حجم مظلومیت مردم #فلسطین بالاست
و در این موضوع هیچ شکی نیست،
داغ فلسطین، بدون شک داغ سنگینیه..
اما این طرف هم داره جنگ رو پیش میبره،
تلفات میگیره و خلاصه عقبنشینی نکرده..
اوضاع اصلا به نفع اسرائیل نیست!
برخلاف چیزی که از اخبار رسانه های مجازی
به نظر میرسه...
#غزه #طوفان_الاقصی
S A J E D E H _ 3 1 3
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختران حاج قاسم سلیمانی 🇵🇸 اینبار با هنر خود وارد میدان شدند و حمایتشان از فلسطین را با هنرشان نشان میدهند 🎨
#دختران_حاج_قاسم
#گوهرشاد_رشت
S A J E D E H _ 3 1 3
اگه از تو دربارهی غزه پرسیدند بهشون بگو:
اونجا شهیدیست که شهیدی اون رو حمل میکنه
و شهیدی از اون عکس میگیره و شهیدی بدرقهاش میکنه و شهیدی بر وی نماز میگذارد . .
S A J E D E H _ 3 1 3
#ساجده
یک کودک فلسطینی گفت:
ما در روز ۶ بار نماز میخوانیم،
۱ صبح، ۲ ظهر، ۳ عصر، ۴ مغرب، ۵ عشا، ۶ نماز جنازه...💔
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
S A J E D E H _ 3 1 3
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
یک کودک فلسطینی گفت: ما در روز ۶ بار نماز میخوانیم، ۱ صبح، ۲ ظهر، ۳ عصر، ۴ مغرب، ۵ عشا، ۶ نماز جن
مرگ بر رژیم کودک کش اسرائیلی😭
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
بسم الله رحمان رحیم
#سرباز_اقا
#پارت_10
بعد سلام خوش امد گویی وارد خونه شدیم بعد نشستم رو مبل توی خیال چهری دختری که قرار بود زوری زنم شرو مجسم کردم که با صدای مامان که من رو از خیالم در اورد سرم رو بالا به اشپز خانه چشم دوختم بخلاف تصویر توی ذهنم این دختر با کت دامن و ارایش غلظ بدو وز هر دو طرف موهاش بیرون بود سرمو پایین انداختم که بعد از چند دقیقه باسینی که جلوم قرار گرفته بود یچایی برداشتم و فقط به گفتن ممنون اکتفا کردم بعد نشستن دختری که بااسم بهناز میشناختمش به بهروز (برادر بزرگه بهناز ) چشم دو ختم که دیدم با لبخند ژکند زل زده به رضوان میخواستم پاشم فکشو بکشم پاین پسره بی چشم و رو چشم از بهروز گرفتم و به رضوان دیدم سرش پاین بود و لبخند رو لبش اصلا ازین خاستگاری خوشم نمی یومد امده بودم خاستگاری کسی که بام فرق میرکرد خخیلی زیاد یجورایی بیش از حدبا صدای مامان از افکارم بیرون امدم
_رسول جان پاشو همراه عروس خانم برین سنگاتون زو وا بکنین
~چشم
"داخل اتاق" (بهناز~ رسول_)
~بفرمایین
_ممنون
~خوب شروع کنید
_اولویت با خانوماس
~صحیح. نظرتون راجب تیپ من چیه
_منظورتون رو متوجه نمیشم؟
~یعنی من بیرون که میرم ارایش میکنم و معمولاً لباس های رنگ روشن و جذب میپوشم شما با این وضعیت مشکلی که ندارین
_.......البته من دوست دارم خانم چادری باشه و فقط توی خونه ازادباشه بااین که بیرون به این شکل بره نمیتونم کنار بیام
~خوب من خونه پدرم ازادم دوست ندارم با ازدواج خودم رو بد بخت کنم
_یعنی خانم هایی که حجاب میکنن در بندن و بد بخت
~خوب اگه به زور شوهر یا پدرو برادرش حجاب کنه اره
_ من شرط خاصی ندارم فقط خانوم باید حجابش کامل باش
~مثل این که اب منو شما توی جوب نمیره بهتره وقط خودمونو نگیریم من جوابم منفیه
_.......
از اتاق خارج شدیم که بابای دختره گفت: چیشد دخترم چغدر زود؟
~باب من جوابم منفیه و با کمال پر رویی به طرف اتاقش رفت. بهتر.
_خوب بابا جان فکنم دیگه باید بریم امده بودیم خاسگاری جواب گرفتیم بریم من فردا باید برم سر کار. بااین حرفم بقیه هم بلند شدن به طرف پدر و مادر و برادرش: خداحافظ حاج اقا خداحافظ خانم خداحافظ اقا بهروز
_خدانگهدار
ادامه دارد...🌷✨
کپی از رمان ممنوع🚫
#بانوی_نویسنده
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
بسم الله رحمان رحیم
#سرباز_اقا
#پارت_12
رسول ـ جلو رفتم کنار دو تا دختر و سه پسر وایسادبود عصبی شدم ناجور اخه داش داوود نه به خودت نه به خواهرت پنچ متری باشون فاصله داشتم بلند صداش زدم برا بقیه دست تکون دادو امد سمتم سلام کرد باسر جواب دادم دلم نبود باهاش هم قدم شم برا همین جلو تر حرکت کردمو در عقب سمت شاگرد رو براش باز کردم.
با تردین نشست ماشینو روشن کردمو راه افتادم .
_ببخشید میتونم ی سوال بپرسم؟
-بفرمایید
_چرا انقدر دیر کردین؟
-من دیرکردم خانم محترم یا شما؟ من نیم ساعته جلو در منتظرما شما مشغول شدین به من چه؟
_وا من ی سوال پرسیدماا!
-لطفاً قبل پرسیدن راجبش یکم .....
_خیلی خوب باشه.
دیگه حرفی نزدیم جلو در خونشون پیادش کردم صبر کردم بر تو بعد پامو رو پدال گاز فشردم
#مرضیه
بعد پیاده شدن دزو بهم زدم و رفتم داخل درو نبسته بودم که ماشین از جاکنده شد
دیوانه ای نسارش کردمو داخل شدم
_مامان من امدم یکی برو بچ کجایین
ریحانه باشتاپ به طرفم امد
☆سلام عمه جون
_سلام عزیزم بقیه کجان
☆مامان بیرون، عزیز روضه، ماهم ده دقیقه دیگه باشگاه
_ اها خیلی خوب حنانه کو
☆ داره لباساشو میپوشه
_صحیح صبر کنیم تا حنا بیاد خودم میبرمتون باشه
☆چشم
~سلام عمه
_سلام عمه بریم
بچه هارو رسوندم باشگاهو خودم برگشتم خونه از اونجایی که حسابی گشنم شد بود هجوم بردم سمت اشپز خونه رو گاز خالی یود تو یخچالم جز میوه چیز دیگه ای نبود مجبور شدم ی غذایی درس کنم برای نهارم مشغول درس کردن شیرین پلو شدم
که صدای پیامک گوشی امد رفتم از رو اپن ورش داشتم پیامک از طرف هانیه بود اول از همه نوشته بود ا ون جنتلمن کی بود امد دمبالت بعدم. دعوتم کرده بود تولد گفته بود که مخترلت نیست واگه نرم باهام قهر میشه.
دختره احمق خنگ بااین سنش قهر کردنم بلده برو برا شوهر نداشتت ناز کن دختر.
داشتم باخودم حرف میرثزدم که در بتز شد مامان اومد داخل
ادامه دارد...🌷✨
کپی از رمان ممنوع🚫
#بانوی_نویسنده
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
با اینکه از گل خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمیگذاشت
ولی چند وقت یک بار میپرسید:
از من راضی هستی؟
بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت
میگفت:
وقتی همسرت از تو راضی باشد
خدا یکجور دیگری نگاهت میکند.
همسر#شهیدمحمدپورهنگ
S A J E D E H _ 3 1 3
ولی یکی حرف قشنگی زد:
+خدایا
اصلاً اگه مانع ظهور منم منو بردار
ولی مهدی فاطمه(عج) رو بیار...
#امام_زمان♥️
S A J E D E H _ 3 1 3
بـزرگۍمۍگفـت:
تڪیہڪنبہشھـدا؛شھـداتڪیہشـونخـداسـت.
اصـلاڪنارگلبنشـینۍبـوۍگـلمۍگیـرۍ؛
پسگلسـتـانڪنڪلزندگیـترو
بـٰایـٰادشھـدا.
S A J E D E H _ 3 1 3