eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
6 3 ✳️ مرحوم فاضل در كتاب «سخنان على علیه السلام » مى‏گويد: «لذّت زندگى در آشوب و غوغاى آن است، دنياى خاموش شده به گورستان شبيه‏تر است كه هياهوى زندگى از آن شنيده نمى‏شود. گوشه گيران كه از ترس لغزش و سقوط به كنج عزلت مى‏نشينند، در حقيقت زندگانى هستند كه پيش از مرگ همچنان زنده دفن شده‏اند. اى خوش آن سر كه در او سودايى است و آن دل كه كانون شورش و غوغاست. جوانان زنده دل و با نشاط هرگز در جهان آسوده و آرام نمى‏نشينند، آنان پيوسته از آشوب و انقلاب، هياهو و جنجال لذت مى‏برند؛ زيرا سير تكامل آنها در خانه هستى با فتنه و غوغا همدم و همراز است. اميرالمؤمنين عليه السلام در بيانيه حكمت‏آميز خود بر اين مسأله بزرگ حياتى نگران است كه مى‏فرمايد: «جان و تن هر دو در زندگى ممكن است كسل و فرسوده شوند، آن از سنگينى اين و اين از پرواز آن به ستوه آيد. جان را به دانش حكمت بياراييد و زنگ اين آيينه‏ را با صيقل اخلاق ستوده و پندار پاك بزداييد، تا مراسم معاشرت را در اجتماع با بردبارى و صبر برگزار كنيد و در محفل همنشينان به حسن مشرب و لطف‏آميزش معروف گرديد و در نتيجه بار زندگى را آسان به منزل رسانيد. تن را به كار و كوشش واداريد و هرگز به سستى و خمود نگراييد تا به قوه فعاليّت و عمل همچون روح با نشاط و سبك باشيد و پرنده‏وار شايسته پرواز و طيران گرديد. هرگز از خداوند متعال مخواهيد كه شما را از غوغاى زندگى بركنار دارد و با آرامش و سكون از اين جهان بيرون برد. خدا راضى نيست كسى به هنگام مناجات بگويد: خدايا! مرا از فتنه دور بدار؛ زيرا مرد خدا آن كسى است كه قدم در پيكار هستى گذارد و نبرد زندگى را با پيروزى و پاكدامنى برگزار كندو فقط در اين مبارزه لازم است كه مرام حقّ و حقيقت نصب‏العين باشد و با خلوص عقيده و طهارت وجدان پيكار درگيرد. خداوند متعال در كتاب مجيد فرموده: «فرزندان و ثروت در زندگانى بشر فتنه است.» بنابراين اگر كسى از فتنه بگريزد به عبارت آشكارترى از هستى و حيات گريزان و بيزار ست. تيره‏بخت كه كنج عزلت مى‏گيرد و از هياهوى محيط فرار كرده، به گوشه خموشى پناه مى‏برد، نمى‏داند كه فلسفه آفرينش و راز وجود چيست، او نمى‏داند كه براى گوشه‏نشينى و انزوا خلق نشده است بلكه بايد با بقاى ناموس حيات در آشوب جهان شركت كند و همچون زندگان به جنب و جوش برخيزد، قامتى بيارايد و قدمى فراگذارد، از بينوايى دستگيرى كند و نادانى را به دانش و كمال هدايت نمايد. آرى، در غوغاى زندگى بيش از آنچه شكست و فساد پديد مى‏آيد، صلاح و عمران صورت مى‏گيرد. اگر وظيفه آدميزاد در عالم به سكوت و خمود منحصر باشد يكباره خداشناسان بايد از هم پراكنده شده، هر يك به گوشه‏اى خزند و در گلوى درّه‏هاى تنگ و غارهاى ژرف فرو روند؛ جهان را همچنان سرگشته و گمراه بگذارند و تنها گليم خود را از آب كشيده، به حفظ جان خويش بشر را به دست غرقاب فنا و امواج نيستى بسپارند. من نمى‏گويم كه لجام گسيخته و خيره خيره خود را در ميان جامعه اندازيد و بيهوده آشوب و انقلاب بر پا كنيد، اين عمل را نمى‏ستايم و بدان اجازه نمى‏دهم، اما گوشه مگيريد و خموش منشينيد و آسايش خود را بر رفع مظالم بندگان خداى و تصفيه اختلافات مردم ترجيح مدهيد. ممكن است كه انسان به قسمت خود هم راضى باشد و از تقدير هم خرسند، اما اين رضايت ايجاب نمى‏كند كه سرافكنده به كنج بخزد و زبان بريده از گفت و شنود و خلط و آميزش آرام و بركنار ماند. خداوند دانا، مردان نبرد را در فتنه اندازد و بدينوسيله جوهر جانشان را آزمايش كند تا بنگرد بردبار و صبور كيست، تا معلوم شود پرهيزكار و پاكدامن كدام، تا بنده را به روز رستاخيز بر خداى حجّت نباشد و كس در آن باز پرسى نيازموده قدم نگذارد. پس برخيزيد و دامن همت بر كمر زنيد، بكوشيد و بجوشيد و غوغاى زندگى را بر پا داريد، مرد باشيد و با دامن پاك و پندار عالى در صحنه نبرد قدم گذاريد، تا هم از لذت حقيقى حيات بهره بريد و هم به وظايف انسانيت خويش قيام نماييد، نه همچون زنده به گوران كه بر نفس خود اتّكا و اعتماد ندارند و به همين جهت از غوغاى زندگى كناره مى‏گيرند.» 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 203 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
6 4 داستان رهایی از غار 1 ✳️ از سيد ثَقَلَيْن و سرور خافِقَيْن، محمدّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله چنين روايت كرده‏اند كه وى فرمود: از نوادر اخبار بنى اسرائيل و عجايب امم سالفه كه به الهام ربّانى و وحى آسمانى بر آن مطلع بود اين است كه: سه شخص از بنى اسرائيل در راهى با يكديگر رفيق بودند و به مراقبت و موافقت يكديگر مستظهر و مفتخر و راهى سخت و مقصدى دور فراپيش گرفته بودند و به همكلامى و مكالمت يكديگر سختى و مشقّت سفر را تخفيفى مى‏نمودند و فايده‏ «الْرَّفيقَ ثُمَّ الطَّريقَ را محقّق مى‏گردانيدند كه ناگاه ابرى چون روز عاشقان، سياه و بادى چون دم مفلسان، سرد برخاست. سحاب چون دست كريمان، عالم را مستغرق احسان خود گردانيد، اما جهان بر آن مسافران چون سينه لئيمان تنگ و تاريك گشت، پناه به غارى بردند تا از خطر باد ايشان را حمايت كند ولى نمى‏دانستند كه به سبك پايى از قضا نمى‏توان گريخت و با اين ضعفى كه در انسان است با قَدَر نمى‏توان آويخت و پناه جز به درگاه خدا نباشد و مرد زيرك اگر از قضا گريز جويد خود را باژگونه خواسته باشد كه: «لا مَرَدَّ لِقَضاءِ اللَّهِ، وَ لا مَفَرَّ مِنْ قَدَرِهِ. هنوز در آن غار ننشسته بودند كه قيامت برخاست و هنوز از حركت ساكن نشده بودند و از باران ايمن نگشته كه كوه ثابت قدم از زلزله چون دل خائنان در اضطراب آمد. سنگى بزرگ همراه سيلاب باران در حركت آمد و بر در غار نشست، آن چنانكه دهانه غار بسته شد و ايشان همچون مردگان در گور تاريكى غار به حبس دچار شدند. جز به فضل حق دست آويزى و جز به رحمت ايزدى جاى گريزى نداشتند، گفتند: اين آن ساعت است كه جز اخلاص و دعا موجب خلاص نشود و جز صدق نيّت و خلوص عقيدت و طويّت، از اين ورطه نرهاند، بياييد تا هر يك از ما خداى را به تضرّع و استكانت و خضوع و خشوع بخوانيم و فاضل‏ترين طاعت و با اخلاص‏ترين عملى كه در مدت عمر بر آن اقدام نموده‏ايم وسيله استجابت دعا با خود سازيم. پس يكى گفت كه خداوندا، تو مى‏دانى كه مرا دخت عمويى بود در غايت زيبايى و ملاحت و نهايت لطافت و ظرافت و مدت‏ها عاشق جمال و شيفته حسن و كمال او بودم و بارها در طلب او به لطايف حيل و مكارم عمل، رياضت‏ها مى‏كشيدم و مجاهده‏ها مى‏نمودم، تا بعد از آن كه مال بسيار بر آن كار صرف نمودم و روزگار دراز در آن مشقت بودم، روزى بر مراد خود قادر گشتم و او را تنها در موضعى بى زحمت اغيار بيافتم، خواستم كه از آن گنج روان بهره‏اى برگيرم و از آن چشمه حيوان كه شكرستان لبش معدن نبات بود شربتى نوش كنم و مرادى كه در چنان حالى مطلوب و از چنان محبوبى مرغوب باشد حاصل گردانم، آن دختر گفت: اتَّقِ اللَّهَ يَابْنَ عَمِّ وَ لا تَنْقُضِ الْخاتَمَ. اى پسر عم، تقواى خدا پيشه كن و دامن عفت و عصمت مرا به سرپنجه شهوت حيوانى آلوده مكن. چون گفت از خداى بترس، از سر آن مراد برخاستم و پاى بر هواى نفس نهادم و دست از آن معصيت كوتاه گردانيدم. خدايا! اگر مى‏دانى كه ترك آن معصيت محض جلب خشنودى و رضايت تو بود، ما را از اين درماندگى فرج و از اين ورطه سخت نجات ارزانى دار. هنوز اين سخن در دهان داشت كه ثلثى ازآن سنگ بيفتاد و منفذى در آن سنگ پديد آمد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 206 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
6 4 داستان رهایی از غار 2 ✳️ شخص دوم گفت: خداوندا، علم شامل تو بدين محيط است كه مادرى و پدرى داشتم بسيار مسن، آن چنانكه پيرى قامت چون تير ايشان را كمان گردانيده و مُشك عارضشان به كافور بدل شده بود، طراوت و شباب آنان را رها كرده و آثار خزان عمر بر سر و صورتشان ديده مى‏شد، از كسب بازمانده و از حركت عاجز بودند، من به امتثال امر: وَ بِالْوالِدَيْنِ إحْساناً وَ ذِى الْقُرْبَى‏ وَ الْيَتمَى‏ وَ الْمَسكِينِ و به پدر و مادر و خويشان ويتيمان ومستمندان نيكى كنيد. شب و روز به خدمت ايشان مشغول بودم و دائماً از آن خائف كه مباد از بركات وجود ايشان محروم شوم. شبى در تهيّه غذا وظيفه خود به انجام رساندم، چون به محضر آنان رفتم هر دو را در خواب ناز ديدم. بر بيدار كردن آنان جرأت نكردم كه مبادا عيش خواب و لذت نيام بر آنان حرام گردد، دلم راضى نشد برگردم، چرا كه ترسيدم از خواب برخيزند و طلب غذا كنند و من در خدمت آنان حاضر نباشم، آن شب را تا صبح در كنار بستر آنان بيدار ماندم. خداوندا، تو مى‏دانى كه اين خدمت خاص محض خشنودى تو انجام گرفت، اگر راست مى‏گويم درِ بسته بر ما گشاده گردان. در آن حال ثلثى ديگر از آن سنگ بيفتاد. شخص سوم گفت: الهى! تو داناى اسرار و عالِم بر امور پنهانى و از سراير و ضماير كاينات مطّلعى و مى‏دانى كه من در وقتى اجيرى داشتم، چون مدت آن سپرى شد اجرت بدو رساندم، گفت: اجرت كار من بيش از اين است و آنچه مى‏دادم قبول نكرد، گفت: ميان من و تو روزى خواهد بود كه حق مظلوم از ظالم بستانند. از نزد من قهر كرد و آن اجرت به من گذاشت. من از آن سخن سخت متأثر شدم و از تو كه خداوند منى بترسيدم و به آن اجرت گوسپند خريدم و رعايت و محافظت بجاى آوردم تا در اندك مدت بسيار شد و بعد از زمانى آن اجير بازآمد و گفت: از خداى بترس و آن حق من به من رسان. اشارت بدان گله گوسپند كردم و گفتم: حق تو اين است، برو بردار. آن مرد سخن مرا مسخره و استهزا پنداشت، گفت: حقّم را نمى‏دهى كفايت نيست، مرا هم مسخره مى‏كنى؟ گفتم: گمان بد مبر كه اين گوسپندان تمام ملك توست و اين همه از رعايت اجرت تو و محافظت مزدت پديد آمده. الهى! اگر اين سخن من بر صدق و راستى است ما را از اين شدتْ فرجى و از اين مشقتْ مَخرجى عنايت فرما. در حال تمامت آن سنگ از در غار كنار رفت و ايشان از آن ورطه هلاكت به دعا و خضوع و خشوع و عمل خالص نجات يافتند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 206 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 👈🎙 صوتی تصویری با صدای : میثم دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌 👈🎙 شش فایل صوتی با صدای : میثم دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انس با صحیفه سجادیه
#فهرست #صحیفه_سجادیه_ختم 🙏 دعای #چهل_نه 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " در دفع نيرنگ دشمنا
✳️ انشاالله در ادامه دور دوم ختم این کتاب نورانی انشاالله از امروز با هم دعای 49 صحیفه سجادیه را به صورت بند به بند شروع می کنیم به بارگذاری و مطالعه ...
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در دفع حیله دشمنان و رد آزار ایشان ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در دفع حیله دشمنان و رد آزار ایشان: 🔹إلَهِى هَدَيْتَنِى فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَكَ - إِلَهِى - الْحَمْدُ🔹 🔸خدايا! مرا راه نمودى، من غافل گشتم و پندم دادى اما سخت شدم، و نيكى نمودى، من نافرمانى كردم. آنگاه به من شناسانيدى كه كدام كارهاى من ناكردنى بود، استغفار كردم و تو عفو كردى، باز سوى گناه برگشتم و تو بر من پوشيدى. پس اى خداى من! سپاس تو را🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در دفع حیله دشمنان و رد آزار ایشان: 🔹تقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلاكِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ🔹 🔸خود را در وادى هلاكت انداختم، و در درّه هاى مرگ فرود آمدم، و خويشتن را در آن وادى ها فراپيش قهر تو داشتم و دچار عتاب تو گشتم🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1737534T13711723(Web).mp3
2.49M
🔊 بشنوید/ صوت کامل دعای با صدای عربی سلیس مرحوم ( هفت دقیقه ) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
مختصر دفع نقشه‏ ى دشمنان‏ در اين دعا امام عليه‏السلام براى رفع كيد و مكر دشمنان از خداوند درخواست كمك مى‏كند و نحوه‏ى برخورد دشمن را بازگو مى‏نمايد. در فراز نخست چنين عرضه مى‏دارد : 🙏 (بار خداوندا تو مرا هدايت كردى ولى به من لهو (و سرگرميهاى ناچيز) پرداختم) (الهى هديتنى فلهوت). (تو مرا موعظه و پند دادى اما من قساوت پيشه كردم) (و وعظت فقسوت). (و به من عطاياى جميل و زيبا بخشيدى ولى من معصيت كردم) (و ابليت الجميل فعصيت). (اما (پس از خطاها)- آنطور كه تو به من معرفى كردى- راه بازگشت را شناختم، به استغفار پرداختم و تو از نافرمانيم در گذشتى) (ثم عرفت ما اصدرت اذ عرفتنيه، فاستغفرت فاقلت). (ولى من باز به گناه برگشتم و تو دوباره پرده‏پوشى كردى) (فعدت فسترت). (بنابراين- اى خداى من- حمد و ستايش ويژه‏ى تو است) (فلك الهى الحمد). ((اى خداى من) من خود با پاى خويش در واديهاى هلاكت قدم گذاشتم) (تقحمت اوديه الهلاك). (و در دره‏ هاى تلف و نابودى وارد شدم) (و حللت شعاب تلف). ((با ورود به واديهاى هلاكت) خود را در معرض قهر تو در آوردم) (تعرضت فيها لسطواتك). (با حلول (در دره‏هاى تلف) خود را در دل عقوبتهاى تو قرار دادم) (و بحلولها عقوباتك). ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏خدایا تو در حقم چه کردی و من چه ؟ تو هدایتم کردی و من .... تو نصیحت دلسوزانه ام کردی و من .... تو چیزهای زیاد و خوبی به من دادی و من .... وای بر من وای بر من که با این همه لطف تو باز به تو پشت کردم و دوباره به گناه برگشتم ای خدا تو چقدر خوبی ممنون بابت این همه لطفت فلک الهی الحمد ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
24 ▪️ زیارت عاشورای معروفه همان زیارتی معروف و مشهوری است كه برای زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا وارد شده . زیارت عاشورای غیر معروفه با زیارت معروفه متداوله در اجر و ثواب شریك است بدون مشقت گفتن صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام ( یعنی در این زیارت غیر معروفه دیگر صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام كه در زیارت عاشورای معروفه وارد شده، وجود ندارد) و این برای آنانكه شغل مهمی دارند فوزی است عظیم. ▪️به نیابت از آقا و مولایمان امام زمان علیه السلام با هم را چهل روز زمزمه میکنیم :👇 ♦️🔊📜 السَّلامُ عَلَیكَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیكَ یا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ ..... 👈 نرم افزار زیارت ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🔊 سالروز حضرت علیها السلام تسلیت باد (با ذکر به روح بزرگ آن دردانه ی علیه السلام ، بر روی اعداد زیر کلیپ فرمایید) " 1 2 3 " ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
📚 « حضرت بنت‌الحسین علیها السلام: پاسخی به تأملات وسوالات» 👈اخیرا در مجامع علمی و جلسات مذهبی، بحث‌‌هایی درباره حضرت رقیه علیهما السلام مطرح شده و بعضی در مقام اثبات وجود دختری به نام رقیه علیهما السلام برای امام حسین علیه ‌السلام برآمده‌‌اند و بعضی دیگر تلاش در انکار و رد آن حضرت داشته‌‌اند. این کتاب سعی دارد به سوال پاسخ دهد 👈شما میتوانید آن را قانونی از با قیمتی مناسب و دریافت کنید https://taaghche.com/book/5581 علیها السلام علیه السلام 🆔 @sahife2
برنامه ی ضرورت کنترل وَ قَالَ (عليه السلام ) : الْكـَلاَمُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَـمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ؛ فَإِذَا تَكَـلَّمْتَ بِهِ، صِرْتَ فی وَثَاقِهِ. فَاخْزُنْ لِسَانَكَ، كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ؛ فَرُبَّ كَلِمَة سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً. حضرت علی که درود خدا بر او، فرمود: سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشى، و چون گفتى، تو در بند آنى، پس زبانت را نگهدار چنانكه طلا و نقره خود را نگه مى ‏دارى، زيرا چه بسا سخنى كه نعمتى را طرد يا نعمتى را جلب كرد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ حتی با يك كلمه ( ضرورت کنترل ) : ⏺ درباره اهميت و خطرات سخن گفتن بى رويه، در كلمات پيشين امام(عليه السلام) مطالب قابل توجهى خوانديد. امام (عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه در ضمن سه جمله ديگر بر اين مسأله تأكيد مى كند. نخست مى فرمايد: «سخن، تا نگفته اى اسير توست اما همين كه گفتى تو اسير او خواهى بود»; (الْكَلاَمُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ; فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فی وَثَاقِهِ). چه تشبيه و تعبير جالبى! به راستى، سخن قبل از آن كه از دهان گوينده اش بيرون آيد همچون اسيرى در نزد اوست ولى همين كه از دهان گوينده بيرون آمد نه تنها قادر بر مهار كردنش نيست بلكه در اسارت آن خواهد بود و تمام مسئوليت هايش را بايد به عهده بگيرد. پس چه بهتر كه انسان كم سخن بگويد و سنجيده بگويد. امام(عليه السلام) در دومين تعبير از تشبيه ديگرى استفاده كرده، مى فرمايد: «زبانت را همچون طلا و نقره ات حفظ كن»; (فَاخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ). شك نيست كه انسان اجناس گران بهاى خود را با دقت محافظت مى كند مبادا سارقان آن را بربايند و يا به گونه ديگرى از دست برود. امام(عليه السلام) مى فرمايد كه زبان تو نيز سرمايه بسيار گران بهايى است كه بايد با دقت در حفظ آن بكوشى. در سومين جمله به عنوان يك دليل مى فرمايد: «اى بسا گفتن يك كلمه نعمت بزرگى را از انسان سلب كرده يا بلا و مصيبتى را فراهم ساخته است»; (فَرُبَّ كَلِمَة سَلَبَتْ نِعْمَةً وَجَلَبَتْ نِقْمَةً). اهميت سكوت تا آنجاست كه از داستان زكريا در قرآن مجيد استفاده مى شود خداوند هنگامى كه به زكريا بشارت فرزندى را به نام يحيى داد عرضه داشت: «خدايا! نشانه اى براى من قرار ده. خطاب آمد: نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم با مردم نخواهى داشت در حالى كه زبانت سالم است; (قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَيَال سَوِيّاً) و به اين ترتيب سكوت به عنوان آيتى از آيات خدا نسبت به موهبتى كه ارزانى داشته بود قرار داده شد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَ لِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ‏ پس اگر چنین نكردید، (بدانید كه) اعلان جنگ با خدا و رسولش داده‌اید و اگر توبه كنید، (اصل) سرمایه‌هاى شما از آنِ خودتان است. (ودر این صورت) نه ستم مى‌كنید و نه بر شما ستم مى‌شود. در اسلام، نه اجازه وبهره‌ كشى واستثمار داده شده و نه اموال مردم یك ‌جانبه مصادره مى‌گردد. در بعضى نظام‌ ها، مالكیّت ملغى وتمام اموال را از صاحبانشان مى‌گیرند و در برخى دیگر، استثمار و بهره‌كشى و ربا، به هر شكلى آزاد است. 1- رباخوار، محارب با خداست. او باید بداند كه در این جنگ، در یك طرف او قرار دارد و در طرف دیگر، خداوند جبّار. «فأذنوا بحرب من اللّه» 2- رباخوارى، گناه كبیره است. چون اعلام جنگ با خداوند است. «بحرب من اللّه» 3- رباخوار، گمان نكند با مردم محروم طرف است، بلكه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع مى‌كند. «بحرب من اللّه» 4- چون رباخوار با خداست، از وظایف حكومت اسلامى مبارزه با رباخواراى است. «فأذنوا بحرب من اللّه» 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی که قابل تامل و تفکر بسیار است : 👈 گنجیست که طلسمش نهفتن است راهش غبار شرکت ز ادراک رفتن است گر بحر معرفت بکف آید بکش سخن کان موسم جواهر اسرار شفتن است خشگی اگر دوچار شود خشک شو مگو اهل دلی چو بینی آن جای گفتن است بیمار دل زمعرفت از شمهٔ برد بیماریش فزون شود اولی نهفتن است درهم کشیده روی ور آید چو غنچه باش با گفتگو بگوی که هنگام خفتن است خونین دلی چو غنچه به بینی صباش باش گل گل شگفته شو که محل شگفتن است گربرخوری بسوخته جان دل شکستة غم از دلش بروب که محراب رفتن است دانائی ار بدست تو افتد کند حدیث رو جمله گوش باش که جای شنفتن است چون با کجی بمجلسی افتی مزن نفس کان خامشی سرای زاغیار رفتن است بدگوئی راز وصف نگوئی زبان به بند پرگوی را علاج بترک شنفتن است شبها چو از عشا و عشا یافتی فراغ لب از سمر به بند که آن وقت خفتن است اشعار حکمت محض است شعر نیست کی لایق طریقه او شعر گفتن است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام : «1» يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ‏ اى آن كه گره‏هاى امور رنج ‏آور، به وسيله او گشوده مى‏شود، و اى آن كه تندى و تيزى ، به عنايت او فرو مى‏نشيند، و اى آن كه بيرون آمدن از تنگى و فشار، و قرار گرفتن در راحتى گشايش، و رهايى از غم و اندوه، از او خواسته مى‏شود. دعای 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
6 5 1 ✳️ سعيد الدين فرغانى در «شرح تائيّه ابن فارض» مى‏گويد: «مقدمه اول: ببايد دانست كه هر چند در طريق حق و وصول به وى مقامات و درجات بسيار است، لكن اصول و كلّيات آن سه مقام است: اول سلام و دوم ايمان‏ و سوم احسان؛ زيرا كه چون آن سرّ وجودى [انسان‏] از مراتب استيداع افلاك و عناصر و مولّدات و مرتبه استقرار كه رحم مادر است تجاوز كرد و به صورت اين نفس و مزاج انسانى ظاهر شد، به سبب ملابست احكام كثرت عناصر و مولّدات، حكم وحدت و طهارت و بساطتش در اين آثار كثرت حركات و سكَنات طبيعى و احكام انحرافات او مغلوب گشت و به آن سبب از مبدأ وحدت خود و لا بدّى رجوع به وى و طرق ظاهر و باطن آن رجوع، به يكبارگى محجوب ماند. پس اگر به واسطه تقليد پدر و مادر و مربّى، يا دعوت رسولى و امامى از آن آگاهى مى‏يابد، نخست اثر آن آگاهى به ظاهر نفس و جهت تدبيرى او مر مزاج و قوا و اعضاى او را مى‏رسد و از او به قوا و اعضا سرايت مى‏كند تا از كثرت و نامضبوطى حركات و سكنات قولًا و فعلًا و ظهور به صور انحرافات اعراض مى‏كنند و به وحدت و عدالتى كه در احكام شرع مندرج است روى مى‏آرند و آن را انقياد مى‏نمايد و آن زمان، دخول ايشان در دايره مقام اسلام كه انقياد اوامر و زواجر شرع است درست مى‏شود. و آنگاه ارتباط اين شخص انسانى كه به مسلمانى درآمده است، با حق و اسما و صفات مقدس او به طريق تعلّق ثابت مى‏افتد؛ زيرا كه مربوب را به اسم رب و صفت ربوبيت و مخلوق را به اسم خالق و صفت خلق و مهدى را به اسم هادى و صفت هدايت و توبه كننده را به اسم توّاب و قابل‏التَّوب و مغفور را با اسم غفّار و صفت مغفرت و هَلُمَ‏جَرّاً، تعلّق ضرورى است و همچنين در مقام اسلام كه تقيّد است به عالم حكمت، تعلّق به اسباب و علل و اضافت هر چيزى به سببى و علّتى ظاهراً و رؤيت اشيا مضاف به اين اسباب و علل ضرورى است كه فى الحقيقه آن اسباب و علل هم مظاهر آثار اين اسمايند. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 209 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
6 5 2 ✳️ و تا دايره اسلام درنيامده است تعلّقش با بعضى اسما و صفات است دون البعض و چون به حقايق مقام اسلام متحقّق شد حينئذ تعلّقش با همه اسما و صفات‏ تمام مى‏گردد و بعد از آن، اثر آن آگاهى از مبدأ و معاد و طريق عود به قواى باطنى و حواس نفس مى‏رسد تا به تكلّف و تلطّف جهد مى‏كند و خود را از مضيق: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لايَرْجِعُونَ كر و لال و كورند، به اين سبب آنان [از گمراهى و ضلالت به سوى هدايت و حقيقت‏] بازنمى‏گردند. مى‏رهاند و نطق و سمع و بصر و فكرت و وهمش را كه به فضول و مالايُعْنى‏ از ذكر و فكر و آثار و عبر، به كلّى محجوب بود دركار مى‏آرد و خويشتن را به اسم سميع و بصير و عالم و قائل متخلّق مى‏گرداند. و همچنين قواى باطن را از حضيض نقايص و انحرافات جهل و بخل و طيش «سبک سری- سبک مغزی» و ظلم و قساوت، الى غير ذلك، به اوج كمالات و صور اعتدالات عقل و كرم و حلم و رأفت خواهد كه برساند. حينئذ از مقام اسلام به مقام ايمان ترقّى كرده باشد و در اثناى سير در كليات مقاماتِ ايمانى چون توبه و زهد و ورع و توكل و رضا و جزئيات هر مقامى، خود را به اسماى حق چون كريم و حليم و علّام و رؤوف و امثال آن بر وفق: تَخَلَّفُوا بِأخْلاقِ اللَّهِ. به اخلاق الهى آراسته شويد. متخلّق مى‏كند و مقام ايمان را از اين جهت مقام تخلّق گويند. پس چون احكام انحرافات از ظاهر و باطن نفس منتفى گردد، صورت وحدت و عدالتى كه در مشيمه نفس كامن بود متولد شود و نام آن صورت، دل است، پس اين دل به حكم‏ «وَ وَسَعَنى قَلْبُ عَبْدى ...» محلّ تجلّى اسمى شود از توابع اسم ظاهر حق كه منشأ تعيّن نفس و مزاج اين شخص بوده باشد و در وقت سقوط نطفه و نفخ روح و زمان ولادت، محكوم تأثير و تربيت آن اسم افتاده و حينئذ به آن اسم متحقق شود، أعنى در وقت تجلّى آن اسم در دل او، اسم و رسم او به كلّى از ميان برخيزد تا همه آن اسم باشد و آنگاه از مقام ايمان به مقام احسان ترقّيش محقّق شود و آن اسم كه در دل او تجلّى كرده است و اثرى از آثار آن اسماى ذات مذكور است، حينئذ سمع و بصر و لسان و يَد و رِجلْ و عقل او گردد، تا از اخبارى كه در حقيقت اين مقام تحقّق وارد است لطايف آن را فهم كند. پس در مراتب اسما، سير كردن گيرد و تحقق به هر اسمى او را مستعد تحقق به اسمى ديگر مى‏گرداند تا به همگى اسما كه اسم ظاهر، جامع ايشان است متحد شود. آنگاه سير در باطن روح آغازد تا به همه اسماى باطن تنزيهى تحقّق يابد، آنگاه به تجلّى جمعى كمالى رسد و اين سير مضاف به ساير كاملان است. اما سير مصطفوى از اين حضرت جمع قاب قَوْسَين است تا به مقام احديت جمع أو أدْنى كه لا أعلى و لا أَكْمَلَ مِنْهُ. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 209 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
6 5 3 ✳️ مقدمه دوم: آن است كه از خصايص كامل، آن است كه غالباً به باطن و سرّ خود مشاهد حضرت غيب باشد. و به روح و نفس، مطالع حضرت ارواح و علوم آن در مقام احسان. و به حواس ظاهر و باطن در مقام ايمان و مشغول آثار و عِبَر بود و مزاج و قواى او مقيّد باشد به مقام اسلام. و به عبادات بدنى و ملازمت همه انواع احكام ابتلائات شرعى، اوقات او معمور و مستغرق. اما فايده تقيّد سرّ و نفس شريفش به حضرت غيب و مقام احسان، تجلّيات ذاتى و علوم حقيقى و مكاشفات صحيح است. و فايده تقيّد حواس و قواى ظاهر و باطنش به مقام ايمان، در اين نشأت دنيا التذاذ اوست به ذكر و فكر و سماع و عبرت‏ها و در نشأت آخرت به رؤيت دائم بالبصر و سماعِ كلام بى واسطه و غير آن. و فايده تقيّد مزاجش به مقام اسلام تحقق باشد به ابتلائات احكام شريعت در اين نشأت و تلذّد بدان و كشف دقايق حكمت و در هر حكمى از احكام شرعى و علت تعيين و تحديد اعداد و اوقات و مقادير در نماز و روزه و زكات و حج و غير آن و كمال انبساط حقيقت او در جميع عوالم و نشأت دنيوى و برزخى و حشرى و جنانى و كثيبى «توده ریگ» و غير آن به آن تقيّد مزاج به مقام اسلام باز بسته است و برخوردارى از صور و نتايج آن اعمال و عبادات شرعى در برزخ و حشر كه جنّات و حور و قصور، عين آن صور است هم بدان متعلّق و هر چند اوقات باشد كه نفس و حواس و مزاجش همرنگ سرّ گردد، اما به حكم نشئات و آن حكمت‏هاى مذكور آن را ثباتى و دوامى بيشتر نتواند بود. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 209 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2