و فرمود:
- وجود من برای اهل زمین، سبب امان
و آسایش است، همچنان که ستارگان
سبب امان آسماناند ...🦋°•
•
.
#جمعه
SAHELEROMAN | ساحل رمان
• [ 🪞 ] •
قشنگتر از تو، توو عالم وجود
نداره. همین که من میگم و تمام.
.
.
#شعریجات
SAHELEROMAN | ساحل رمان
هدایت شده از نمکتاب
شطرنجباز.pdf
666.3K
📖|نام کتاب: شطرنجباز
🕰| زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
°
💴 قیمت کتاب: ۱۴۰ هزار تومان
تا فردا شب کتاب رو سفارش بدی ارسالش رایگان میشه برات😎
اینجا سفارش بده:
@ketab98_99
🔹کتاب رو قبلا خوندی یا وصفی ازش شنیدی؟
اینجا بگو برامون👇
@p_namaktab
#ده_دقیقهای_ها
#شطرنجباز
┃سایٺ┃تلگرام┃ایتا┃بله
ساحل رمان
• یه رمان با طعم مــــوســـیـقی!🎼 یه پروندهی امنیتی حساس! یــه ماجـــرای تمـــامـــاً واقعـــی!💯 •
•
- شطرنجباز چیه؟
+ ایشون رو یه نگاه بنداز👀
•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• [ ⛓ ] •
- اجباره؟
+ اجبار نباشه فرشتهی من
چیکار میخواست بکنه؟... :)
.
.
#استوری
#بگذارید_خودم_باشم
SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
• [ ⛓ ] • - اجباره؟ + اجبار نباشه فرشتهی من چیکار میخواست بکنه؟... :) . . #استوری #بگذارید_
ولی سبک حرف زدن فرشته و داییش
بیش از حد مورد پسنده >>>>>>>🥲
•
.
•
آقا ما هی گفتیم همین نزدیکی
هاست خیلیا باور نکردن!
حالا برو یه سر به جـــــشـــن ساعت
۱۹ میدون فلسطین بزن ببین دنیا
دست کیه! ;)✌️🏻🇵🇸
•
#طوفان_الاقصى
SAHELEROMAN | ساحل رمان
مرا زمانه ز یارم به منزلی انداخت
که راضیام به نسیمی کز آن دیار آید ...
.
.
- جناب سعدی
- از شما به ما رسیده!📨
SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
دایی برای زنده ماندن، خودش دست
به کار شده است و بوی آبگوشت دلم
را به صدا درمیآورد. اگر خانۀ خودمان
بودیم لب نمیزدم، به جز غر زدن!
اما اینجا ...
تنها دایی میماند که ناز کشیدنش
سبک دارد و من باید در این برهوت
به قاعدۀ او بازی کنم!
.
.
📖- بگذارید خودم باشم
📽- #ســکـانــسیـــجات
SAHELEROMAN | ساحل رمان
•
البته که قراره همین شبا خبر [کانال VIP]
رو به شما بدیم! اونجا زودتر از فرشته و
اتفاقات زندگیش میخونیم.🤓
•
منتظر باشید! با ما باشید!=)🖇
دوستانتون رو هم دعوت کنید بیان
•
"
سلام و ارادت رفقا!🌤
میگما!
"
امروز صبح داشتم یادی میکردم از
اون یکی دو روزی که روز و شبم رو
مختل کردم تا این موجودِ ۱۲ × ۲٠
سانتیو به پایان برسونم!!!🚶🏻♀👀
"
ساحل رمان
• آره خلاصه مرورِ خاطرات ...! •
تند میروم از پارچ آبی که روی میز وسط دفتر است
لیوانی پر میکنم و میآورم مقابلش. بالاخره عصبانی
شدنش را هم دیدم.
لیوان را که دستش میدهم، درجا روی لباسم خالی
میکند. و پشتش پارچ آبی که ازدستم کشیده میشود
و روی سرم خالی میشود. دستم بازمانده و متحیر...
•
•
📖- رمانِ ... !
بشنوم صدای حدسهاتونو! @sahele_roman😌
SAHELEROMAN | ساحل رمان