ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل سیزدهم / قسمت نودویکم - هیچ گربه و سگی، بچۀ انسان رو نمیبره خو
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل سیزدهم / قسمت نودودوم
- وقتی داری درست میگی چی بگم جواد؟
- این غیب و ندیدنی اصلا رسیدنی هست؟
- خودت چی فکر میکنی؟
جواد سکوت کرد اما مصطفی گفت:
- اگر رسیدنی نبود که کسی تعریفش نمیکرد،
حتما چشیدن که میگن.
هست که هست!
- چهجوریه؟
دیگر وقتش بود تا برایشان کمی توضیح دهد.
شمرده شمرده گفت:
- همین راهیه که تو میری جواد،
همین حسیه که مصطفی داره؛
داری فکر میکنی.
وقتی تونستی فکرت رو از سطح حیوانیت دربیاری و بالا بکشی یعنی شروع شده برات جواد.
همه آدما دنبال خوردوخوراک و شهوت و پول و قدرتن!
همین رو میفهمن و میدونن،
همین هم باعث میشه که متوجه چیزی نشن.
اما تو داری رادارهات رو فعال میکنی،
دیدی چیزی که چشم و گوش از دریافتش عاجزه،
رادارها ردش رو میزنن،
یعنی حتما هست اما ما درگیرش نشدیم!
همنشین خوبان بشی،
خوب متوجه میشی!
شاید از حواس ظاهری ما دور باشه و پشت پردۀ محسوسات باشه اما هست!
مثل روح،
مثل روان،
مثل وجدان،
مثل حس ششم،
مثل خدا،
خدا، خدا...
خدا خدای مهدوی مثل قطرههای باران شمال بود؛
ریز ریز میآیند و روی برگها مینشینند.
حالت یک حالی میشود با صدای هر فرشتهای که یک قطره باران را هدیه میدهد به زمین و مگر نه اینکه هر قطرهای از آسمان همراه فرشتهای به زمین پرواز میکند و همین است که صدای باران برای همین دلنشین است.
همه دوستش دارند،
شوق میآورد با خودش،
صدای بال و زمزمۀ فرشتههاست در اصل!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
نوشته به دیدار یکی از مجروحان حمله دیروز رفته، باش شوخی کرده که جانباز شدی و بازنشسته.
جواب داده: مجروح؟ فقط یک چشم و دو انگشت دست راستم رفته. یک چشم و سه انگشت دیگه برای تیراندازی دارم. وقت شلیک یک چشم رو میبندم که خب بسته شد، واسه شلیک هم دو انگشت بسه، تازه یکی هم زیاد دارم.
#حزب_الله
@SAHELEROMAN
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چیزی کـم از بهشت ندارد هوای تو.. 🌳
.
#قیصر_امینپور
@SAHELEROMAN | #شعریجات
هدایت شده از رضا حسنی | خوشنویسی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#خط_نسخ
🔷@MagharKhoshnevysyIran
و فرمود:
- اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شما برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک میگردید.
مگر آن شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است.🌍
•
.
#جمعه
@SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل سیزدهم / قسمت نودودوم - وقتی داری درست میگی چی بگم جواد؟ - این
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل سیزدهم / قسمت نودوسوم
و فرشتهها نشانۀ رحمت خدا هستند بر بندگان خوبش!
مصطفی داشت با این حسوحالش درون ذهنش را به لذت میکشاند که مهدوی گفت:
- یه چیزایی هست که مربوط میشه به همین مادیات دوروبرمون ولی خب حواس ما درکشون نمیکنه،
مثل اینکه یه کسی به شما غذایی میده که از پول حروم خریده،
ما متوجه کثیفی حرامش نمیشیم، فقط غذا رو میبینیم.
یه چیزایی هست که متوجه میشیم به صورت کلی اما لایههاش رو درک نمیکنیم.
حرفهای متفاوتی میشنیدند
جواد دلش میخواست فریاد بزند اما مصطفی میدانست که الان باید قبل از به فریاد آمدن جواد حرف بزند:
- میشه مثل یه آدمی که از وقتی به دنیا میاد عینک سهبعدی زده به چشمش،
اصلا نذارند درست ببینه و با عینک سه بعدی زندگی کنه یعنی با یه دنیای مجازی زندگی میکنه!
جواد همراهی کرد:
- تو سینما سهبعدی که دستت رو تکون میدی یه آدمه هم تکون میده!
- بعد که بزرگ میشه عینکش رو برمیداری.
- عجب دنیایی جلوش قرار میگیره.
مصطفی گفت:
- غیب رو تا حالا درک نکردیم اما فعلا با مثال پیداش کردیم مثل بازی یارانهای جواد،
یه بازی شرق و غرب و شمال و جنوب داره!
- بازیای جدید هم همینطوره!
دنیای جلوی چشم ما و دنیای غیب!
- منطقیه آقا.
مهدوی گفت:
- فقط باید گیرندههای جانت هم فعال باشه.
ما فقط گیرندههای بدنمون داره صددرصد کار میکنه اما نفس و جانمون خاموشه.
- میشه؟
مهدوی نیمخیز شد تا برود و گفت:
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان