eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 یک غزل زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی که قابل تامل و تفکر بسیار است : 👈 گنجیست که طلسمش نهفتن است راهش غبار شرکت ز ادراک رفتن است گر بحر معرفت بکف آید بکش سخن کان موسم جواهر اسرار شفتن است خشگی اگر دوچار شود خشک شو مگو اهل دلی چو بینی آن جای گفتن است بیمار دل زمعرفت از شمهٔ برد بیماریش فزون شود اولی نهفتن است درهم کشیده روی ور آید چو غنچه باش با گفتگو بگوی که هنگام خفتن است خونین دلی چو غنچه به بینی صباش باش گل گل شگفته شو که محل شگفتن است گربرخوری بسوخته جان دل شکستة غم از دلش بروب که محراب رفتن است دانائی ار بدست تو افتد کند حدیث رو جمله گوش باش که جای شنفتن است چون با کجی بمجلسی افتی مزن نفس کان خامشی سرای زاغیار رفتن است بدگوئی راز وصف نگوئی زبان به بند پرگوی را علاج بترک شنفتن است شبها چو از عشا و عشا یافتی فراغ لب از سمر به بند که آن وقت خفتن است اشعار حکمت محض است شعر نیست کی لایق طریقه او شعر گفتن است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل دیگر از مرحوم فیض کاشانی : 👈 عرصه لامکان سرای من است این کهن خاکدان چه جای من است دلم از غصه خون شدی گر نه مونس جان من خدای من است آنکه او خسته داردم شب و روز خود هم او مرهم و شفای من است هر که زو بوی درد می آید صحبتش مایهٔ دوای من است هر که او از دو کون بیگانه است در ره دوست آشنای من است مقصدم حق و مرکبم عشقست شعر من ناله درای من است هست با من کسی همیشه کزو تار و پود من و بقای من است سازدم هر چه قابل آنم دهدم هر چه آن سزای من است خوبی من همه ز پرتو اوست گر بدی هست مقتضای من است من اگر هستم اوست هستی من ور شوم نیست او بجای من است از خود ار بگذرم رسم بخدا بخدائی که منتهای من است بقضا اگر شود راضی هر دو عالم بمدعای من است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی : 👈 عاشقی در بندگی ها سر براهم کرده است بی نیاز از بندگان ، لطف الاهم کرده است تا مرا از خود رباید زرد و لاغر داردم کهربای عشق ایزد ، برگ کاهم کرده است نوری ار بر جبهه ام بینی زداغ عشق دان سینه ام گر صاف بینی ، و آهم کرده است بر و طاعتم ، دانی که می بندد مدام؟ آنکه روی خویشتن را ، قبله گاهم کرده است هیچ دانی کز سحاب ، کیست آب روی من ؟ آنکه او بر درگه خود ، خاکِ راهم کرده است ایمنم از فتنه ، دانی که کرد ؟ آنکه از ریب المنون خود را پناهم کرده است نیست مدح خود که میگویم ثنای ایزدست آنکه خوار او شدن عزت پناهم کرده است پایمال سفله دارد ، شهرت بیجا مرا رنجة سنگ حوادث دست جاهم کرده است اگر دعوی عرفان میکند بس دور نیست از پوست ، پشمی در کلاهم کرده است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل عارفانه و زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی : 👈 جان روشندلان که مظهر تست پرتوی از جمال ازهر تست مستی عاشقان شیدائی از لب لعل روح پرور تست دل ما بیدلان سودائی خستهٔ غمزهٔ ستمگر تست مست و مخمور از شراب توایم غم و شادی ما زساغر تست باعث اختلاف لیل و نهار زلف مشکین وروی انور تست سبب انقلاب بدر و هلال روی خوب و میان لاغر تست همه سرگشتگان کوی توایم همه را روی عجز بر در تست هرچه در عالم کبیر بود همه شرح کتاب اکبر تست تو زمن حال دی چه میپرسی من چگویم زدل چو دل برتست لطف و رحمت زبنده باز مگیر از جان کمینه چاکرتست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل دیگر از مرحوم فیض کاشانی : 👈 نه فلک چرخ زنان سودائی تست بیخود افتاده زمین یک تن شیدائی تست جز تماشای جمال تو تماشائی نیست هر که حیران جمالیست تماشائی تست هر که افراخت بدعوائی نکوئی کردن گر بود راست همان سایة زیبائی تست سروقدان که ز بالائی بالا بالند آن زبالای برازندة بالائی تست هر گلی را که بود رنگ درین گلشن و بوی شمة از گل خود رستة زیبائی تست از ازل تاباند بینش هر بینائی همه یک بینش در پردة بینائی تست هر چه را دردو جهان نور هویدائی هست همه یک ذره خورشید هویدائی تست سرّ پنهان شدن روح نهان بودن تو رمز پیدا شدن قالب پیدائی تست هر کجا رسم توانائی و دانائی هست نور دانائی تو زور توانائی تست بنده خود کیست که خود رأی بود در کاری لاف خودرائی ما پرتو خود رائی تست بسزای تو نکردیم دمی بندگیت آنچه هست سزاوار تو آقائی تست خود را تو بکردار خوش آراسته کن حسن گفتار نه در خورد خود آرائی تست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبای دیگر از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه : 👈 از غم هستی چو رستم ، غمگسار آمد بدست چون گسستم رشتهٔ اغیار یار آمد بدست خود چو رفتم از میان ، دیدم هم او را در کنار نقش خود چون شستم آن زیبا نگار آمد بدست بهر آن جان جهان دادم جهانی جان بجان جان چو دادم در رهش جان بیشمار امد بدست در دلم جا کرد عشقش اختیار از من گرفت چون مرا از من برون کرد اختیار آمد بدست سرنهادم بر سرعشق از جهان پرداختم پا زهرکاری کشیدم تا که کار آمد بدست عاقبت بین گشتم و از پیش کردم کار خویش آنچه در امسال میبایست ، پار آمد بدست جانم از عشق ، تازه شد پیرانه سر در خزان بازم نوبهار آمد بدست نیش مژگان در دلم چندی به حسرت میشکست خار در دل کاشتم تا گلعذار آمد بدست آنچه میجوئید یاران در را از سنّت هشت و چهار آمد بدست (12 امام معصوم علیهم السلام) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبا از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه ( در فراق کربلا و با هم زمزمه کنیم ): 👈 پای تا سر همه ام در غمت اندیشه شدست زدن تیشه بر این کوه مرا پیشه شدست خواهش من دگر و آنچه تو خواهی دگرست نخل امید مرا غیرت تو تیشه شدست هر نهالی که خیال قد و بالای تو گشت ریشهٔ شد بدل اکنون همه دل ریشه شدست دم بدم در دلم از غصه نهالی کارم از درخت غم تو باغ دلم بیشه شدست بیش ازین تاب جفای تو ندارم جانا بس که بگداخت سراپای دلم شیشه شدست متصل میکندش تا که در آرد از پای غم هجران تو بنیاد مرا تیشه شدست ناله ام مطرب و خون باده و چشمم ساغر یادتو ساقی این بزم و دلم شیشه شدست گل سرخست رخت یاشده از می گلگون زعفرانیست رخم یا گل کافیشه شدست بس که در حسن سراپای تو اندیشه نمود پای تا سر دل حیرت زده اندیشه شدست هر روز بنظم غزلی پردازد سفتن گوهر معنیش مگر پیشه شدست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبا از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه 👈 عشق بیچون تو یارب در دل من چون نشست گوهر روحی پاکی بین چه سان در خون نشست گشت عالم را سراپا جای گنجایش نیافت غیرصحرای دل من زان درین هامون نشست اینقدر دانم که جا کرده است در ویرانه ام می ندانم چون درآمد از کجا و چون نشست پادشاه عشق بر ملک خرد تا دست یافت ملک را بگرفت سرتا سر خرد بیرون نشست هر خردمندی که بوئی از می عشقش شنید سر بصحرا داد عقل و پهلوی مجنون نشست جویها از چشم خونبارم روان شد هر طرف هر که نزدیک من آمد لاجرم در خون نشست اشک تا سر کرد از چشمم بدورم شد محیط تیره آه از سینه ام برخواست برگردون نشست چرخ هر چند از ترحم مهربانی بیش کرد گرد محنت بر سر و روی دلم افزون نشست در غزل فکری نباید کرد چندان را معنی برخاست تا از خاطرش موزون نشست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبا از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه : 👈 مگو که چهره او را نقاب در پیشست ترا زهستی و همی در پیشست حجاب دیدن آن روی شرک و خودبینی است زهستی تو رخش را نقاب در پیشست وجود او بمثل همچو آب و تو ماهی خبر زآب نداری و آب در پیشست گهی به پرده دنیی دری گهی عقبی بسی زظلمت و نورت حجاب در پیشست نماید آنکه بود او نه اوست غره مشو تو تا به آب رسی بس سراب در پیشست نظر باو نتوان کرد چون زعکس رخش بدور باش هزار آفتاب در پیشست نگه باو نتواند رسید چون برهش زتار زلف بسی پیچ و تاب در پیشست کتاب حسن بتان صورت است و او معنی بهوش باش گرت این کتاب در پیشست چو هوش ماند چون جلوه کرد اینمعنی اگر محیط شوی اضطراب در پیشست بس است زاین فن سخن که سامع را ز شبهه صد سخن بیحساب در پیشست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 الهى به سوى تو آمدم ، به حقّ خودت مرا به من بر مگردان!! ✍️ مرحوم استاد ره - الهی نامه 🌹 باز آمدم با نقل و می ، سرمست از جام الست باز آمدم با چنگ و نی ، سرمست از جام الست باز آمدم طوفان کنم ، کونین را ویران کنم میخانه را عمران کنم ، سرمست از جام الست باز آمدم جولان کنم ، جولان درین میدان کنم سرها چوکوغلطان کنم ، سرمست ازجام الست بی باده مستیها کنم ، بیخویش هستیها کنم در اوج پستیها کنم ، سرمست از جام الست درپیش او رقصان شوم ، در کیش او قربان شوم درخون خودغلطان شوم ، سرمست ازجام الست خود را زخود غافل کنم ، نقش خودی زایل کنم لوح سوی باطل کنم ، سرمست از جام الست افسانها را طی کنم ، اسب خرد را پی کنم تجدید عهد وی کنم ، سرمست از جام الست دلرا فدای جان کنم ، جان در ره جانان کنم این قطره را عمان کنم سرمست از جام الست در بحر عشق بیکران ، چون گردم بی نشان خود را نه بینم در میان # سرمست از جام الست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ بیابان هم که باشی حسین علیه السلام آبادت می کند درست مثل کربلا !! 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه در روز پایانی ختم 40 روزه ی زیارت عاشورا خطاب به آقا امام حسین علیه السلام : 👈 آن ملاحت که تو داری ، گهر حسن آنست ببهایش نرسد هیچ متاع ار همه جانست ما نداریم متاعی که بود در خور وصلت تو گران قیمتی و هر چه ترا هست گرانست با تو سودا نتوانیم مگر لطف کنی تو کانچه ما رابه ازآن نه همه چیزت به از آنست بوسهٔ گر برباید زلبت سوخته جانی شود او زنده و جاوید و لب لعل همانست سهل باشد ز تو سودی ببرد عاشق مسکین کز عطای تو ترا هیچ نه نقصان نه زیانست میزند بر لب من دست قفل خموشی ورنه بسیار سخن هست که محتاج بیانست حرف سودا سخن سود و زیان هیچ مگو کاین سخن چون سر سودا زده گوید هذیانست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ با التماس بخواه که: «رَبَّنَا لاَ تُزِغ قُلُوبَنَا بَعدَ إِذ هَدَیتَنَا وَ هَب لَنَا مِن لَدُنکَ رَحمَهً إِنَّکَ أَنتَ الوَهَّاب» ✍️ مرحوم استاد در نامه ای به یکی از دوستانش ✅ متن کامل نامه مذکور در کتاب " نامه ها برنامه ها " 👈 اینجا 🌹 یک غزل بسیار زیبا و پر معنای دیگر از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه : 👈 عشق در راه طلب راهبر مردانست وقت مستی و طرب بال و پر مردانست سفر آن نیست که از مصر به بغداد روی رفتن از جان سوی جانان سفر مردانست ظفر آن نیست که در معرکه غالب گردی از سرخویش گذشتن ظفر مردانست هنر آن نیست که در کسب و فضایل گوشی به پر عشق پریدن هنر مردانست همه دلهاست فسرده همه جانها تیره گرم و افروخته آه سحر مردانست چشمهٔ کوثر و سرسبزی بستان بهشت خبری از اثر چشم تر مردانست گهر اشک ندامت بقیامت ریزد هر که در فکر شکست گهر مردانست اگر آب حیات از گهر نظم چکاند هم از آنروست که او خاک در مردانست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 " الهی از پای تا فرقم در نور تو غرقم «یا نورَ السموات و الأرض، أنعَمْتَ فَزِدْ!» " ✍️ مرحوم استاد 👌متن کامل کتاب الهی نامه 👈اینجا 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه : 👈 یار را روی دل بسوی منست منبع لطف رو بروی منست نظر لطف هر کجا فکند گوشه چشم او بسوی منست چشم او ساغر و نگاهش می لطف و قهرش می و سبوی منست در لبش آب و شیر و خمر و عسل آندهان اصل چارجوی منست وصل او منتهای مقصد ما جلوه حسنش آرزوی منست کار من جست جوی او دایم کار او نیز جستجوی منست سخنم گفتگوی اوست مدام سخنش نیز گفتگوی منست هر کجا فتنهٔ و آشوبیست شرح احوال تو بتوی منست ناله گر زخستهٔ شنوی آن صدائی زهای و هوی منست هر کجا هر چه هر که میگوید بیگمان گفتگوی منست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه : 👈 در صدف جان دردی نیست به جز دوست دوست آنکه دل از عشق او زنده بود اوست اوست نغز درین نه طبق نیست به جز عشق حق هر چه به جز عشق او نیست به جز پوست پوست قدسهی قامتان زان چمن آراست راست روی پری پیکران زان گل رو روست روست عشق مرا پیشه شد در رک و در ریشه شد نیست منی در میان من نه منم اوست اوست مهر رخ دوست را سینه من جاست جاست بر سرخاک رهش دیده من جوست جوست چون رخ مه طلعتان جان من افروختند چون کمر دلبران این تن من موست موست اوست همه عز و نازما همه دل و نیاز خواری ما بهر ما عزت ما زوست زوست او همه احسان وجود ما همه جرم و جحود اوست چنان ما چنین کس چکند خوست خوست بوی خدا میوزد از نفس اهل دل نیست سخن شعر عطر از آن بوست بوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه در آخرین روز های ماه محرم و صفر و وداع با دو ماه ماتم و غم : 👈 در صدف جان دردی نیست، به جز دوست دوست آنکه دل از عشق او، زنده بود اوست اوست نغز درین نه طبق، نیست به جز عشق حق هر چه به جز عشق او، نیست به جز پوست پوست قد سهی قاقتان، زان چمن آراست راست روی پری پیکان، زان گل رو روست روست عشق مرا پیشه شد، در رگ و در ریشه شد نیست منی در میان، من نه منم اوست اوست مهر رخ دوست را، سینه من جاست جاست بر سرخاک رهش، دیده من جوست جوست چون رخ مه طلعتان، جان من افروختند چون کمر دلبران، این تن من موست موست اوست همه عز و ناز، ما همه دل و نیاز خواری ما بهر ما، عزت ما زوست زوست او همه احسان وجود، ما همه جرم و جحود اوست چنان ما چنین، کس چکند خوست خوست بوی خدا میوزد از نفس نیست سخن شعر، از آن بوست بوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه در آستانه ی ایام ولادت حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه وآله : 👈 مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست جان باستقبالش آمد آنکه جان ماوای اوست مژدگانی ده قدومش را که اینک میرسد آنکه جان مست شراب عشق روح افزای اوست اینک آمد تا که در جان و دل من جا کند آنکه هم جان جای او پیوست هم دل جای اوست اینک آمد آنکه هر جا سرو قدی ماهروی هر چه دارد از نکوئی جمله از بالای اوست اینک آمد آنکه جانرا مست چشم مست کرد آنکه دلها خسته مژگان بی پروای اوست اینک آمد تا نوازد خاطر هر خستهٔ کو دلش صفرای او در سرش سودای اوست اینک آمد تا بریزد جام می در جان و دل آنکه در سرها خمار از ساغر و مبنای اوست اینک آمد ساقی راواق صهبای الست آنکه هر جا مستی ازنشأه صهبای اوست در دل هر عاشقی تابی زمهر روی او در سر هر بیدلی شوری ز استغنای اوست نالهای زار ما بر بوی گلزار ویست داغهای سینهٔ ما سایهٔ گلهای اوست خیز و استقبال کن بس جان و دل درپای ریز آنکه را جان و دل و تن منزل و ماوای اوست خامش کن که نتوانی زوصفش دم مزن آنچه گفتی هم کفی از موجه دریای اوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ بگو (ای صل الله علیه و آله و سلم): اگر خدا را دوست می‌دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است. آل عمران 31 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه "خطاب به آنان که بدون عمل مدعی محبت و عشق خدا و اهلبیت هستند": 👈 ای که سرمیکشی زخدمت دوست چون کنی دعوی محبت دوست منفعل نیستی ازین دعوی شرم ناید ترا زطلعت دوست نبری امر دوست را فرمان دم زنی آنگه از مودت دوست دعوی دوستی کنی وانگاه نشوی تابع ارادت دوست دوستی را کجا سزاواری نیستی چون سزای خدمت دوست دوست از دوستیت بی زارست که نهٔ جز سزای لعنت دوست بر درش بین هزار فرمان بر سرنهاده برای طاعت دوست عاشقان بین نهاده جان برکف از برای نثار حضرت دوست "ما عبدناک" گوی بین بی حد صف زده بر در عبادت دوست "ما عرفناک" گو نگر بی عد وآله کبریا و رفعت دوست جمع کر و بیان قدس نگر بر درش می زنند نوبت دوست اگر میکند مخالفتی سر نمی پیچد از مشیت دوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ ذکری که عجل توصیه فرمودند : « یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی ». 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه که ما خطاب به حضرت ولیعصر ارواحنا له الفدا عرضه می داریم: 👈 زار و نزار و خسته ام و بی قرار دوست از من ای صبا ببر خبری تا دیار دوست گو یاد کن زحال جگر خستگان هجر آن شب که هست روز و شب اندر کنار دوست کی در خور غمست و فراق آنکه سالها بوده است در نعیم وصال و جوار دوست قطع امید کرده زدنیا و آخرت نومید از دو عالم و امیدوار دوست بر رهگذار دوست نشسته است منتظر بر کف گرفته جان ز برای نثار دوست درگردنت صبا چو تنم خاک ره شود در کوی دوست ریزش و در رهگذار دوست ای آنکه واقفی زدرون و برون کار رمزی بما بگوی ز اسرار کار دوست جز کار و بار دوست ندانیم کار و بار دگر مائیم جانی و دلی و کار و بار دوست صبر و وفا نیاز وفنا کار ماست جور و جفا و غنچ و دلالست کار دوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 الهی قو علی خدمتک جوارحی ( ) همه ی اعضا و جوارحم برای دوست ولاغیر ✳️ " خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه‌ی اعضا و جوارح در همین امید به سر می برند؛ یا ارحم الراحمین ! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی خواهم، بهشت من جوار توست ، یا الله ! " ✍️ بخشی از شهید حاج ره 🌹 سرشته اند در گلم الا هوای دوست سرتا بپای من همه هست از برای دوست تن از برای آنکه کشم بار او بجان جان از برای آنکه فشانم بپای دوست دل از برای آنکه به بندم بعشق او سر از برای آنکه دهم در هوای دوست چشم از برای آنکه به بینم جمال او لب از برای آنکه بگویم ثنای دوست دست از برای آنکه بدامان او زنم پای از برای آنکه روم در رضای دوست گوش از برای حلقه و گردن برای طوف یعنی اسیر و بنده ام و مبتلای دوست در سر خیال و مهر بدل سینه بهر راز در لب دعا، ثنا بزبان، دیده جای دوست خوش آنکه مدعای من از وی شود روا لیکن بشرط آنکه بود مدعای دوست گر دوست را بجای من مبتلا بسی است بی او شوم اگر بودم کس بجای دوست ای نوش باد ترا هر چه میکشی از جام عشق و باده مهر و وفای دوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدِيجَةَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ .... 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه در سالروز ورد حضرت قاطمه معصومه علیها سلام به قم ✳️ خطاب به ایشان همراه زمرمه ی زیارتنامه ایشان، میگوییم خانم ! همانگونه که دست خیلی از بزرگانی مان همچون ها ها ها ها ها ها را گرفتید تا به دوست واصل شدند ، دست ما افتادگان را هم بگیرند : 👈 سرکرده ایم پا به ره جستجوی دوست کو رهبری که راه نماید بکوی دوست از بی نشان نشان ندهد غیر بی نشان خود بی نشان شویم پی جستجوی دوست با پای او مگر بسپاریم راه او ورنه بخویشتن نتوان شد بکوی دوست هر چند میرویم بجائی نمیرسیم کو جذبه عنایتی از لطف خوی دوست بوئی زکوی دوست گر آید بسوی ما در یکنفس زخویش توان شد بسوی دوست () چل سال راه رفتی و در گام اولی ای هیچ شرم نداری زروی دوست تا چند مست باشی تو از باده هوس یک جرعه هم بنوش زجام و سبوی دوست ضرت (سلام الله) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه ( ما آن را از قول امام سجاد علیه السلام در به درگاه حضرت حق زمزمه می کنیم) : 👈 حلقهٔ آن در شدنم آرزوست بر در او سرزدنم آرزوست چند بهر یاد پریشان شوم خاک در او شدنم آرزوست خاک درش بوده سرم سالها باز هوای وطنم آرزوست تا که بجان خدمت جانان کنم دامن جان بر زدنم آرزوست بهر تماشای سراپای او دیده سراپاشدنم آرزوست دیده ام از فرقت او شد سفید بوئی از آن پیرهنم آرزوست مرغ دلم در قفس تن بمرد بال پر و جان زدنم آرزوست بر در لب قفل خموشی زدم سوی خموشان شدنم آرزوست عشق مهل که با جان رود زندگی در کفنم آرزوست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏الحمدلله ... حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ ، وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ ، إِنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيدٌ ستایش خدار ار، ستایشی که به وسیلۀ آن، در گروه سعادتمندان از دوستانش، به خوشبختی و سعادت برسیم؛ و به سبب آن با شمشیر دشمنانش در سلک شهیدان قرار گیریم. همانا او یار بندگان و خدای ستوده خصال است. 👈دعای 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه این ابیات زیبای آن مرحوم را در آرزوی خالصانه با هم زمزمه میکنیم: 👈 یک جرعه می زساغر جانانم آرزوست سر مستی ای زمیکده جانم آرزوست پائی زدم بدنیا و پائی به آخرت نی این مرا فریبد و نه آنم آرزوست از هر دو کون بی خبر و مست آزادی زمالک و رضوانم آرزوست افسرده شد دل از دم سرد هوای از جانب دم رحمانم آرزوست هست نهان در دهان یار بوس لبی و فراوانم آرزوست من جان بکف گرفته و او تیغ آبدار سرتا کنم نثار به سامانم آرزوست لب نه مرا بلب که کشم آب زندگی در عین نور چشمهٔ حیوانم آرزوست از دست زاهدان تر و زاهدان خشک صحرا و کوه و ناله و افغانم آرزوست از دیده خون ببارم تا جان شود روان چون اجر خون انم آرزوست دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه خطاب به اربابمان حسین علیه السلام : 👈 گو برو عقل از سرم ، در سر هوای یار هست گو برو دل از برم ، در بر غم دلدار هست بر تنم سر سرنگون شو ، شور عشقش بجاست دیده ام گو غرق خون شو ، حسرت دیدار هست در کدوی سر شراب عشق و در دل مهر دوست در درون عاشقان ، میخانه و خمار هست گه خیال روی او ، گاهی خیال خوی او در سر شوریده عشق ، بهشت و نار هست هم دل و هم جان فداکن ، یار هم جان و دلست جان بر جانان فراوان ، دل بر دلدار هست ای که نظاره به گلهای میکنی دیدهٔ جان را جلا ده ، در دلت گلزار هست بار تن بر جان منه ، گر بار خواهی بر درش کافرم من گر گران جان را بر او بار هست بر دل و جان کن گوارا ، هر چه آید از حبیب درد خوشتر آدمی را ، درد کی در کار هست پندارد کسی از حال او آگاه نیست حرف رندی های او بر سرهر بازار هست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ " اگر کسی عمل صالحی انجام دهد و به این بزرگوار (آخوند ره ) هدیه کند، روح ایشان با آن شخص، همراه می شود. " 👤 شیخ جعفر 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه هدیه به آن مرحوم: 👈 بیا که از ازلم با تو آشنائی هست زعکس روی تو در دیده روشنائی هست بدل زچشم خرابت خرابی و مستی بجان زباده لعل تو جانفزائی هست زتاب زلف تو گر دل بخویش می پیچد زلعل دلکشت اسباب دلگشائی هست مرا زشیوه بیگانگیت باکی نیست میان عشق من و حسنت آشنائی هست اگرچه دست من از دامن تو کوتاهست ولیک دامن لطف ترا رسائی هست زسنگ قهر تو بر دل شکستی ار آید زلطفهای لطیف تو مومیائی هست دل شکسته کجا بندم و دهم بکدام زپای تا سرت آئین دلربائی هست سزد که فخر کند بر شهان گدای درت که پادشاهی عالم درین گدائی هست نمیرسد بجدائی غمی درین عالم چه هر کجا که غمی هست در جدائی هست چنانکه با تو مرا جانب وفا مرعیست ترا وفای مراعات بیوفائی هست نیازمند خدا از دو کون مستغنی است که هر چه در دو جهان هست در خدائی هست توان بتقوی و طاعت جهان بدست آورد رساست دست کسی را که پارسائی هست توانی آنکه کنی بر دو کون پادشهی اگر ترا بسر خویش پادشاهی هست سجود بود فرض بی نوایانرا هزار راحت در رنج بینوائی هست اگر چه بمقصود ره نمیداند ولیک در طلبش نور رهنمائی هست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ " زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید." 👤 مرحوم 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه خطاب به عجل الله تعالی فرجه الشریف: 👈 بهر گلی اگرم ناله و نوائی هست بجان تو اگرم جز تو مدعائی هست مگو مگو زکجا آمدی کجا رفتی ببین ببین که به جز سایه تو جائی هست مگو مگو بجهان آشنا کرا داری ببین ببین بجهان جز تو آشنائی هست مرا بغیر هوای تو و رضای تو هوای دیگر اگر هست و مدعائی هست هوا بسر نرسانم بمدعا نرسم چه مدعا چه هوا جز تو روی ورائی هست بخاک درگه تو گر روم بجای دگر کجا روم به جز این آستانه جائی هست مقابل گل رویت نشینم و نالم چو عندلیب که در گلشن نوائی هست وصال دوست چو خواهی بساز با غم دوست چو گنج باشد ناچار اژدهائی هست اگر جهان همه بیگانه شد ز چه باک چو التفات نهان تو آشنائی هست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2