eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
949 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
🎨| و اما بریم سراغ حرف‌دلِ تیم گرافیکیِ ‌کانالمون! 😌| آقا هرچی از خوب و صبور بودن این بچه‌ها بگیم کم گفتیم! شبانه‌روزی تلاش می‌کنن، برای شما!;)♡ . . . پ.ن: خوشحالید انقد برامون عزیزید؟😍😁 ● @SAHELEROMAN
ساحل رمان
وضعیتِ ما: درحال دریافت انرژی مثبت‌های شما!😌 پ.ن: این راه ادامه‌دارد✌️🏻😉 👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16476166186161 👆🏻 . . ■| □| @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید | 🎥 تصاویری از هک تلفن و انتشار تصاویری از بودن وی 😃خوشمان آمد، گفتیم شما هم خوشتان می آید، به خوشی شما😄 □° @SAHELEROMAN °□
هدایت شده از نمکتاب
https://b2n.ir/m98084 https://b2n.ir/w73122 https://b2n.ir/k17336 گزیده‌ای از بازتاب چاپ کتاب بی‌نظیر "سفر بیستم" در خبرگزاری‌های مختلف✨😍 هنوز کتاب صوتی سفر بیستم رو نشنیدی؟!😱 همین حالا به آیدی زیر پیام بده و با کمتر از نصف قیمت؛ ۱۰ هزارتومان صاحب این کتاب جذاب شو! 👉🏻@bakelas_ha👈🏻 https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست داری عید امسالت متفاوت باشه؟🤩میخوای، تصمیمای بزرگ بگیری، اما بلد نیستی؟😟 از برنامه‌ریزی‌های اجرا نشده، خسته‌ای؟😪 همراه تک رنگ بشو و سال جدیدت رو متفاوت شروع کن!😎 😋 https://eitaa.com/joinchat/2872705027Cbc15a2ac89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌕• عاقل یا دیوانه؟! ☕️¦ 🏞¦ ;) .•@Saheleroman•.
عاقل آن است که این روزها پی خرید و عیدی است🛒 من دیوانه بعد از خواندن و شنیدن صوت کتاب سفر بیستم.... بگویید چه کنم!!!!!🙂♥️ عاشقانه به شما تعارف می‌کنم این کتاب را تا لحظه‌ی تحویل سال رسیده باشید به فصل وصال😭😭😭💎 ا🦋💙 همین حالا به آیدی زیر پیام بده و کتاب صوتی رو نوش جان کن👇 👉🏻@bakelas_ha👈🏻 https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
° ▫️تمام چهار فصل زندگیمان بی حضور تو سرد و خزانی است...🍂 ◾️ بگو بهار آمدن تو کی از خواب زمستانیِ غفلت بیدارمان می کند؟ 🙂 "یا ربیع الانام..."✨ ♥️ |@saheleroman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
° نوبهار است در آن کوش که خوش‌دل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی 🌿| اولین روز بهاریتون، حال دلتون بهاری😌🌸🍃 |@saheleroman|
° الان که دیگه اداره پست تعطیله و نمیشه ارسال کرد😕 اما لذت شنیدنش کی بود مانند دیدن😍🎧 بالا گفتیم چطور میشه خرید، اونم با هزینه‌ای اندک😉😌👌 📘| ||@saheleroman||
° 😁عیدتون مبارک🎉 این حال و اوضاع نوجوونای این دوره زمونه است.😱 آخیش یعنی خدایا امسالم گذشتاا😳 ما که درس نخوندیم، کارم نکردیم، اما خب خیلی خسته‌ایم😉😅 ||@saheleroman|| کانال جوونای باحال😎
° امشب یه قسمت بلند و جالب تقدیم شما😌💛 شب‌های عید و لذت خوندن رمان😇📖 فقط یادتون نره دوستاتون رو دعوت کنید😉💕🤝 منتظر دوستاتون هستیم😍☺️ |@saheleroman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠 💠💠 💠 می‌گویند در بین بادیه‌نشین‌های قدیم مردی بود که مادرش دچار الزایمر و فراموشی بود و می‌خواست در طول روز پسرش کنارش باشد. و اين کار پسر را آزار مي‌داد فكر مي‌كرد در چشم مردم کوچک می‌شود. هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت: _ مادرم را نیاور بگذار این‌جا بماند، مقداری غذا هم برایش بگذار تا این‌جا بماند و از شرش راحت شوم تا بمیرد. همسرش گفت: _باشد آن‌چه می‌گویی انجام می‌دهم! همه آماده کوچ شدند، زن هم مادر شوهرش را گذاشت با مقداری آب و غذا در کنارش، و البته کودک یک ساله‌ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آن‌ها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه‌ی فراوانی داشت و گاهی با او بازی می‌کرد و از دیدنش شاد می‌شد. هنگام ظهر برای استراحت ایستادند، مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند. مرد به زنش گفت: _پسرم را بیاور تا با او بازی کنم. _ او را پیش مادرت گذاشتم! مرد به شدت عصبانی شد و داد زد: _ چرا این کار را کردی؟ _ ما او را نمی‌خواهیم، زیرا بعدا او تو را همان‌طور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن، مرد را تکان داد، سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادر و فرزندش رفت. همیشه پس از کوچ، گرگ‌ها به سمت آن‌جا می‌آمدند تا از باقی مانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید، دید مادر فرزندش را بلند کرده و گرگ‌ها دور آن‌ها هستند، پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می‌کند و تلاش دارد که کودک را از گرگ‌ها حفظ کند. مرد گرگ‌ها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازگرداند. از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر می‌کرد سپس خود با اسب دنبالش روان می‌شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می‌کرد و همسرش نیز در نزدش مقامش بالا یافت. 🌏 انسان وقتی به دنیا می‌آید بند نافش را می‌برند، ولی جایش همیشه می‌ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بوده است.👌 💌 اگر مادري درقيد حيات داريد حداقل با محبت با او صحبت کنید تا لذت كودكي كه سال‌ها عاشقانه بزرگش كرده را ببرد و از ته دل شاد شود.👌 📝| ||@saheleroman||