eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 10 🔴 بر اساس تقسيم قرآن‏ 5 طائفه مقرّبان‏ ] آنجا كه راهبر بى‏خودى است، و سير در آن دريا جز به قدم فنا نتوان كرد، و عقل عين بقاست و ضدّ فنا، پس در آن دريا جز فانيان آتش عشق را سير ميسّر نگردد؛ جاى مقرّبان است و اين طايفه سيّم‏اند كه: وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ* اولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك‏] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش‏] اند،* اينان مقربان‏اند. تار و پود جامه وجود ايشان از پودى ديگرست، لاجرم گردن همّت ايشان را جز به كمند جذبه عشق بند نتوان كرد، كه از معدن ماوراى كَونَيْنْ گوهر اوست. اشارت «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» مگر در حقّ ايشان بر آن معناست كه در بدايت فَطْر، روح ايشان سابق ارواح بوده است، و پيش از آن كه به اشارت «كُن» از مَكمن علم اللّه به عالم ارواح آمده است به سعادت قبول تشريف «يُحِبُّهُمْ» مخصوص و مشرَّف بوده و در عالم ارواح به سعادت قبول رِشاش انوار: إِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ فى ظُلْمَةٍ ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نُورِه، فَمَنْ أصابَهُ ذلِكَ النُّورُ اهْتَدى‏، وَمَنْ أخْطَأهُ ضَلَّ. همانا خداوند خلايق را در ظلمت آفريد، سپس از نور خود بر آنان پاشيد، پس هر كه آن نور بدو رسيد هدايت يافت، و هر كه بدو نرسيد گمراه گشت. از ديگران اختصاصِ: إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَى بى‏ترديد كسانى كه پيش‏تر از سوى ما وعده نيك به آنان داده‏اند، از دوزخ دورشان نگه مى‏دارند. يافته و چون به عالم قالب پيوست، اگر چه روزكى چند از براى پرورش قالب، او را در مرتع حيوانى فرو گذاشته، امّا بدان باز نگذاشته ناگاه به كمند عنايت روى دل او را از كلّ آفرينش بگردانيده و سلسله محبّت «يُحِبُّهُمْ» بجنبانيده و به آب رأفت و رحمتْ تخم «وَيُحِبُّونَهُ» را در زمين دل او پرورش داده و نداى لطف حق به سرّ جان او رسيده. و آن طايفه را كه به كمند جذبات الوهيت روى از مطالب بشريّت و مقاصد نفسانى بگردانند و در سير عبوديّت به عالم ربوبيّت رسانند و قابل فيض بى‏واسطه گردانند دو صنف‏اند: يكى آنهايند كه در عالم ارواح در صفوفِ: الْأرْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ. در صف اول بوده‏اند، قابل فيض الوهيّت بى‏واسطه گشته، و ايشان انبيايند كه در قبول نور هدايت مستقلّ‏اند. و صنف دوم ارواح اولياست كه قابل فيض حق به واسطه تُتُق « خيمه، خرگاه، چادر بزرگ » ارواح انبيايند و در دولتِ متابعت ايشان. امّا چون بر طينت روحانيّت ايشان خمير مايه رشاشِ: «ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نورِهِ.» نهاده بودند چون به كمند جذبه روى از مزخرفات دنياوى بگردانيدند، هم بدان نور از پس چندين هزار تتقِ عزّت، جمال وحدت مشاهده كردند، چنانكه اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود: ما كُنْتُ أعْبُدُ رَبًّا لَمْ أرَهُ. خدايى را كه [با چشم دل‏] نديده‏ام نمى‏پرستم. مبادى عشق اين جا پيدا گردد. ‏ در ادامه ... 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 1 تخم عشق در بدايت حال اگر چه به تصرّفِ‏ «ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نورِهِ در زمين ارواح انداختند امّا تا آبِ‏ «ما كُنْتُ أعْبُدُ رَبًّا لَمْ أرَهُ» بدان نرسيد، سبزه إنّى ذاهِبٌ إلى‏ رَبِّى پيدا نيامد. بلكه تخم عشق در بدايت بيخودى به دستكارى «يُحِبُّهُمْ» در زمين «يُحِبُّونَهُ» انداختند و آب ألَسْتُ بِرَبِّكُم بدو رسانيدند سبزه قالُوا بَلى‏ پيدا آمد. اول كه شرر آتش عشق از قَدّاحه: فَأحْبَبْتُ أنْ اعْرَفَ دوست داشتم تا شناخته گردم. برخاست، هنوز نه عالم بود و نه آدم. حرّاقه سياه روى‏ «خَلَقَ الْخَلْقَ فى ظُلْمَةٍ» مى‏بايست تا قابل آن شرر گردد كه: فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَى أُعْرَفْ. پس خلايق را آفريدم تا شناخته شوم. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 2 چون در اين عالم كبريت صدق طلب را كه به حقيقت كبريت احمر است آتش افروز آن شرر مى‏كنند، از كبريت صدق طلب كه نتيجه «يُحِبُّونَهُ» است، شرر آن آتش كه نتيجه «يُحِبُّهُمْ» است مشتعل مى‏شود. آن شعله را «عشق» خوانند. چون آن آتش‏ شعله كشيد هر چه در خانه وجود هيزم صفات جسمانى و روحانى است جمله فراسوختن مى‏آيد. اين جا عشق در عالم انسانى صفت قيامت را آشكارا كند، چنانكه خواجه صلى الله عليه و آله فرمود: مِنْ أشْراطِ السّاعَةِ نارٌ تَخْرُجُ مِنْ قِبَلِ الْيَمَنِ تَطْرُدُ النّاسَ إلى‏ مَحْشَرِهِمْ. از نشانه‏هاى قيامت آتشى است كه از سوى يمن بيرون مى‏آيد كه مردم را به سوى محشرشان سوق مى‏دهد. زمين صفات بشرى را مبدَّل مى‏كند: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأرْضُ غَيْرَ الْأرْضِ و السَمواتُ [در] روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمان‏ها [به غير اين آسمان‏ها] تبديل شود. آسمان صفات روحانى را درنوردند: يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ روزى كه آسمان را در هم مى‏پيچيم، مانند در هم پيچيدن طومار. چنانكه مصدر موجوداتْ حضرت جلّت بود مرجعْ همان حضرت باشد: إنَّ إلى‏ رَبِّكَ الْرُّجْعى‏ بى‏ترديد بازگشت به سوى پروردگار توست. به همان ترتيب كه آمدند روند. باز از كارگاه قدرت به عالم روحانيّت آيند و از آن‏ روحانيّت به جسمانيّت، به همان قدم بازگردانندش: كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ همان گونه كه نخستين بار آفريده‏ها را آفريديم، دوباره آنان را باز مى‏گردانيم. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 3 چون آتش عشق در غلبات وقت، به خانه‏پردازى وجود صفات بشريّت برخاست، در پناه نور شرع به هر قدمى كه بر قانون متابعت كه صورت فناست مى‏زند، نور كشش كه فنابخش حقيقى است از الطاف ربوبيّت، استقبال او مى‏كند كه: مَنْ تَقَرَّبَ إلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إلَيْهِ ذِراعاً. هر كه يك وجب به من نزديك شود من يك ذراع به او نزديك مى‏گردم. در اين مقام رونده جز به زمام كشتى عشق و قدم ذكر و بدرقه متابعت نتواند رفت كه: قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ بگو: اگر خدا را دوست داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد. پس به حقيقت، عشق است كه عاشق را به قدم نيستى به معشوق رساند و عقل، عاقل را به معقول بيش نرساند، و اتّفاق علما و حكما است كه حق تعالى معقولِ عقل هيچ عاقل نيست، زيرا بزرگان فرموده‏اند: لا تُدرِكُهُ الْأبصارُ وَلا تَكْنُفُهُ الْعُقُولُ، وَهُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَيَكْنُفُ الْعُقُولَ. وَلا يُحيطُونَ بِشَىْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إلّابِما شاءَ وَقَدْ أحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً. چشمها او را در نيابد و خردها بر او احاط نكند و حالا آن كه چشمها را دريابد و بر خردها احاطه كند، و جز به اندازه‏اى كه او بخواهد به علم او احاطه نيابند و حال آن كه علم او به همه چيز احاطه دارد. پس چون عقل را بر آن حضرت راه نيست، رونده به قدم عقل بدان حضرت نتواند رسيد؛ زيرا كه موصوف به هستى است، الّا به قدمِ فَاْذْكُرُونى ، كه ذكر حق است. إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ حقايق پاك [چون عقايد و انديشه‏هاى صحيح‏] به سوى او بالا مى‏رود و عمل شايسته آن را بالا مى‏برد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 4 پس رفعتى كه ميسّر مى‏شود و صعودى كه سوى حق صورت مى‏بندد نيست الّا به واسطه عمل صالح، و عمل صالح وقتى باشد كه بى‏شايبه ريا باشد. و مراد از ريا، هستى و در ميان بودن شخص است در انواع طاعات و عبادات. پس ذاكر به حق به قدم فَاذْكُرُونى راه حضرت أذْكُرْكُمْ سپرد و به كلّى متوجّه آن يار شود، به زمام كشتى عشق و بدرقه متابعت و دلالت جبريل عقل تا به سدرة المنتهى روحانيّت برود، كه ساحل بحر عالم جبروت است و منتهاى عالم معقول، پس جبريل عقل را خطاب رسد كه: لَوْ دَنَوْتَ أنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتَ. اگر به اندازه سر انگشتى نزديكتر شوى خواهى سوخت. از آنجا راه جز به راهبرى رفرف «1» عشق نتواند بود، اين جاست كه عشق از كسوت عين و شين و قاف بيرون آيد و در كسوت جذبه روى بنمايد. به يك جذبه سالك را از قاب قوسين سر حدّ وجود بگذراند و در مقام أوْ أدْنى بر بساط قربت نشاند كه: جَذْبَةٌ مِنْ جَذَباتِ الْحَقِّ تُوازى عَمَلَ الثَّقَلَيْنِ. يعنى به معامله ثقلين آنجا نتواند رسيد جز به جذبه. و اين جا ذكر نيز از قشر فَاذْكُرُونى بيرون آيد، سلطان أذْكُرْكُمْ جمال بنمايد، ذاكرْ مذكور گردد و عاشقْ معشوق شود، و چون عشقْ عاشق را به معشوق رسانيد، عشق دلالت صفت بر در بماند. عاشق چون قدم در بارگاه وصال معشوق نهاد پروانه صفت نقد هستى عاشق را نثار قدم شعله شمع جلال معشوقى كند تا معشوق به نور جمال خويش عاشق سوخته را ميزبانى كند. هستى مجازى عاشقى برخاسته و هستى حقيقى معشوقى از خفاى كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً متجلّى شده، از عاشق جز نام نماند. اشارتِ: لا يَزالُ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إلَىَّ بِالنَّوافِلِ وَالْعِباداتِ حَتّى‏ احِبَّهُ فَإذا أحْبَبْتُهُ كُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَبَصَراً وَلِساناً وَيَداً، فَبى يُبْصِرُ وَبى يَنْطِقُ وَبى يَسْمَعُ وَبى يَبْطُشُ. بنده، پيوسته با انجام مستحبّات به من نزديكى مى‏جويد تا آنجا كه او را دوست دارم، چون او را دوست داشتم گوش و چشم و زبان و دست او مى‏شوم، پس به من مى‏بيند و به من سخن مى‏گويد و به من مى‏شنود و به من همه چيز را مى‏گيرد. بدين معنى باشد. فايده تكرار لفظ وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ اين جا محقّق گردد، چون دانستى كه السّابقون در بدايت آنها بودند كه در خطاب كُنْ سابق ارواح بودند، در نهايت كه وقت مراجعت است به خطاب ارْجِعى إلى رَبّكِ ، گوى مسابقت در ميدان قربت هم ايشان ربوده‏اند كه: وَالسّابِقُونَ السّابِقُون* اولئِكَ الْمُقَرَّبُون و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك‏] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش‏] اند،* اينان مقربان‏اند. يعنى: السّابِقُونَ الْأوَّلُونَ بِالْخُرُوجِ عَنْ غَيْبِ الْغَيْبِ، هُمُ السّابِقُونَ الْآخِروُنَ بِالرُّجُوعِ إلى‏ غَيْبِ الْغَيْبِ. نَحْنُ اْلاخِرُونَ السّابِقُونَ رمزى بدين معناست. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2