#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 10
🔴 #طوايف_انسانها بر اساس تقسيم قرآن 1
قرآن مجيد بر مبناى عقايد و اخلاق و اعمال، آدميان را سه طايفه مىداند. اين تقسيم به طور مفصّل در سوره مباركه واقعه و به نحو مختصر در سورههاى ديگر قرآن مجيد آمده است.
1- مقرّبان
2- اصحاب يمين
3- اصحاب شِمال
مقرّبان
مقرّبان، به صريح آيات كتاب حق، پيامبران و امامان معصوم هستند كه از نظر عقيده و اخلاق و عمل، مافوق جنّ و انس و ملكاند.
ايمان آنان ايمان شهودى، و اخلاقشان اخلاق حق و اعمالشان در همه شؤون خالصترين عمل و پر ارزشترين حركت براى خدا بود.
اصحاب يمين
اصحاب يمين يا «ميمنه» به دلالت آيات قرآن، آن انسانهائى هستند كه در عقيده و عمل و اخلاق با تمام وجود پيرو انبيا و تابع امامان هدايت مىباشند، آن مردان و زنانى كه شاگردان قابل قبولى براى نبوّت و امامت بوده و آن انسانهاى والايى كه چيزى را در زندگى بر برنامههاى حق مقدم نمىدارند، آن مردان و زنان با وفائى كه در راه استقرار مكتب انبيا از همه چيز خود گذشتند، و براى ادامه راه پيامبران از هيچ زحمت و كوششى دريغ نورزيدند.
اصحاب شِمال
اصحاب شمال يا «مشئمه» آن مردان و زنانى هستند كه در برابر مكتب حق و انبياى الهى كه مبلّغان آن بودند تكبّر ورزيدند و در هيچ برنامهاى حاضر به پذيرش حق نشدند، مردان و زنانى كه فاسد بودند و شايع كننده فساد در مجتمع انسانى.
آن مردان و زنانى كه جز شكم و شهوت، و هوا و هوس، و بت و بت پرستى، ظلم و ستم، خدعه و خيانت، و تجاوز و شرارت، قتل و غارت، استعمار و استثمار انسانها، ... هدفى و كارى نداشتند.
آن انسانهايى كه از عقل و مغز، وجدان و انصاف، صفا و وفا چشم پوشيدند، و صفحات حيات را كه مىتوانست با اسما و صفات حق رقم بخورد به لجن آلودگى و كثافت عقايد باطله و اخلاق ذميمه و حركات شيطانيّه نجس كردند.
آنان كه با حق مبارزه نمودند و تا مىتوانستند انبيا و ائمه و پيروان آنان را آزردند، و از هيچ كوششى در جهت خاموش كردن چراغ هدايت دريغ نكردند.
آنان كه شب و روز خود را به بطالت سپرى كردند و عمر گرانمايه را با شيطان و شيطنت معامله نمودند و دنيا را عرصه گاه بازيگرىهاى خود دانستند و از هر حيوانى شريرتر شدند.
آنان كه روح و قلب و حقيقت انسان را فراموش كردند و به اين تصوّر نشستند كه انسان جز گوشت و پوست و مشتى استخوان چيز ديگرى نيست؛ انسانى كه قرآن مجيد به خاطر روح و عقلش وى را ظرف خلافت از حق و علم اسما و هدايت و نورانيّت و شرف و كرامت مىداند.
آنان كه ارزش ملكوتى انسان را به پستترين مرحله رساندند و در گمراهى و گمراه كردن بيداد كردند.
خرّمى و سر سبزى حيات، سرور و نشاط زندگى، طراوت عرصه حيات انسان به وحى و نبوّت و امامت و متابعت از واقعيتها است.
رشد و كمال، معلول نبوّت و امامت و پيروى از اولياى الهى است.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 10
🔴 #طوايف_انسانها بر اساس تقسيم قرآن 2
حقيقت طوايف انسانها در كلام رازى
نجم الدين رازى در شرح حال اين سه طايفه و ترجمه حقيقت و باطن آنان، در رساله «عقل و عشق» مىگويد:
«چون روح انسانى به قالب وى پيوندد، از حسن تدبير و تركيبى كه در اين صورت:
وَصَوَّرَكُمْ فَأحْسَنَ صُوَرَكُمْ
و شما را صورتگرى كرد و صورتهايتان را نيكو گردانيد.
رفته است، هر موضعى از مواضع ظاهر و باطن آن صورت قالب و محلّ ظهور صفتى از صفات روح شود، و چنانكه چشم محلّ ظهور صفت بينايى، و گوش محلّ شنوايى، و زبان محلّ گويايى و دل محلّ دانايى و باقى همچنين، پس به واسطه اين محالّ جسمانى كه هر يك قالب صفتى از صفات روح است معلوم شود كه روح در عالم خويش بدين صفات موصوف بوده است و اين قالب خليفه روح آمد و آيينه جمال نماى ذات و صفات او، تا به حسب هر صفت كه در روح بود اين جا در قالب محلّى پديد آورد كه مظهر آن صفت شود و آن صفت غيبى را در اين عالمِ شهادت پيدا كند، تا چنانكه روح در عالم غيب مُدرك كلّيات بود، در عالم شهادت مدرك جزئيّات شود تا خلافت:
عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ
داناى نهان و آشكار است، و او حكيم و آگاه است.
پس چنانكه شخص انسانى مُنبئ است از ذات روح، محلّ هر صفتى از شخص انسان منبئ است از آن صفت روح. چنانكه چشم محلّ بينايى است از آن كه روح موصوف است به صفت بينايى، دل به حقيقت محلّ ظهور عقل آمد و منبئ است از آن كه روح موصوف است به صفت عقل، چه عقل دانش محض است و دانش را دانايى بايد كه صفت دانش به ذات آن موصوف قائم باشد، چنانكه حق تعالى عالم است و علم صفت اوست و به ذات او قائم؛ اشارتِ:
إنّى جاعِلٌ فِى الْأرْضِ خَليفَةً
به يقين جانشينى در زمين قرار مىدهم.
بدين معناست، يعنى: چنانكه قالب خليفه روح است تا صفات روح را آشكارا كند و به نيابت و خلافت روح در عالم شهادت بر كار شود، روح خليفه حق است تا صفات حق آشكارا كند و به نيابت و خلافت وى در عالم غيب و شهادت به روح و قالب بر كار باشد.
پس خلايق در مرتبه خلافت:
وَهُوَ الِّذى جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأرْضِ
اوست كسى كه شما را در زمين، جانشينان [نسلهاى گذشته] قرار داد.
سه طايفه آمدند چنانكه فرمود:
وَكُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً* فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ* وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ* وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ
وشما سه گروه شويد* سعادتمندان، چه بلند مرتبهاند سعادتمندان!* و شقاوتمندان، چه دون پايهاند شقاوتمندان!* و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش] اند،* اينان مقرباناند.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 10
🔴 #طوايف_انسانها بر اساس تقسيم قرآن 3
اصحاب مشئمه
غلبه صفات حيوانى بر ملكى
] طايفهاى را كه صفات حيوانى، از بهيمى و سَبُعى و صفات شيطنت بر صفات مَلَكىِ روحانى غالب مىآيد، نور عقل ايشان مغلوب هوا و شهوت و طبيعت حيوانى مىگردد و روى به طلب استيفاى لذّات و شهوات جسمانى مىآورند و حرص و حسد و حقد و عداوت و غضب و شهوت و كبر و بخل و ديگر صفات ذميمه حيوانى را پرورش مىدهند تا به دركات سفلى مىرسند:
ثُمَّ رَدَدْناهُ أسْفَلَ سافِلينَ
آن گاه او را [به سبب گناهكارى] به [مرحله] پستترينِ پَستان بازگردانديم.
آنها اصحاب مشئمهاند.
غلبه صفات ملكى بر حيوانى
طايفهاى ديگر را كه صفات مَلَكىِ روحانى بر صفات حيوانى جسمانى غالب مىآيد، هوا و شهوت ايشان مغلوب نور عقل مىگردد تا در پرورش نور عقل و صفات حميده مىكوشند و نفى اخلاق ذميمه مىكنند، چه مصباح عقل را اخلاق حميده چون روغن آمد و اخلاق ذميمه چون آب.
و اين طايفه دو صنف آمدند، صنفى آنند كه پرورش عقل و اخلاق هم به نظر عقل دهند، عقل ايشان از ظلمت و آفت وهم و خيال صافى نباشد؛ هر چند به جهد تمام بكوشند عقل را به كماليّت خود نتوانند رسانيد و از خلل شبهات و خيالات فاسد مصون نمانند، چه يك سرّ از اسرار شريعت آن است كه در آن نورى تعبيه است كه بر دارنده ظلمت طبيعت است و زايل كننده آفت وهم و خيال.
پس اين طايفه چون بىنور شرع پرورش عقل دهند اگر چه نوعى از صفاها حاصل كنند كه ادراك بعضى معقولات توانند كرد، امّا از ادراك امور اخروى و تصديق انبيا: و كشف حقايق بىبهره مانند و در طلب معرفت حق تعالى چون ديده عقل را بىنور شرع استعمال كنند و در تيهِ ضلالت سرگردان و متحيّر شوند.
حدّ عقل در اين معنى آن است كه: اثبات وجود بارى- جلّ جلاله- كند و اثبات صفات كمال و سلب صفات نقصان از ذات او؛ بدان مقدار معرفت، نجات حاصل نيايد، و اگر عقل را بىنور شرع در معرفت تكليف كنند در آفت شبهات افتند، چنانكه فلاسفه جداى از شرع افتادند و انواع ضلالتْ ايشان را حاصل آمد، به اختلافات بسيار كه با يكديگر كردند و جمله دعوى برهان عقلى نمودند.
اگر عقل را در آن ميدان مجال جولان بودى، اختلاف حاصل نيامدى، چنانكه در معقولاتى كه عقل را مجال است هيچ اختلاف نيست كه:
طَريقُ الْعَقْلِ واحِدٌ.
راه عقل يكى است.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 10
🔴 #طوايف_انسانها بر اساس تقسيم قرآن 4
اصحاب ميمنه
و صنفى ديگر آنند كه پرورش عقل به نظر شرع و متابعت انبيا: و نور ايمان دادهاند، تا نور شرع و نور متابعت و نور ايمان، نور باصره بصر عقل ايشان شده است تا بدان نور هر كس به حسب استعداد خويش و قابليّت حصول آن نور، مُدرك حقايق غيب و امور اخروى شدهاند، اگر چه از پس حجب بسيار نگريستهاند. امّا عقل ايشان به دلالت نور ايمان از مدركات غيبى تفرّس احوال آخرت كرده است و مصدّق آن بوده كه:
اتَّقُوا فِراسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ.
از فراست و هوشيارى مؤمن پروا كنيد كه او با نور خدا مىنگرد.
اين طايفه اصحاب ميمنهاند، مشرب ايشان از عالم اعمال است، معاد ايشان درجات نعيم باشد، به اين دليل اين طايفه را به معرفت ذات و صفات خداوندى به حقيقت راه نيست، كه به آفت حجب صفات روحانى نورانى هنوز گرفتارند كه:
انَّ لِلّهِ تَعالى سَبْعينَ ألْفَ حِجابٍ مِنْ نُورٍ وَظُلْمَةٍ.
همانا خدا را هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.
و جاى ديگر فرمود:
حِجابُهُ النُّورُ، لَوْ كُشِفَتْ لَأحْرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهى إلَيْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ
حجاب او نور است، كه اگر بر طرف شود اشراقات وجه او تمام بينندگان را بسوزاند.
لاجرم با اين طايفه گفتند: زنهار تا عقل با عِقال را در ميدان تفكّر در ذات حق- جلّ و علا- جولان ندهيد كه نه حدّ وى است.
تَفَكَّرُوا فى آلاءِ اللّهِ وَلا تَتَفَكَّرُوا فى ذاتِ اللّهِ.
در نعمتهاى خدا انديشه كنيد و در ذات خدا انديشه منماييد.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
#دعا_چهارم_1
قسمت 10
🔴 #طوايف_انسانها بر اساس تقسيم قرآن 5
طائفه مقرّبان
] آنجا كه راهبر بىخودى است، و سير در آن دريا جز به قدم فنا نتوان كرد، و عقل عين بقاست و ضدّ فنا، پس در آن دريا جز فانيان آتش عشق را سير ميسّر نگردد؛
جاى مقرّبان است و اين طايفه سيّماند كه:
وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ* اولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ
و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش] اند،* اينان مقرباناند.
تار و پود جامه وجود ايشان از پودى ديگرست، لاجرم گردن همّت ايشان را جز به كمند جذبه عشق بند نتوان كرد، كه از معدن ماوراى كَونَيْنْ گوهر اوست.
اشارت «وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» مگر در حقّ ايشان بر آن معناست كه در بدايت فَطْر، روح ايشان سابق ارواح بوده است، و پيش از آن كه به اشارت «كُن» از مَكمن علم اللّه به عالم ارواح آمده است به سعادت قبول تشريف «يُحِبُّهُمْ» مخصوص و مشرَّف بوده و در عالم ارواح به سعادت قبول رِشاش انوار:
إِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ فى ظُلْمَةٍ ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نُورِه، فَمَنْ أصابَهُ ذلِكَ النُّورُ اهْتَدى، وَمَنْ أخْطَأهُ ضَلَّ.
همانا خداوند خلايق را در ظلمت آفريد، سپس از نور خود بر آنان پاشيد، پس هر كه آن نور بدو رسيد هدايت يافت، و هر كه بدو نرسيد گمراه گشت.
از ديگران اختصاصِ:
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَى
بىترديد كسانى كه پيشتر از سوى ما وعده نيك به آنان دادهاند، از دوزخ دورشان نگه مىدارند.
يافته و چون به عالم قالب پيوست، اگر چه روزكى چند از براى پرورش قالب، او را در مرتع حيوانى فرو گذاشته، امّا بدان باز نگذاشته ناگاه به كمند عنايت روى دل او را از كلّ آفرينش بگردانيده و سلسله محبّت «يُحِبُّهُمْ» بجنبانيده و به آب رأفت و رحمتْ تخم «وَيُحِبُّونَهُ» را در زمين دل او پرورش داده و نداى لطف حق به سرّ جان او رسيده.
و آن طايفه را كه به كمند جذبات الوهيت روى از مطالب بشريّت و مقاصد نفسانى بگردانند و در سير عبوديّت به عالم ربوبيّت رسانند و قابل فيض بىواسطه گردانند دو صنفاند:
يكى آنهايند كه در عالم ارواح در صفوفِ:
الْأرْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ.
در صف اول بودهاند، قابل فيض الوهيّت بىواسطه گشته، و ايشان انبيايند كه در قبول نور هدايت مستقلّاند.
و صنف دوم ارواح اولياست كه قابل فيض حق به واسطه تُتُق « خيمه، خرگاه، چادر بزرگ » ارواح انبيايند و در دولتِ متابعت ايشان. امّا چون بر طينت روحانيّت ايشان خمير مايه رشاشِ:
«ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نورِهِ.»
نهاده بودند چون به كمند جذبه روى از مزخرفات دنياوى بگردانيدند، هم بدان نور از پس چندين هزار تتقِ عزّت، جمال وحدت مشاهده كردند، چنانكه اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
ما كُنْتُ أعْبُدُ رَبًّا لَمْ أرَهُ.
خدايى را كه [با چشم دل] نديدهام نمىپرستم.
مبادى عشق اين جا پيدا گردد.
#حقيقت_عشق در ادامه ...
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج3، ص: 238
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2