ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
بگو که تو هم توو سرت پیچید: پنجره فولاد رضا برات کربلا میده...👣
#نظرات_مخاطبین
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
شاعر میگه: دلتنگ حرمتم؛ به کی بگم؟:)🩹
#نظرات_مخاطبین
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
همسایه سایهات به سرم مستدام باد...🏡
#نظرات_مخاطبین
May 11
••
باقی نظرات رو بذاریم برای فردا.
و امشب به مناسبت شب اول ماه زیبای ربیعالاول، بریم برای سه تا پارت از رمان؛)🎈
#عیدتون_مبارک
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوچهارم اونجا انسان انسان دیده نمیشه، نیرو
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل دوازدهم / قسمت هفتادوپنجم
_ بچههای دیگه مخالفت کردن با نظر علیرضا که میگفت کار خوبیه.
بعد علیرضا هم این استدلال رو آورد به قول ما؛
سعادت غایت زندگی انسانه،
غایت زندگی انسان مرگه،
پس سعادت انسان همون مرگه.
این رو که گفت،
همه ساکت شدن.
مصطفی گفت حتما حرفت غلطه ولی نمیدونم کجاش.
منم براشون گفتم این رو بهش میگن مغالطه اشتراک لفظی.
کلمۀ غایت توی ذهن مردم یعنی هدف، از یه طرف دیگه تا ته یه کار و یه زمان پیش رفتن هم معنی غایت رو داره،
تو داری توی یک زمان این لفظ رو استفاده میکنی در حالیکه دو تا معنی داره نه یه معنی؛
پس غایت اول یه معنی داره، غایت دوم یه معنی دیگه.
نتیجه که سعادت انسان همون مرگه غلط میشه.
مثل کلمه «کار» که مردم یه طوری ازش استفاده میکنن اما شماها که فیزیک خوندید میدونید یه معنای خاص داره یا مثلا کلمۀ «وحشت» تو عربی معنای تنهایی و غربت میده که میگیم حیوان وحشی یعنی حیوانی که با انسان انس نمیگیره،
اهلی نمیشه.
توی فارسی کلمۀ وحشت یعنی ترس.
یا همین دعا کردن.
فارسها منظورشون حاجت خواستنه،
عربها منظورشون صدا زدنه.
محبوبه با ابروهای بالا رفته زل زده بود به دهان مهدی و با تردید پرسید:
_ قبول کرد؟
دیگه با این همه چک و چونهای که زدم قبول نمیکرد،
مغالطه دست معلم از آنچه در آینه میبینید به پس گردن شما نزدیکتر است رو اجرا میکردم.
توی مدرسه میشه تنبیه،
اینجا میشه خفه کردن!
.
.
.
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوپنجم _ بچههای دیگه مخالفت کردن با نظر علیر
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل دوازدهم / قسمت هفتادوششم
محبوبه خندان دستگیره را برداشت تا کتری سیاه داغ را بلند کند و گفت:
_ بعدش هم که کلی سروصدا شد.
مهدی دستگیره را گرفت.
_ اوه،
مجبور شدم مغالطه رو باهاشون کار کنم ولی خوب بود.
تولید استدلال غلط میکردن من بگم چه مغالطهای هست!
محبوبه سینی کوچک را بالا آورد تا مهدی راحت باشد.
_ مغالطۀ مبهم رو هم شنیدم گفتی.
دمنوش را داخل استکانها ریخت و عطرش فضا را پر کرد.
_ آره،
مصطفی گفت فکر کنم توی برجام از مغالطه استفاده شده.
یک کلمه رو 59 بار به کار بردند که پیش کشورای غربی و آمریکا معنای مبهم داشت،
دیگه هرچی ایران میگفت شما این کلمه رو به کار بردی با این معنی،
اون نامردا میگفتند:
نه بابا اون یکی معنی منظورمون بوده!
برجام که کلاهبرداری بود و با تلقین و تبلیغ رسانه مردم رو هم گول زدن!
بهش گفتم این روش توی سیاست و معاهدهها نیست چون هر کلمه معنی خاص داره،
این کمکاری اگر نگیم؛
خیانت وزیرخارجه خودمون بوده که کلمه رو درست پیگیری نکرده.
محبوبه دلش میخواست مهدی را از حال و هوای گیروگور بچهها بیرون بیاورد شاید بتواند کمی استراحت کند و برای فردا و بودن با پسرها توان داشته باشد.
_ میگم مهدی مغالطه مبهم که کار شما مردهاست.
مهدی استکان را از مقابل لبش پایین آورد و گفت:
_ محبوبه به خودت رحم کن.
آرام به حرف مهدی خندید و بازی را ادامه داد.
_ نه باور کن یه حرفی میزنید بعد که ما زنهای بیچاره گول خوردیم میگید منظورمون اون معنی بود،
نمیشه هم بهتون ایراد گرفت.
.
.
.
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوششم محبوبه خندان دستگیره را برداشت تا کتری
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل دوازدهم/ قسمت هفتادوهفتم
چون انقدر سفت میگی منظورم اون بود این نبود که مجبور میشیم بپذیریم.
خداوکیلی یه عیب شما خانوما چیه؟
_ اِم، بنظرم خدا ما زنها رو بیعیب آفرید.
_ خب؟
_ بعد که کنار شما مردها قرار گرفتیم، شما زدید ما رو خراب کردید.
_ خب؟
- بعد گفتند زنها اغلبشون فلان و بهمانند!
- یعنی شما زنها کی هستید؟
_ متوجه نشدی؟
- چیو؟
- مغالطه کردم دیگه،
مغالطۀ کلینمایی و بیشترنمایی!
مهدی ابرو در هم کشید و به روند کلام محبوبه فکر کرد و گفت:
- استاد درس رو یادم نمیآد!
محبوبه استکان خالی را از دست مهدی گرفت و در سینی گذاشت و گفت:
- وقتی میگم اغلب شما مردها و خیلی...
شاید مغالطه نباشه اما ذهن طرف مقابل نسبت به مردها بد میشه.
همین میشه که بیشتر خانمها،
بدی مردها رو میگن.
البته برعکس هم هست.
اونقدر یک صفت برای ما زنها مثل غر زدن رو گفتن که در ذهن مردها،
زنها غرغرو هستن حتی اگر با زنی زندگی کنن که اهل غر زدن نیست.
- خدائیش؟
- خوبه جرات داری تایید کن.
- نه،
من که همیشه منظورم اینه که چه مغالطۀ زشتیه که میگن اغلب زنها غرغرواند...
- مهدی!
- نه،
من که اصلا!
ولی خب باید کلمه رو اصلاح کرد،
همۀ زنها!
- مهدی...
- به جز محبوبه!
- مادرت؟
- ایشون که سری از سرها سواست!
- خوبه،
همین که انقدری میترسی خودش یه پیروزیه!
مهدی دستانش را بالای سر قلاب کرد و کمی خودش را کش و قوس داد و گفت:
- ولی بحث شیرینی بود.
من که چند تا یادشون دادم.
یکیاش هم بحث مغالطه کُنه و وجه بود.
.
.
.
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
قدری بخند ای خنده هایت قندِ احساس
فرهادِ شعرم چایِ شیرین دوست دارد...☕️
.
@SAHELEROMAN | #شعریجات
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
ای جانِ جان به این همه مهربانی...☀️☁️
#نظرات_مخاطبین