موانع استجابت دعا_10.mp3
12.78M
#موانع_استجابت_دعا ۱۰
✳️سر سجاده دعا، درست روبروی خدا
مینشینیم ...
و تنها چیزی که زیر دندان قلبمان گیر نمیکند؛ خودِ خدا، و بهره بردن از این آغوش است!
دل هرجاییِمان، همه چیز میخواهد جز آنچه را که بایـــد....
♨️ سالها حضور در چنین مکتبی ؛
ما را به اجابت نخواهد رساند...
👤 استاد #شجاعی
🙏لطفا با ما شنونده ی این سلسله گفتگو ها باشید
☑️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️همنشینی مؤثر است . مصاحبت اثر دارد . نفس انسانی خوپذیر است . انسانی که با انسانی مدتی به سر برده است می بینی چنان از یکدیگر خو گرفته اند که احوالات هر یک حکایت از دیگری می کند بلکه مطلقا همنشینی اثر دارد . مثلا شاگرد بر اثر مصاحبت با استاد، از سیرت و خوی استاد حکایت می کند و همچنین فرزند از پدر که «الولد سر ابیه .» به قول #خواجه_عبدالله_انصاری: دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد .
غرض، این که مصاحبت مطلقا مؤثر است حتی در حیوانات، بلکه در جمادات، به قول شیخ اجل #سعدی:
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
حالا این معنا را بالا ببرید . در مصاحبت با ملکوت عالم، با حقیقت عالم، با خدای عالم در نظر بگیرید . اگر چنین توفیقی پیدا کردیم که توانستیم همواره و در همه حال عندالله حضور داشته باشیم، چه خواهیم شد؟ ! خوشا به حال کسانی که همواره مصاحبت با خدایشان دارند، جلیس و انیس آنان خدایشان است .
آن هایی که همنشینی با خداوند عالم دارند، کسانی هستند که اسمای جمالی و جلالی خداوند سبحان در ایشان رسوخ کرده است . جوادند، رحیمند، عطوفند، عالمند و همچنین دارای دیگر اسماء الله هستند .
👤آیت الله #حسن_زاده_آملی
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_477
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #چهارشنبه
👉🏻 1da.ir/rqjEC
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ طاطَاَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفَکُم
هر شرافتمندى در برابر شما سر به زير انداخته
👌بخشی از #زیارت_جامعه_کبیره
🔴 غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه بیقرارانند
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند
خلاص #حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_195
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ طاطَاَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفَکُم هر شرافتمندى در برابر شما سر به زير انداخته 👌بخشی از #زیارت
🔴 تـرا صـبـا و مـرا آب دیـده شـد غـمـّـــــــّاز
و گـرنـه عـاشـق و مـعـشـوق راز دارانـنـد
صباکه به سرمنزل تورفت وآمد دارد، عطروبوی دل انگیزتورابا خود به همه جا می برد.با انتشاررایحه ی تو،همگان ازوجود وحضورتوآگاه می گردند. اشکِ من که ازسوزدرون همیشه ازدیدگانم جاریست، مشتِ مرا وامی کند و رازعشق ِ من به تو را برمَلامی سازد.! و گرنه من وتو(عاشق معشوق ) دوست داریم که اسرار عشقمان پوشیده وپنهان بماند.
🔴ز زیـر زلـف دوتـا چـون گـذر کـنـی بنگر
که از یمین و یسارت چه سـوگـوارانـنـد
لطف کن، از زیر زلفی که ازدوطرفِ رُخسارت ریخته ومقابلِ چشمانت رافراگرفته، نگاهی گذرابه پیرامونت بیانداز وببین که ازچپ وراست(یمین ویسار) چه دلهایی که درحلقه های زلفت گرفتارانند وسوگواری می کنند.
🔴گذار کن چوصبا بـر بـنـفـشـهزار وببین
کـه از تطاولِ زلـفـت چـه بـیـقـرارانـنـد
همچون نسیم صبحگاهی آرام و خرامان بر بنفشه زارعبور کن و ببین که از غارتگری ِزلف تو، چه بسیار عاشقان بی تاب و نا آرامند. بنفشه ها گردنشان ظریف وخمیده وسرشان به پایین است.
به بنفشه زارگذاری کن وببین که بنفشه هاچسان ازحسرت درازی وپیچ وتابِ زلفِ تو بی قرار وبی تاب شده اند.! ضمن ِ آنکه وقتی معشوق پای دربنفشه زاربگذارد همانندِ صبا،نسیم ِ زلفِ یار بربنفشه ها وزیدن خواهدگرفت وساقه یِ لرزان وگردن ِ ظریفِ بنفشه ها رابه لرزش وادارخواهدکرد وبیقراری ِ آنهارا نمایان خواهدنمود.
🔴خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
کـه بستگان کمند تـو رستگارانند
کاش هرگزحافظ ازبند و زنجیرِ زلفِ معشوق آزاد نشود وتااَبد درحلقه های ِ آزادیبخشش گرفتاربماند.! زیرا آنان که اسیر کمندِعشق توهستند رستگاراران و نجات یافتگانانِ راستینند.
آری عاشقان واقعی ، آزادی را دربندِ عشق می جویند ورستگاری را درعشق وَرزی.
#حافظ_غزل_195
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ حکایت سوال پیامبر صل الله علیه و آله از #زید_بن_حارثه و جواب گفتن او
قسمت سوم
🔴 این سخن پایان ندارد خیز زید
بر براق ناطقه بر بند قید
ناطقه چون فاضح آمد عیب را
میدراند پردههای غیب را
غیب مطلوب حق آمد چند گاه
این دهل زن را بران بر بند راه
تگ مران درکش عنان مستور به
هر کس از پندار خود مسرور به
حق همیخواهد که نومیدان او
زین عبادت هم نگردانند رو
هم باومیدی مشرف میشوند
چند روزی در رکابش میدوند
خواهد آن رحمت بتابد بر همه
بر بد و نیک از عموم مرحمه
حق همیخواهد که هر میر و اسیر
با رجا و خوف باشند و حذیر
این رجا و خوف در پرده بود
تا پس این پرده پرورده شود
چون دریدی پرده کو خوف و رجا
غیب را شد کر و فری بر ملا
بر لب جو برد ظنی یک فتی
که سلیمانست ماهیگیر ما
گر ویست این از چه فردست و خفیست
ورنه سیمای سلیمانیش چیست
اندرین اندیشه میبود او دو دل
تا سلیمان گشت شاه و مستقل
دیو رفت از ملک و تخت او گریخت
تیغ بختش خون آن شیطان بریخت
کرد در انگشت خود انگشتری
جمع آمد لشکر دیو و پری
آمدند از بهر نظاره رجال
در میانشان آنک بد صاحبخیال
چون در انگشتش بدید انگشتری
رفت اندیشه و گمانش یکسری
وهم آنگاهست کان پوشیده است
این تحری از پی نادیده است
شد خیال غایب اندر سینه زفت
چونک حاضر شد خیال او برفت
گر سمای نور بی باریده نیست
هم زمین تار بی بالیده نیست
یمنون بالغیب میباید مرا
زان ببستم روزن فانی سرا
چون شکافم آسمان را در ظهور
چون بگویم هل تری فیها فطور
تا درین ظلمت تحری گسترند
هر کسی رو جانبی میآورند
مدتی معکوس باشد کارها
شحنه را دزد آورد بر دارها
تا که بس سلطان و عالیهمتی
بندهٔ بندهٔ خود آید مدتی
بندگی در غیب آید خوب و گش
حفظ غیب آید در استعباد خوش
کو که مدح شاه گوید پیش او
تا که در غیبت بود او شرمرو
قلعهداری کز کنار مملکت
دور از سلطان و سایهٔ سلطنت
پاس دارد قلعه را از دشمنان
قلعه نفروشد به مالی بیکران
غایب از شه در کنار ثغرها
همچو حاضر او نگه دارد وفا
پیش شه او به بود از دیگران
که به خدمت حاضرند و جانفشان
پس بغیبت نیم ذره حفظ کار
به که اندر حاضری زان صد هزار
طاعت و ایمان کنون محمود شد
بعد مرگ اندر عیان مردود شد
چونک غیب و غایب و روپوش به
پس لبان بر بند و لب خاموش به
ای برادر دست وادار از سخن
خود خدا پیدا کند علم لدن
پس بود خورشید را رویش گواه
ای شیء اعظم الشاهد اله
نه بگویم چون قرین شد در بیان
هم خدا و هم ملک هم عالمان
یشهد الله و الملک و اهل العلوم
انه لا رب الا من یدوم
چون گواهی داد حق کی بود ملک
تا شود اندر گواهی مشترک
زانک شعشاع و حضور آفتاب
بر نتابد چشم و دلهای خراب
چون خفاشی کو تف خورشید را
بر نتابد بسکلد اومید را
پس ملایک را چو ما هم یار دان
جلوهگر خورشید را بر آسمان
کین ضیا ما ز آفتابی یافتیم
چون خلیفه بر ضعیفان تافتیم
چون مه نو یا سه روزه یا که بدر
هر ملک دارد کمال و نور و قدر
ز اجنحهٔ نور ثلاث او رباع
بر مراتب هر ملک را آن شعاع
همچو پرهای عقول انسیان
که بسی فرقستشان اندر میان
پس قرین هر بشر در نیک و بد
آن ملک باشد که مانندش بود
چشم اعمش چونک خور را بر نتافت
اختر او را شمع شد تا ره بیافت
#مثنوی_معنوی_160 #حکایت_زید
برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2