‌شناسم چرا بخدا كه بد شما كسى است كه دوست دارد مردم پشت سرش حركت كنند پس به ناچار بايد دروغگو يا در رأى خود درمانده باشد. @sahel_aramesh
عیدالله اکبر، آغاز امامت امام زمان عجل الله تعالی بر همه همراهان گرامی مبارک باشد💐 بیایید در این روز با آقا عهد ببندیم و گناهی را ترک کنیم❌ و بر ترک آن تا سال آینده مداومت ورزیم. به امید اینکه مورد قبول حضرت حق و شادی دل مولایمان حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شود. برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @sahel_aramesh
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علیکم بزرگواران این کلیپ را کامل ببینید بدعت عید الزهرا برایتان روشن خواهد شد.
آقا جان سلام سال هاست ما شیعیان و محبان برایتان جشن امامت می گیریم. به یکدیگر تبریک می گوییم در حالی که شما را نمی بینیم تا دستانمان را برای بیعت به سویتان دراز کنیم. حساسیت چشم هایمان کم شده است. شاید گناه هایمان پرده بر دیده انداخته یا دنیا دوستی و دنیاپرستی مانع رفاقتمان شده است. هر روز صبح و شب سلامتان می کنم؛ اما جوابی نمی شنوم. شاید چیزی قدرت شنوایی ام را کم کرده است؛ غیبت ها، موسیقی ها یا گناه های دیگر. آقا جان، زندگی خیلی سخت شده است. مردم را با شعار تدبیر و امید فریب دادند و آهسته و آرام با بی تدبیری هایشان آن ها را به ورطه نا امیدی انداختند. آقا جان، به اسم دین پا روی دین گذاشتند. آقا جان، به اسم آزادی مملکت را به فحشاخانه تبدیل کردند. آقاجان، وقتی قانونگذار قانون را زیر پا گذاشت از دیگران توقع اجرا داشتن بیجاست. آقا جان، آن روزها وقتی کافی می گفت:«جوان هایمان پیر شدند، پیرها مردند پس آقا کی می آیی.» بچه بودم. نمی فهمیدم این حرف یعنی چه. اما الان بغض گلویم را گرفته است. یعنی کی می آیی؟ آقا جان، سال ها فکر کردم که چرا می گوییم بیا. اصلا چه لزومی دارد بیایی؟ چند وقتیست به جواب رسیده ام. دیگر برای خودم نمی خواهم بیایی. نمی خواهم بیایی تا فقط صورت ماهت را ببینم. هر چند رؤیت چهره دلربایت آرزوی همه محبانت است. اما نه، دیدن یار با اجابت تقاضا و دستوراتش لذت بخش می شود. می دانم تنها تو هستی که می توانی عدل را برقرار کنی و هر چیز را سر جای خودش قرار دهی. اما برای این هم نمی خواهم بیایی. می خواهم بیایی تا حق به حق دار برسد. تا ولایت مسلمین به دست کسی بیافتد که شایسته آن است. منتخب خداست. می خواهم بیایی تا احکام الهی را در دنیا زنده کنی. می خواهم بیایی تا اسلام حقیقی را به ما بشناسانی. می خواهم بیایی تا دستور دهی و ما عمل کنیم. می خواهم بیایی تا عالی بودن را از تو بیاموزم. آقا جان کی می آیی؟ @sahel_aramesh
آقا جان، امام زمانم، کمکمان کن خوب شویم. @sahel_aramesh