✳️#پیشگویی #عاقبت #اسرائیل !!!
( غیر مستقیم با اشاره به داستانی عجیب در تاریخ)
*️⃣« یکی از سیاست هایی که #معاویه برای مضطر و بیچاره کردن علی علیه السلام انتخاب کرده بود این بود که یک مرد جانی نظیر «بُسر» یا «سفیان غامدی» را در رأس یک سپاه می فرستاد داخل مرزهای علیابنابیطالب و می گفت: دیگر به بی گناه و با گناه نگاه نکنید (نظیر همین کاری که امروز اسرائیل با کشورهای اسلامی انجام میدهد)، برای مستأصل کردن اینها بروید و شبیخون بزنید، به آتش بکشید، باگناه و بیگناه را بکشید، به صغیر و کبیر رحم نکنید، مالشان را ببرید. این کار را می کردند. یک مرتبه همین بسرابنارطاة را فرستاد. او رفت. وارد یمن شد، جنایتهای زیادی کرد، از جمله توانست بر بچههای عبداللهابنعباسابن عبدالمطلب پسر عمومی امیرالمومنین که والی یمن بود دست یابد. دو تا بچه صغیر بیگناه را گیر آورد، گردن آنها را زد. چون جنایت خیلی بزرگ بود کمکم وجدان همین آدم قسی القلب هم بیدار شد، بعد دچار عذاب وجدان شد. میخوابید، در خواب این جنایت خودش را میدید. راه میرفت، در جلوی چشمش این دو طفل، این دو کودک بیگناه مجسم بودند و سایر جنایتهایش. کمکم کارش به جنون کشید و دیوانه شد. یک اسب چوبی سوار میشد، یک شمشیر چوبی هم به دست میگرفت و در خیابانها میدوید و شلاق میزد. بچهها هم دورش را میگرفتند و هو هو میکردند...»
✍️ برشی از سخنرانی علامه شهید مرتضی #مطهری در آبان ماه سال 1349 شمسی ( اینجا ) - بسیار پیش از انقلاب اسلامی ایران و برپایی حکومت جمهوری اسلامی ایران - کتاب «آزادی معنوی» - گفتارهای معنوی جلد : 1 صفحه : 119
🏷 #سید_حسن_نصرالله #لبنان #وعده_صادق #طوفان_الأقصى #سوء_عاقبت
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_39
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى عمرو بن العاص :
از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به #عمرو_عاص نوشته است.
👈 این نامه در 1 بخش می آید :
✳️ نکوهش عمرو بن عاص :
فَإِنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبَعاً لِدُنْيَا امْرِئٍ ظَاهِرٍ غَيُّهُ، مَهْتُوكٍ سِتْرُهُ، يَشِينُ الْكَرِيمَ بِمَجْلِسِهِ وَ يُسَفِّهُ الْحَلِيمَ بِخِلْطَتِهِ، فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ وَ طَلَبْتَ فَضْلَهُ اتِّبَاعَ الْكَلْبِ لِلضِّرْغَامِ يَلُوذُ بِمَخَالِبِهِ وَ يَنْتَظِرُ مَا يُلْقَى إِلَيْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِيسَتِهِ، فَأَذْهَبْتَ دُنْيَاكَ وَ آخِرَتَكَ، وَ لَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَكْتَ مَا طَلَبْتَ. فَإِنْ [يُمَكِّنِ] يُمَكِّنِّي اللَّهُ مِنْكَ وَ مِنِ ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَجْزِكُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا، وَ إِنْ تُعْجِزَا وَ تَبْقَيَا فَمَا أَمَامَكُمَا شَرٌّ لَكُمَا؛ وَ السَّلَام.
✳️ افشاى بردگى عمرو عاص :
تو دين خود را پيرو دنياى كسى قرار دادى كه گمراهى اش آشكار است، پرده اش دريده، و افراد بزرگوار در همنشينى با او لكّه دار، و در معاشرت با او به سبك مغزى متّهم مى گردند. تو در پى او مى روى، و چونان سگى گرسنه به دنبال پس مانده شكار شير هستى، به بخشش او نظر دوختى كه قسمت هاى اضافى شكارش را به سوى تو افكند، پس دنيا و آخرت خود را تباه كردى، در حالى كه اگر به حق مى پيوستى به خواسته هاى خود مى رسيدى.
اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفيان مسلّط گرداند، سزاى زشتى هاى شما را خواهم داد، اما اگر قدرت آن را نيافتم و باقى مانديد آنچه در پيش روى داريد براى شما بدتر است. با درود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
این نامه مملوّ از سرزنش هاى شدیدى است که امام(علیه السلام) نسبت به عمرو بن عاص فرموده و او را به جهت سرسپردگیش در برابر معاویه ملامت مى کند و معاویه را با اوصافى که شایسته اوست توصیف مى نماید.
*دين خود را به دنياى ديگرى فروختى
*عمرو بن عاص در #جاهليت و اسلام
*گوشه اى از اعمال #معاويه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_55
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية:
نامه امام(عليه السلام) به #معاويه است.
👈 این نامه در 1 بخش می آید :
✳️ دنیا دار #امتحان و #آزمایش، نه دیار ماندن :
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا؛ وَ قَدِ ابْتَلَانِي اللَّهُ بِكَ وَ ابْتَلَاكَ بِي، فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَرِ؛ فَعَدَوْتَ عَلَى [طَلَبِ] الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ [وَ طَلَبْتَنِي] فَطَلَبْتَنِي بِمَا لَمْ تَجْنِ يَدِي وَ لَا لِسَانِي، وَ [عَصَبْتَهُ] عَصَيْتَهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ الشَّامِ بِي وَ أَلَّبَ عَالِمُكُمْ جَاهِلَكُمْ وَ قَائِمُكُمْ قَاعِدَكُمْ. فَاتَّقِ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ وَ نَازِعِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ وَ اصْرِفْ إِلَى الْآخِرَةِ وَجْهَكَ، فَهِيَ طَرِيقُنَا وَ طَرِيقُكَ؛ وَ احْذَرْ أَنْ يُصِيبَكَ اللَّهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَةٍ تَمَسُّ الْأَصْلَ وَ تَقْطَعُ الدَّابِرَ، فَإِنِّي أُولِي لَكَ بِاللَّهِ أَلِيَّةً غَيْرَ فَاجِرَةٍ، لَئِنْ جَمَعَتْنِي وَ إِيَّاكَ جَوَامِعُ الْأَقْدَارِ لَا أَزَالُ بِبَاحَتِكَ "حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ".
✳️ اندرز دادن به #دشمن :
*️⃣ پس از ياد خدا و درود همانا خداوند سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده، و مردم را در دنيا به آزمايش گذاشت، تا روشن شود كدام يك نيكوكارتر است. ما را براى دنيا نيافريده اند، و تنها براى دنيا به تلاش فرمان داده نشديم، به دنيا آمديم تا در آن آزمايش گرديم.
و همانا خداوند مرا به تو، و تو را با من آزمود، و يكى از ما را بر ديگرى حجّت قرار داد. تو با تفسير دروغين قرآن به دنيا روى آوردى، و چيزى از من درخواست مى كنى كه دست و زبانم هرگز به آن نيالود (قتل عثمان). تو و مردم شام، آن دروغ را ساختيد و به من تهمت زديد تا آگاهان شما مردم ناآگاه را، و ايستادگان شما زمينگير شدگان را بر ضدّ من تحريك كنند. معاويه از خدا بترس، و با شيطانى كه مهار تو را مى كشد، مبارزه كن، و به سوى آخرت كه راه من و تو است باز گرد، و بترس از خدا كه به زودى با بلايى كوبنده ريشه ات را بر كند، و نسل تو را بر اندازد. همانا براى تو به خدا سوگند مى خورم، سوگندى كه بر آن وفا دارم، اگر روزگار من و تو را در يك جا گرد آورد، هم چنان بر سر راه تو خواهم ماند: «تا خدا ميان ما داورى كند و او بهترين داوران است».
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
مرحوم سیّد رضى این نامه را طبق معمول به صورت گزینشى از نامه مفصل ترى آورده است. از منابع دیگر استفاده مى شود که هدف اصلى این نامه تبادل اسراى کوفه و شام بوده است و مطالبى که در آن آمده براى این بوده که معاویه بر سر عقل آید و از کیفرهاى الهى بترسد و این پیشنهاد را عملى سازد.
* فراموش مکن براى چه به دنيا آمده اى
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_64
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية جواباً [عن كتابه]:
نامه اى از امام(عليه السلام) است که در پاسخ نامه اى از #معاويه نگاشته است
👈 این نامه در 2 بخش می آید :
✳️ بخش اول: پاسخ به #تهمت های معاویه:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّا كُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَى مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَ الْجَمَاعَةِ، فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ كَفَرْتُمْ، وَ الْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ، وَ مَا أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلَّا كَرْهاً، وَ بَعْدَ أَنْ كَانَ أَنْفُ الْإِسْلَامِ كُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) [حَرْباً] حِزْباً. وَ ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ، وَ ذَلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلَا عَلَيْكَ وَ لَا الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْكَ. وَ ذَكَرْتَ أَنَّكَ زَائِرِي فِي [جَمْعِ] الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ؛ فَإِنْ كَانَ [فِيكَ] فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّي إِنْ أَزُرْكَ فَذَلِكَ جَدِيرٌ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِلنِّقْمَةِ مِنْكَ، وَ إِنْ تَزُرْنِي فَكَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَدٍ:
مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ
بِحَاصِبٍ بَيْنَ أَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ
وَ عِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ.
✳️ 1. پاسخ تهديدات نظامى معاويه:
پس از ياد خدا و درود چنانكه ياد آور شدى، ما و شما دوست بوديم و هم خويشاوند، امّا ديروز ميان ما و شما بدان جهت جدايى افتاد كه ما ايمان آورديم و شما كافر شديد، و امروز ما در اسلام استوار مانديم، و شما آزمايش گرديديد، اسلام آوردگان شما با ناخوشنودى، آنهم زمانى به اسلام روى آوردند كه بزرگان عرب تسليم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شدند، و در گروه او قرار گرفتند.
در نامه ات نوشتى كه طلحه و زبير را كشته، و عايشه را تبعيد كرده ام، و در كوفه و بصره منزل گزيدم، اين امور ربطى به تو ندارد، و لازم نيست از تو عذر بخواهد.
و نوشتى كه با گروهى از مهاجران و انصار به نبرد من مى آيى، هجرت از روزى كه برادرت «يزيد» در فتح مكّه اسير شد پايان يافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب دارى، دست نگهدار، زيرا اگر من به ديدار تو بيايم سزاوارتر است، كه خدا مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام گيرم، و اگر تو با من ديدار كنى چنان است كه شاعر اسدى گفت: «تندباد تابستانى سخت مى وزد و آنها را با سنگ ريزه ها، و در ميان غبار و تخته سنگ ها، در هم مى كوبند».
✳️ 2. ياد آورى سوابق نظامى در پيروزيها:
و در نزد من همان شمشيرى است كه در جنگ بدر بر پيكر جدّ و دايى و برادرت زدم.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
این نامه پاسخ نامه شیطنت آمیزى است که معاویه براى امام نوشته است و دوازدهمین نامه اى است که تا کنون در نهج البلاغه به آن اشاره شده و با توجّه به سه نامه دیگرى که بعدا خواهد آمد مجموع نامه هاى امام به معاویه در نهج البلاغه به پانزده نامه مى رسد.
* متن نامه معاويه ) نامه ای مملوّ از تعبيرات زشت و دشنام ها و توهين هاى بى شرمانه (
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_64
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية جواباً [عن كتابه]:
نامه اى از امام(عليه السلام) است که در پاسخ نامه اى از #معاويه نگاشته است
👈 این نامه در 2 بخش می آید :
✳️ بخش دوم: بهانه خونخواهی #عثمان برای خلافت:
[فَإِنَّكَ] وَ إِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ الْأَغْلَفُ الْقَلْبِ الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ، وَ الْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّماً أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لَا لَكَ، لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ وَ طَلَبْتَ أَمْراً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَا فِي مَعْدِنِهِ؛ فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ، وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ وَ تَمَنِّي الْبَاطِلِ عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)، فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلَا مِنْهَا الْوَغَى وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَيْنَى. وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ، فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّاسُ، ثُمَّ حَاكِمِ الْقَوْمَ إِلَيَّ أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى؛ وَ أَمَّا تِلْكَ الَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ فِي أَوَّلِ الْفِصَالِ؛ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
✳️ ادامه ی بخش قبل :
به خدا سوگند، مى دانم تو مردى بى خرد و دل تاريك هستى بهتر است در باره تو گفته شود از نردبانى بالا رفته اى كه تو را به پرتگاه خطرناكى كشانده، و نه تنها سودى براى تو نداشته، كه زيانبار است، زيرا تو غير گمشده خود را مى جويى، و غير گلّه خود را مى چرانى. منصبى را مى خواهى كه سزاوار آن نبوده، و در شأن تو نيست، چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد. چقدر به عموها و دايى هاى كافرت شباهت دارى شقاوت و آرزوى باطل آنها را به انكار نبوّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وا داشت، و چنانكه مى دانى در گورهاى خود غلتيدند، نه در برابر مرگ توانستند دفاع كنند، و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمى حمايت، و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان، و سستى در برابر آن شايسته نيست.
تو در باره كشندگان عثمان فراوان حرف زدى، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس در باره آنان از من داورى بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وادارم، امّا آنچه را كه تو مى خواهى، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير، او را بفريبند، سلام بر آنان كه سزاوار سلامند.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* ملامت و سرزنش شدید معاویه
* آيا باز هم مى گوييد همه صحابه اهل بهشتند؟
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_65
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إليه (معاویه) أيضا :
و نيز از نامه اى امام(عليه السلام) به #معاويه است.
👈 این نامه در 2 بخش می آید :
✳️ بخش اول: درس #عبرت گرفتن از گذشته :
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ آنَ لَكَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِيَانِ الْأُمُورِ، [فَلَقَدْ] فَقَدْ سَلَكْتَ مَدَارِجَ أَسْلَافِكَ بِادِّعَائِكَ الْأَبَاطِيلَ وَ اقْتِحَامِكَ غُرُورَ الْمَيْنِ وَ الْأَكَاذِيبِ [مِنِ انْتِحَالِكَ] وَ بِانْتِحَالِكَ مَا قَدْ عَلَا عَنْكَ وَ ابْتِزَازِكَ لِمَا قَدِ اخْتُزِنَ دُونَكَ، فِرَاراً مِنَ الْحَقِّ وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَكَ مِنْ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُكَ؛ فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ الْمُبِينُ وَ بَعْدَ الْبَيَانِ إِلَّا اللَّبْسُ؟ فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَ اشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا، فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلَابِيبَهَا وَ [أَعْشَتِ] أَغْشَتِ الْأَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا.
✳️ 1. افشاى علل گمراهى معاويه:
پس از ياد خدا و درود، معاويه وقت آن رسيده است كه از حقائق آشكار پند گيرى، تو با ادّعاهاى باطل همان راه پدرانت را مى پيمايى، خود را در دروغ و فريب افكندى، و خود را به آنچه برتر از شأن تو است نسبت مى دهى، و به چيزى دست دراز مى كنى كه از تو باز داشته اند، و به تو نخواهد رسيد. اين همه را براى فرار كردن از حق، و انكار آنچه را كه از گوشت و خون تو لازم تر است، انجام مى دهى، حقايقى كه گوش تو آنها را شنيده و از آنها آگاهى دارى. آيا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهى آشكار چيز ديگرى يافت خواهد شد و آيا پس از بيان حق، جز اشتباه كارى وجود خواهد داشت؟ از شبهه و حق پوشى بپرهيز، فتنه ها دير زمانى است كه پرده هاى سياه خود را گسترانده، و ديده هايى را كور كرده است.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
امام این نامه را در جواب نامه اى نوشته است که از سوى معاويه به آن حضرت بعد از جنگ #نهروان و کشتن #خوارج خدمت آن حضرت فرستاده شد.
* منظور از «#فتنه» همان اختلاف و شکافى است که معاويه در جهان اسلام افکنده بود; نخست از شاميان براى خون خواهى #عثمان بيعت گرفت و مدتى بعد، براى خلافت و آنها را از خليفه به حق مسلمانان جدا ساخت. در مسأله خلافت بدعتى که سابقه نداشت ايجاد کرد و به دنبال او ساير #بنى_اميه همان طريقه نادرست وى را در پيش گرفتند و خلفا را يکى بعد از ديگرى به زور تعيين کردند و بر مسلمانان تحميل نمودند که اوّلين پايه شوم آن بيعت گرفتن براى فرزندش #يزيد بود.
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_65
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إليه (معاویه) أيضا :
و نيز از نامه اى امام(عليه السلام) به #معاويه است.
👈 این نامه در 2 بخش می آید :
✳️ بخش دوم: نکوهش امتیازخواهی معاویه:
وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ، ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا [عَنْكَ] مِنْكَ عِلْمٌ وَ لَا حِلْمٌ؛ أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي الدَّهَاسِ وَ الْخَابِطِ فِي الدِّيمَاسِ، وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ الْمَرَامِ نَازِحَةِ الْأَعْلَامِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الْأَنُوقُ وَ يُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ [مِنْ] بَعْدِي صَدَراً أَوْ وِرْداً، أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً. فَمِنَ الْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ وَ انْظُرْ لَهَا، فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ الْأُمُورُ وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ؛ وَ السَّلَامُ.
✳️ 2. پاسخ به ادّعاهاى دروغين معاويه:
نامه اى از تو به دست من رسيد كه در سخن پردازى از هر جهت آراسته، امّا از صلح و دوستى نشانه اى نداشت، و آكنده از افسانه هايى بود كه هيچ نشانى از دانش و بردبارى در آن به چشم نمى خورد. در نوشتن اين نامه كسى را مانى كه پاى در گل فرو رفته، و در بيغوله ها سرگردان است، مقامى را مى طلبى كه از قدر و ارزش تو والاتر است، و هيچ عقابى را توان پرواز بر فراز آن نيست و چون ستاره دور دست «عيّوق» از تو دور است.
پناه بر خدا كه پس از من ولايت مسلمانان را بر عهده گيرى، و سود و زيان آن را بپذيرى، يا براى تو با يكى از مسلمانان پيمانى يا قراردادى را امضا كنم. از هم اكنون خود را درياب، و چاره اى بينديش، كه اگر كوتاهى كنى، و براى در هم كوبيدنت بندگان خدا برخيزند، درهاى نجات بروى تو بسته خواهد شد، و آنچه را كه امروز از تو مى پذيرند فردا نخواهند پذيرفت، با درود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه نخست به سراغ ظاهر نامه و سپس به محتواى آن مى پردازد
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_70
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى سهل بن حنيف الأنصاري و هو عاملُه على المدينة في معنى قوم من أهلها لَحقوا بمعاوية:
از نامه هاى امام(عليه السلام) به سهل بن حنيف فرماندار مدينه درباره گروهى است از مردم آنجا که به #معاويه پيوسته بودند.
👈 این نامه در یک بخش می آید :
✳️ نکوهش ملحق شدگان به معاویه :
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ، فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً؛ فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ؛ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا، مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ، وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ، فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً. إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ [يَفِرُّوا] يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَ السَّلَامُ [عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ].
✳️ روش برخورد با پديده #فرار :
پس از ياد خدا و درود به من خبر رسيده كه گروهى از مردم مدينه به سوى معاويه گريختند، مبادا براى از دست دادن آنان، و قطع شدن كمك و ياريشان افسوس بخورى كه اين فرار براى گمراهى شان، و نجات تو از رنج آنان كافى است، آنان از حق و هدايت گريختند، و به سوى كور دلى و جهالت شتافتند.
آنان دنياپرستانى هستند كه به آن روى آوردند، و شتابان در پى آن روانند. عدالت را شناختند و ديدند و شنيدند و به خاطر سپردند، و دانستند كه همه مردم در نزد ما، در حق يكسانند، پس به سوى انحصار طلبى گريختند، دور باشند از رحمت حق، و لعنت بر آنان باد.
سوگند به خدا آنان از ستم نگريختند، و به عدالت نپيوستند، همانا آرزومنديم تا در اين جريان، خدا سختى ها را بر ما آسان، و مشكلات را هموار فرمايد. ان شاء اللّه، با درود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
همان گونه که در عنوان نامه آمده است، گروهى از اهل مدینه در زمانى که «سهل بن حنیف انصارى» از سوى امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرماندار آنجا بود براى مال و منافع دنیا به معاویه در شام پیوسته بودند و ظاهرا «سهل بن حنیف» نگران شده بود. امام براى رفع نگرانى او این نامه را به او نوشت و به او یادآور شد که از فرار آن گروه ناراحت نباشد، زیرا براى گمراهى آنان همین بس که از هدایت و حق به گمراهى و کورى پناه بردند. امام آنها را دنیاپرستانى معرفى مى کند که براى رسیدن به لذات دنیا، به معاویه پیوستند در حالى که مرکز عدل را مى شناختند. آن گاه امام اظهار امیدوارى مى کند که خداوند به لطفش مشکلات را حل فرماید.
* فراريان دنياپرست
* سهل _بن_حنيف انصارى کيست؟
* فراريان به شام چه کسانى بودند؟
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_73
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية:
نامه اى از آن حضرت (ع) به معاويه
👈 این نامه در یک بخش می آید :
✳️ نکوهش از نامه های مکرر #معاویه:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ لَمُوَهِّنٌ رَأْيِي وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي؛ وَ إِنَّكَ إِذْ تُحَاوِلُنِي الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي السُّطُورَ كَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَكْذِبُهُ أَحْلَامُهُ وَ الْمُتَحَيِّرِ الْقَائِمِ يَبْهَظُهُ مَقَامُهُ، لَا يَدْرِي أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَيْرَ أَنَّهُ بِكَ شَبِيهٌ. وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ، لَوَصَلَتْ [مِنِّي إِلَيْكَ] إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ [تَنْهَسُ] تَهْلِسُ اللَّحْمَ. وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَكَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِكَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ [نَصِيحِكَ] نَصِيحَتِكَ؛ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
✳️ افشاى سيماى دروغين معاويه :
پس از ياد خدا و درود، من با پاسخ هاى پياپى به نامه هايت، و شنيدن مطالب نوشته هايت، رأى خود را سست، و زيركى خود را به خطا نسبت مى دهم، و همانا تو كه مدام خواسته هايى از من دارى و نامه هاى فراوان مى نويسى، به كسى مانى كه به خواب سنگينى فرو رفته، و خواب هاى دروغينش او را تكذيب مى كند، يا چون سرگردانى هستى كه ايستادن طولانى بر او دشوار مى باشد، و نمى داند آيا آينده به سود او يا به زيانش خواهد بود گرچه تو آن كس نيستى امّا به تو شباهت دارد.
به خدا سوگند اگر پرهيز از خونريزى در مهلت تعيين شده نبود، ضربه كوبنده اى دريافت مى كردى كه استخوان را خرد، و گوشت را بريزاند. معاويه بدان كه شيطان تو را نمى گذارد تا به نيكوترين كارت بپردازى ، و اندرزى كه به سود تو است بشنوى. درود بر آنان كه سزاوار درودند.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
امام(علیه السلام) در این نامه پس از نامه هاى مکررى که در پاسخ به نامه هاى معاویه نوشته است و تأثیرى در او نگذاشته اظهار نگرانى مى کند. آن گاه او را به کسى تشبیه مى فرماید که در خواب سنگینى فرو رفته و رؤیاهاى کاذب مى بیند سپس امام به او هشدار مى دهد که شیطان به تو اجازه نمى دهد به کارهاى خیر بپردازى یا به اندرزهاى من گوش فرا دهى.
* خواب آشفته مى بينى!
* #پيشگويى هاى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) درباره معاويه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_25
#دعای_25_صحیفه_سجادیه
#دعا_بیست_پنجم_3
#اولاد_انسان 12
#فرزند_حب_بغض_اهلبیت 2
✳️ دوستى #اهلبيت به ويژه محبت على بن ابى طالب عليه السلام ملاك ايمان و كفر است.
دوستى با آنان ايمان و #كينه و دشمنى با ايشان كفر مىباشد.
پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى أَوَّلِ النِّعَمِ قِيلَ وَ مَا أَوَّلُ النِّعَمِ قَالَ طِيبُ الْوِلَادَةِ وَ لَا يُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُه
هر كه ما خاندان را دوست داشته باشد خدا را بر نخستين نعمت سپاس گويد.
عرض شد نخستين نعمت چيست؟ فرمود: پاكى ولادت، ما را جز كسانى كه ولادتى پاكيزه داشته باشند، دوست ندارند.
و نيز فرمود:
هر كسى كه خداوند محبت ما امامان از خاندان مرا روزيش فرمايد به خير دنيا و آخرت دست يافته و شك نداشته باشد كه بهشتى است. دوست داشتن خاندان من بيست فايده دارد. ده فايده در دنيا و ده در آخرت است.
بسيارى از تأكيدهايى كه بر محبت اهل بيت عليهم السلام در برخى آيات و روايات آمده به اين دليل است كه علاقه انسان به هر چيزى و هر شخصى نقش و تأثير بزرگى در زندگى او دارد و آثار و نشانههايى از آن در دنيا و آخرت نمايان مىشود. يعنى الگو بودن هر موجودى براى بشر، تفكر و رفتار او را مىسازد و او با همان الگو در قيامت محشور مىشود.
ابوزبير مكى نقل مىكند:
رَأَيْتُ جابِراً مُتَوَكِّئاً عَلى عَصاهُ وُ هُوَ يَدُورُ فى سِكَكِ الْأَنْصارِ وَ مَجالِسِهِمْ وَ هُوَ يَقُولُ: عَلىٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ، يا مَعْشَرَ الْأَنْصارِ! أَدِّبُوا أَوْلادَكُمْ عَلَى حُبِّ عَلَىٍّ عليه السلام فَمَنْ أَبَى فَانْظُرُوا فِى شَأْنِ امِّهِ.
جابر را ديدم كه تكيه بر عصاى خود داده و در محافل و دسته انصار دور مىزد و مىگفت: على عليه السلام بهترين بشر است؛ هر كس او را انكار كند كافر است. اى گروه انصار! فرزندانتان را با #حب على عليه السلام تربيت كنيد، پس كسى كه او انكار كرد، به #مادر ش بنگريد.
به همين دليل دشمنان اسلام به ويژه #معاويه فرزند #ابوسفيان بسيار كوشيدند تا ريشه #محبت على عليه السلام و اولاد ايشان را در دل هاى كودكان و مردم بخشكانند. امّا نمىدانستند كه مهر اهل بيت عليهم السلام از طريق نطفه و خون، نسل به نسل ماندگار است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
مَنْ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنا عَلى قَلْبِهِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعاءَ لِامِّهِ فَانَّها لَمْ تَخُنْ أَباهُ.
هر كه خنكى دوستى ما را در قلبش بيابد، مادرش را بسيار دعا كند؛ زيرا مادرش به پدر او خيانت نكرده است.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج9، ص: 319
ادامه دارد ...
#بیست_پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_75
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية [من المدينة] في أول ما بُويِعَ له [بالخلافة]، ذكرَه الواقدي في كتاب «الجمل»:
از نامه هاى امام(عليه السلام) است که در آغاز بيعت مردم با آن حضرت براى #معاويه نگاشت. اين نامه را واقدى در کتاب «الجمل» آورده است.
👈 این نامه در یک بخش می آید :
✳️ فراخواندن معاویه به بیعت :
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِي فِيكُمْ وَ إِعْرَاضِي عَنْكُمْ، حَتَّى كَانَ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا دَفْعَ لَهُ، وَ الْحَدِيثُ طَوِيلٌ وَ الْكَلَامُ كَثِيرٌ، وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ؛ فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ؛ وَ السَّلَامُ.
✳️ فرمان اطاعت به معاويه :
از بنده خدا على امير مؤمنان، به معاويه بن ابى سفيان پس از ياد خدا و درود، مى دانى كه من در باره شما معذور، و از آنچه در مدينه گذشت ) ماجراى شورش مجاهدان و قتل عثمان ( روى گردانم، تا شد آنچه كه بايد مى شد، و بازداشتن آن ممكن نبود. داستان طولانى و سخن فراوان است و گذشته ها گذشت، و آينده روى كرده است، تو و همراهانت بيعت كنيد، و با گروهى از يارانت نزد من بيا، با درود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
با توجّه به اینکه این نامه در آغاز خلافت ظاهرى امیرمؤمنان على(علیه السلام) و بیعت مردم با آن حضرت نوشته شده هدف از آن این بوده است که از معاویه هرچه زودتر بیعت گرفته شود، زیرا اگر کار به درازا کشد مشکلات مهم ترى در پیش خواهد بود.
* اين نامه پانزدهمين و آخرين نامه اى است که در نهج البلاغه خطاب به معاويه آمده است و هدف از آن دعوت معاويه در اوّلين فرصت به قبول بيعت با امام بوده است.
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_78
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) [أجاب به أبا موسى الأشعري] إلى أبي موسى الأشعري جواباً في أمر الحَكَمَين، ذَكرَه سعيدُ بن يحيى الأموي في كتاب «المَغازي» :
از نامه هاى امام(عليه السلام) به ابوموسى اشعرى در پاسخ سؤال او درباره حکمين است. اين نامه را «سعيد بن يحيى اموى» در کتاب «المغازى» آورده است.
👈 این نامه در یک بخش می آید :
✳️ امام، دلسوزترین فرد نسبت به جامعه :
فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى، وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ، وَ أَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ [يَعُودَ عَلَقاً يَعُودُ] يَكُونَ عَلَقاً. وَ لَيْسَ رَجُلٌ -فَاعْلَمْ- أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي؛ أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ؛ وَ سَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ، فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ. وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ؛ فَدَعْ [عَنْكَ] مَا لَا تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ السُّوءِ؛ وَ السَّلَامُ.
✳️ 1. علل سقوط جامعه:
همانا بسيارى از مردم تغيير كردند، و از سعادت و رستگارى بى بهره ماندند، به دنيا پرستى روى آورده، و از روى هواى نفس سخن گفتند. كردار اهل عراق مرا به شگفتى وا داشته است، كه مردمى خودپسند در چيزى گرد آمدند، مى خواستم زخم درون آنها را مداوا كنم، پيش از آن كه غير قابل علاج گردد.
✳️ 2. تلاش امام در تحقّق وحدت:
پس بدان در امّت اسلام، هيچ كس همانند من وجود ندارد كه به #وحدت امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و به #انس گرفتن آنان به همديگر، از من دلسوزتر باشد. من در اين كار پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم، و به آنچه پيمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده، و همانند روزى كه از من جدا شدى نباشى. همانا تيره روز كسى است كه از #عقل و #تجربه اى كه نصيب او شده، محروم ماند ، و من از آن كس كه به باطل سخن گويد يا كارى را كه خدا اصلاح كرده بر هم زند، بيزارم. آنچه را نمى دانى واگذار، زيرا مردان بد كردار، با سخنانى نادرست به سوى تو خواهند شتافت، با درود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
این نامه پاسخى است به نامه ابو موسى اشعرى که امام پیش از انجام حکمیت به او نوشته و اندرزهایى به او داده است تا از طریق حق منحرف نشود و آنچه رضاى خداست در نظر بگیرد، به شایعات گوش فرا ندهد و تهدید یا تطمیع #معاویه در او اثر نگذارد و حق را بگوید و روشن است با قطع نظر از نصوص پیغمبر اکرم درباره على(علیه السلام)، بیعت عمومى مردم مخصوصاً اصحاب پیغمبر با امام(علیه السلام) حق براى کسى مکتوم نبوده و در داستان #حکمیت مى بایست این واقعیت حتى براى مثل ابو موسى مکتوم نمانده باشد، هر چند وى در دام #عمرو_عاص گرفتار شد و با بغض و کینه اى که به على(علیه السلام) داشت، نتوانست از حق دفاع کند.
*از راه حق منحرف مشو و آتش فتنه را خاموش کن
* #ابوموسى_اشعرى کيست؟
🆔 @sahife2